مسعود جنتی فرد آموزگار
چکیده
چکیده:روش جناب کریپکی در نمایشِ عدم انطباقِ متافیزیک و معرفتشناسی معرفی نمونههای نقض است؛ معرفی گزارهای ممکن پیشینی به موازات گزاره های ضروریِ تجربیِ. در بعضی از این نمونهها مناقشه شده است. آنچه میآید تلاشی است در احیای متافیزیک از طریقِ سمنتیک در حاشیه ی پیشنهادِ کریپکی. در زمینهی نوشته سعی می کنم ملازمت منطق وُ سمنتیکِ فرگهایی ...
بیشتر
چکیده:روش جناب کریپکی در نمایشِ عدم انطباقِ متافیزیک و معرفتشناسی معرفی نمونههای نقض است؛ معرفی گزارهای ممکن پیشینی به موازات گزاره های ضروریِ تجربیِ. در بعضی از این نمونهها مناقشه شده است. آنچه میآید تلاشی است در احیای متافیزیک از طریقِ سمنتیک در حاشیه ی پیشنهادِ کریپکی. در زمینهی نوشته سعی می کنم ملازمت منطق وُ سمنتیکِ فرگهایی را با انقلاب کپرنیکی نشان دهم؛ در گام اول از نمایشِ ناکارآمدی پیشنهاد فرگهاییها (وصفگرایان؛ فرگه،راسل، ویتگنشتاین و سرل) در سمنتیک اسامی خاص◦ نتیجه میگیرم جز پیشنهاد «جان استوارت میل»(کریپکی، پاتنام، کاپلان، ون اینوِیگن و...) و اتصالِ بیواسطهی نام وُ نامیده گریزی نیست. در گام دوم از این نتیجه وَ نمایشِ ناتوانیِ وصفگرایی در تفکیکِ اسامیِ بالفعل وُ داستانی◦ غیریتِ وجود وُ تعیّن، و از آنجا غیریتِ متافیزیک وُ معرفتشناسی برمیآید. وقتی وصفگرایی◦ چرخش کپرنیکی را در ضمن داشته باشد؛ پیامدِ تردید در سمنتیکِ وصفگرایانه◦ تردید در چرخش کپرنیکی و الزاماتِ آن خواهد بود.
علی رضا عطارزاده
چکیده
نظریه ی معنا مسأله ی اصلی پدیدارشناسی هوسرل نیست، بلکه او بحث از معنا برای پشتیبانی از تلقی اش از منطق محض مطرح می کند. چون میان منطق و زبان پیوند وثیقی برقرار است، پژوهشهای منطقی با بحث از زبان و معنا آغاز می گردد. هوسرل برای شناسایی ذات بیان، نشاندهندگی و مدلول را از آن طرد می کند و بر تمایز معنی و مدلول استدلال می ورزد. سپس وی این ...
بیشتر
نظریه ی معنا مسأله ی اصلی پدیدارشناسی هوسرل نیست، بلکه او بحث از معنا برای پشتیبانی از تلقی اش از منطق محض مطرح می کند. چون میان منطق و زبان پیوند وثیقی برقرار است، پژوهشهای منطقی با بحث از زبان و معنا آغاز می گردد. هوسرل برای شناسایی ذات بیان، نشاندهندگی و مدلول را از آن طرد می کند و بر تمایز معنی و مدلول استدلال می ورزد. سپس وی این تمایز را در مورد اقسام مختلف بیان (نام خاص، نام عام و جمله) اِعمال می کند. این تمایز محور نظریه ی معنای هوسرل است و مطابق ادعای این مقاله در دوره ی دوم فکری او نیز تداوم می یابد. وی در دوره ی دوم تمایز معنی و مدلول را ذیل تمایز نوئما و ابژه مطرح می کند. در این مقاله، به شرح دیدگاه هوسرل درباره ی معنی و مدلولِ اقسام بیان و نیز ماهیت معنی خواهیم پرداخت. در بخش آخر مقاله، راهحل هوسرل برای اجتناب از افلاطونگرایی را مورد بحث قرار خواهیم داد.
علیرضا فرجی
چکیده
«خود» یا «اگو» از جمله بنیانهای تفکر فلسفی و روانشناختی است. غالباً فلاسفه و اندیشمندان شاغل در حوزههای گوناگون علوم انسانی، بر چگونگی وجود آن، بحثهای بسیار صورت دادهاند. ادموند هوسرل، پدیدارشناس شناخته شده معاصر، «خود» را به عنوان «مرکز» افعال شناختی در نظر گرفته است. یکی از بنیادیترین افعالی که ...
بیشتر
«خود» یا «اگو» از جمله بنیانهای تفکر فلسفی و روانشناختی است. غالباً فلاسفه و اندیشمندان شاغل در حوزههای گوناگون علوم انسانی، بر چگونگی وجود آن، بحثهای بسیار صورت دادهاند. ادموند هوسرل، پدیدارشناس شناخته شده معاصر، «خود» را به عنوان «مرکز» افعال شناختی در نظر گرفته است. یکی از بنیادیترین افعالی که برای «خود» منظور میکند، کنش و فعل گفتاری و نحوه کسب شناخت توسط آن است. به عبارت دیگر، «خود» محور و مرکز شناسایی است و ابزار ارتباطی او با جهان پیرامون، یعنی این مسأله که زبان و تحلیلهای ذهنی چگونه میتواند در مسیر تکامل فرایند شناخت جهان و ابژههای پیرامون به او یاری رساند. طرح پدیدارشناسی استعلایی هوسرل، مبتنی بر آن است که با اپوخه کردن نگرشهای طبیعی و پوزیتیویستی، به جایگاه مناسب و شایسته «خود» دست پیدا کند. به همین دلیل، با تکیه بر ساختار منطقی ذهن و سوبژکتیویته «اگو» در یک چارچوب استعلایی که بر جنبه التفاتی آگاهی اگو استوار است، به تحلیل نسبت آن با جهان پیرامون و «خود»های دیگر میپردازد. از اینرو، یکی از ابزارهای ارتباطی «خود» که بیان و گفتار است را با نگرش استعلایی مورد توجه قرار داده می دهد. در این پژوهش، تلاش میکنیم، با تحلیل مفهوم «خود استعلایی» نزد هوسرل، چگونگی ارتباط گفتاری منطقی میان سوبژکتیویته اگو را با جهان پیرامون آن بررسی نمائیم.