توجه منطقدانان مسلمان به نسبت و ارائه تحلیل منطقی از احکام و خواص آن، و بهکارگیری قواعد استنتاجی متضمن نسبت امری مسلم بهنظر میرسد؛ اما رهیافت آنها در یک سطح نبوده است. منطقدانان در تبیین و تحلیل منطق ارسطویى بهعلت عدم توجه به تمایز بین قضایاى متضمن نسبت و قضایاى متضمن مفاهیم نفسى دچار نوعی ناسازگارى بودهاند؛ یعنى ...
بیشتر
توجه منطقدانان مسلمان به نسبت و ارائه تحلیل منطقی از احکام و خواص آن، و بهکارگیری قواعد استنتاجی متضمن نسبت امری مسلم بهنظر میرسد؛ اما رهیافت آنها در یک سطح نبوده است. منطقدانان در تبیین و تحلیل منطق ارسطویى بهعلت عدم توجه به تمایز بین قضایاى متضمن نسبت و قضایاى متضمن مفاهیم نفسى دچار نوعی ناسازگارى بودهاند؛ یعنى اگرچه ظاهراً منطق ارسطویى بر تحلیل موضوع محمولی از قضیه استوار است و احکام، خواص و قواعد نسبت تحت عنوان بخش مستقلى تعریف و تحلیل نشدهاند، ولى بسیارى از مباحث منطقى بنحوى بر خواص و قواعد نسبت مبتنى است، اما به علت محصور بودن در ضوابط منطق ارسطویی، بحث از نسبت چندان تعمق نیافته است. لذا در منطق سنتى، قواعد استنتاجى مبتنى بر نسبت فداى این ناسازگارى شده است. برایناساس شکار مستقیم آراء و نظریات آنها دراینباره ممکن نیست. درواقع منطق ارسطویی در مواضعی با مشکل بحث از نسبت روبرو بوده، اما این رویارویی صریح نبوده است. از جمله آنها میتوان از احکام و لوازم نسب اربعه، تحلیل و تبیین عکس مستوى سالبه کلى، تحلیل قیاس اقترانى حملى شکل اول، چارهجویی در قیاس مساوات، و تبیین مأخذ اول و مأخذ ثانى نام برد.
«دو چیز مساوی با یک چیز، خود با هم مساویاند»؛ این جملة معروف از دوران یونان باستان و شاید پیش از آن بهمثابة اصلی بدیهی، در میان عام و خاص پذیرفته شده است. با ورود منطق به حوزة اسلامی، ابن سینا و پس از او اغلب منطقدانان مسلمان میکوشند تا آن را به مدد قیاس ارسطویی و یا روشهای دیگر اثبات کنند، که به نظر میآید کوشش آنها ...
بیشتر
«دو چیز مساوی با یک چیز، خود با هم مساویاند»؛ این جملة معروف از دوران یونان باستان و شاید پیش از آن بهمثابة اصلی بدیهی، در میان عام و خاص پذیرفته شده است. با ورود منطق به حوزة اسلامی، ابن سینا و پس از او اغلب منطقدانان مسلمان میکوشند تا آن را به مدد قیاس ارسطویی و یا روشهای دیگر اثبات کنند، که به نظر میآید کوشش آنها چندان ثمری نداشته است و مورد نقد و ایراد است. بحث پیرامون این قیاس و انواع مشابه آنکه بهتدریج مطرح شد، در میان معاصران نیز ادامه دارد. به نظر میآید عدم توجه به محتوای مقدمات این قیاس موجب ناکامماندن تلاشها بوده است. با بهرهگیری از مبحث نسب اربعه، در تحلیل آن مقدمات، قیاس مساوات بهراحتی اثبات میشود، با این پیشفرض که حدود واردشده در این قیاس، مفاهیمی کلی هستند. علاوهبر این از درهمآمیختن دو مبحث قیاس و نسب اربعه، علاوهبر حل قیاس مساوات، قیاسهای متعدد دیگری که متضمن نسبت هستند پدید میآیند که همگی با روش قبلی و در داخل منطق قدیم قابل اثبات هستند.