مازیار چیتساز
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1389، ، صفحه 33-49
چکیده
این مقاله به بررسی مفهوم تناقض، قانون عدم تناقض و تناقضباوری در منطق غیرکلاسیک میپردازد. بررسی تفاوتهای موجود در تعریف تناقض و تبعات آن در باب پذیرش یا رد قانون عدم تناقض، هدف اصلی این نوشته است. در این مقاله سعی شده تا نشان داده شود، با توجه به تلقیهای متفاوتی که در مورد معنای تناقض در منطق جدید وجود دارد، چگونه میتوان ...
بیشتر
این مقاله به بررسی مفهوم تناقض، قانون عدم تناقض و تناقضباوری در منطق غیرکلاسیک میپردازد. بررسی تفاوتهای موجود در تعریف تناقض و تبعات آن در باب پذیرش یا رد قانون عدم تناقض، هدف اصلی این نوشته است. در این مقاله سعی شده تا نشان داده شود، با توجه به تلقیهای متفاوتی که در مورد معنای تناقض در منطق جدید وجود دارد، چگونه میتوان تناقضباوری را معقول دانست. در ابتدا به معرفی اصطلاحات لازم پرداخته شده است. سپس، بین برخی تعریفهای ارائهشده دربارة تناقض، مروری اجمالی و مقایسهای شده است. در این بخش نشان داده میشود، بسته به آنکه چه تلقی از تناقض داشته باشیم، میتوان بیانهای متفاوتی از تناقضباوری داشت. در بخش بعد به دلائل موافقان قانون عدم تناقض پرداخته شده و سعی میشود با توجه به تعریفهای ارائه شده در بخش قبل، به آنها پاسخ داده شود. درنهایت نیز نشان داده میشود که دلیل رویکردهای نو به پذیرش تناقض، در استفاده از روشهای دلالتشناختی به جای هستیشناختی، منطقهای چندارزشی، ابهام و نظریههای بدیل صدق نهفته است.
عامر آمیخته؛ لطف الله نبوی
چکیده
منطق تکنرم UL یک منطق فازی، زیرساختاری و نیمهربطی است. سیستم گنتزن UL از حذف قواعد انقباض و تضعیف از سیستم گنتزن منطق فازی گودل بدست میآید. UL فاقد «طرد شق ثالث»، «پارادوکس مثبت» و «پارادوکس منفی» است. تابع ارزش تکنرم تضعیفی ربطی از تابع t-نرم است. در این مقاله منطق جدید ULΔ را معرفی میکنیم. ULΔ با افزودن اپراتور ...
بیشتر
منطق تکنرم UL یک منطق فازی، زیرساختاری و نیمهربطی است. سیستم گنتزن UL از حذف قواعد انقباض و تضعیف از سیستم گنتزن منطق فازی گودل بدست میآید. UL فاقد «طرد شق ثالث»، «پارادوکس مثبت» و «پارادوکس منفی» است. تابع ارزش تکنرم تضعیفی ربطی از تابع t-نرم است. در این مقاله منطق جدید ULΔ را معرفی میکنیم. ULΔ با افزودن اپراتور وجهی Δ به UL بدست میآید. ULΔ که بسطی از منطق کلاسیک است، یک منطق موجهات نرمال نیمهخطی است. یعنی نسبت به یک جبر مرتب خطی به طور قوی صحیح و تمام است. ULΔ با قضیهی (p→q)∨Δ(q→p) از دیگر سیستمهای استاندارد منطق موجهات متمایز میگردد. Δφ شهوداً تعبیر میشود که «صادق است که φ» یا به عبارت دقیقتر «به طور کلاسیک صادق است که φ». در این مقاله منطق نیمهکلاسیک ULΔ را با چهار رویکرد اصل موضوعی، حساب ابررشتهها، معناشناسی جبری و معناشناسی استاندارد معرفی میکنیم. فراقضیههایی که بررسی میکنیم عبارتاند از: استنتاج دلتا، صحت قوی، تمامیت استاندارد قوی و تعریفپذیری منطق کلاسیک.
فلسفه زبان (با گرایش منطق)
رضا سلطانی؛ سید محمد علی حجتی
دوره 8، شماره 1 ، خرداد 1396، ، صفحه 39-62
چکیده
کریپکی در کتاب مشهور «نامگذاری و ضرورت» مفهوم دلالت ثابت(rigid designation) را برای کلمات مفرد(singular terms) و به منظور رد نظریه های وصفی معرفی کرد؛ به این مضمون که یک کلمه دلالتگر، ثابت است اگروتنهااگر در همه جهانهای ممکن بر یک چیز دلالت کند. او در سخنرانی سوم این مفهوم را به کلماتی که برای انواعطبیعی مورد استفاده قرار میگیرند تعمیم ...
بیشتر
کریپکی در کتاب مشهور «نامگذاری و ضرورت» مفهوم دلالت ثابت(rigid designation) را برای کلمات مفرد(singular terms) و به منظور رد نظریه های وصفی معرفی کرد؛ به این مضمون که یک کلمه دلالتگر، ثابت است اگروتنهااگر در همه جهانهای ممکن بر یک چیز دلالت کند. او در سخنرانی سوم این مفهوم را به کلماتی که برای انواعطبیعی مورد استفاده قرار میگیرند تعمیم داد.در باب اینکه این تعمیم چگونه خواهد بود بحثهای بسیاری در گرفته است که می توان آنها را به دو دسته کلی قائلین به همسانیدردلالت(sameness in designation) و ذاتگرایان(essentialists) تقسیم کرد؛ لیکن یک مشکل اساسی بر سر راه قائلین به همسانیدردلالت تحت عنوان «مشکل بیمایگی»"(trivialization problem) وجود دارد که می گوید اگر ثبات برای کلمات کلی(general terms) به معنای همسانیدردلالت در میان جهانهای ممکن باشد ،آنگاه علاوه بر کلمات مربوط به انواع طبیعی بقیه کلمات کلی هم ثابت خواهند شد؛ زیرا آنها نیز دلالت بر یک خصوصیت یکسان خواهند کرد.در این مقاله ما یک روش استدلالی را برای دفع مشکل بی مایگی نقد می کنیم.این روش استدلالی بر این اساس است که اوصاف معین می توانند دلالت بر اشیاء وافر(abundant) بکنند و با استفاده از تناظر(parallelism) بین کلمات کلی و کلمات مفرد نتیجه میگیرد عبارات حملی وصفی نیز می توانند دلالت بر خصوصیات وافر بکنند؛ اما به نظر میرسد این ادعا با بعضی اصولی که رفتار سمانتیکی کلمات را توضیح میدهند و شهودهای ما در مورد صدق عبارات شامل این کلمات، همخوانی ندارد.
علی اصغر جعفری ولنی؛ محیا مهرجدی
چکیده
منطقدانان متقدم و متأخر همگی در اندراج واژه امکان ذیل بحث قضایای موجهه در منطق و بحث مواد ثلاث در فلسفه، اتفاقنظر دارند؛ اما ازسویدیگر مغایرتهائی در شرح و تفصیل اصطلاح امکان عام نزد منطق دانان دیده میشود. یکی از شاخصترین اختلافها، دیدگاه زین الدین کشی است. وی به عنوان یکی از بزرگترین شاگردان فخر رازی، در کتاب خود "حدائق ...
بیشتر
منطقدانان متقدم و متأخر همگی در اندراج واژه امکان ذیل بحث قضایای موجهه در منطق و بحث مواد ثلاث در فلسفه، اتفاقنظر دارند؛ اما ازسویدیگر مغایرتهائی در شرح و تفصیل اصطلاح امکان عام نزد منطق دانان دیده میشود. یکی از شاخصترین اختلافها، دیدگاه زین الدین کشی است. وی به عنوان یکی از بزرگترین شاگردان فخر رازی، در کتاب خود "حدائق الحقائق"، مدعی است که فیلسوفان پیش از وی، ازسویی امکان عام را به سلب ضرورت یکی از طرفین وجود و عدم تعریف کردهاند، درحالیکه بر سلب ضرورت از جانب مخالف قضیه نیز توافق داشتهاند. در این مقاله، تلاش ما بر این است تا با نگاهی بر آراء حکما و منطقدانان درباره اصطلاح امکان، به طور ویژه، تأملی بر امکان عام از دیدگاه زین الدین کشی داشته باشیم و اذعان کنیم که ادعای مورد تأمل وی متأثر از تعاریف دوگانه فخر رازی در کتاب "الملخص" و "شرح اشارات" است.
منطق قدیم
محمود زراعتپیشه
دوره 7، شماره 1 ، شهریور 1395، ، صفحه 41-57
چکیده
در آیة 81 سورة زخرف چنین میخوانیم که «قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدینَ: اگر خدا فرزند داشت، من نخستین عابدم». بیشتر مفسران بر این باورند که این آیه حاوی استدلالی است که میتوان آن را در قالب یک قیاس استثنایی بیان کرد. اما، با وجود پیشنهادهای مختلف برای صورتبندی این استدلال در قالب این قیاس، تقریباً ...
بیشتر
در آیة 81 سورة زخرف چنین میخوانیم که «قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدینَ: اگر خدا فرزند داشت، من نخستین عابدم». بیشتر مفسران بر این باورند که این آیه حاوی استدلالی است که میتوان آن را در قالب یک قیاس استثنایی بیان کرد. اما، با وجود پیشنهادهای مختلف برای صورتبندی این استدلال در قالب این قیاس، تقریباً هیچیک از صوریسازیهای مزبور تصویر کاملی از مفاد آیه را بهدست نمیدهند و صدق و اعتبار آن را تأمین نمیکنند. دشواری این آیه و کثرت و تنوع تفاسیر ذیل آن، بیشک، در ارتباطی مستقیم و محوری با واژة «اول» در آیة مزبور قرار دارد. در این تحقیق، پس از نقد و بررسی هریک از تفاسیر مزبور، قالب قیاس اولویت یا طریق اولایی پیشنهاد میشود و ادعا خواهد شد که این شکل از استدلال، از نظر بهرهمندی از یک حدّ اضافه، میتواند بهخوبی مفاد آیه را بهنمایش بگذارد.
مسعود ضیاء علی نسب پور
دوره 9، شماره 2 ، مهر 1397، ، صفحه 41-61
چکیده
در این مقاله مدل توجیهی را که گیرسون در مقاله «تخیلپذیری و توجیهِ وجهیِ الغاءپذیر» (2005) برای توجیهِ باورهای وجهی ارائه میکند بررسی میکنم. مدل توجیه پیشنهادی گیرسون مبتنی بر تخیلپذیری است. گیرسون تخیلپذیری را بر اساسِ تصور تحلیل میکند. گیرسون با پذیرشِ شباهتهایِ برخی از مولفههای شرحاش با مدل یبلو (1993)، ...
بیشتر
در این مقاله مدل توجیهی را که گیرسون در مقاله «تخیلپذیری و توجیهِ وجهیِ الغاءپذیر» (2005) برای توجیهِ باورهای وجهی ارائه میکند بررسی میکنم. مدل توجیه پیشنهادی گیرسون مبتنی بر تخیلپذیری است. گیرسون تخیلپذیری را بر اساسِ تصور تحلیل میکند. گیرسون با پذیرشِ شباهتهایِ برخی از مولفههای شرحاش با مدل یبلو (1993)، ادعا میکند که از چند جهت بحث را پیش برده است. یکی از این پیشرفتها از نظر گیرسون این است که او از تصور گزارهای در توجیه باور وجهی استفاده میکند. در این مقاله نشان میدهم که گیرسون کمک چندانی به پیشبرد بحث نکرده است. از جمله به این دلیل که تصور گزارهای به گونهای که گیرسون تعریف میکند، هیچ کمکی به توجیه باور وجهی نخواهد کرد. علاوه بر آن گیرسون به این سوال که «تصور کردنِ گزارهای دقیقاً یعنی چه؟» نمیتواند جوابی بدهد که مطابق آن آنچه را که قابل تصور گزارهای دانسته، مثل نقیض حدس گلدباخ، قابل تصور باشد ولی گزارههای غیرممکن متافیزیکی و حتی گزارههای غیرممکن منطقی قابل تصورِگزارهای نباشند.
مهدی رعنائی
دوره 3، شماره 2 ، مهر 1391، ، صفحه 43-64
چکیده
جردن هوارد سوبل در مقالة ۱۹۸۷، و سپس در کتاب ۲۰۰۴ خود، نشان داد که استدلال هستیشناسیک جدیدی که گودل در سال ۱۹۷۰ پیشنهاد کرد با شکست وجهی مواجه است و درواقع صحیح نیست. سی. انتونی اندرسون در سال ۱۹۹۰ اصلاحاتی پیشنهاد کرد و در آن راه را بر اثبات قضایای سوبل بست و نشان داد که میتوان روایتی از استدلال گودل داشت که با شکست وجهی مواجه نباشد. ...
بیشتر
جردن هوارد سوبل در مقالة ۱۹۸۷، و سپس در کتاب ۲۰۰۴ خود، نشان داد که استدلال هستیشناسیک جدیدی که گودل در سال ۱۹۷۰ پیشنهاد کرد با شکست وجهی مواجه است و درواقع صحیح نیست. سی. انتونی اندرسون در سال ۱۹۹۰ اصلاحاتی پیشنهاد کرد و در آن راه را بر اثبات قضایای سوبل بست و نشان داد که میتوان روایتی از استدلال گودل داشت که با شکست وجهی مواجه نباشد. اما گراهام آپی با نقیضهای که در سال ۱۹۹۶، و سپس ۲۰۰۰، مطرح ساخت نشان داد که استدلال هنوز نتایج نامطلوبی دارد و همچنان میتوان در صحت آن شک داشت. الکساندر پراس نیز در مقالة ۲۰۰۹ خود از چند استدلال هستیشناسیک گودلی دفاع کرد که در برابر این نقیضه مصون هستند. در این مقاله، پس از اشارهای کوتاه به استدلال هستیشناسیک گودل (روایت اسکات)، به انتقادات سوبل، اصلاحات اندرسون، نقیضة آپی و درنهایت استدلالهایی که پراس مطرح کرده است خواهم پرداخت.
سیدمحمدعلی حجتی؛ سلمان پناهی
دوره 4، شماره 2 ، مهر 1392، ، صفحه 43-64
چکیده
رئالیسم ایدهای است شهودی که عموم انسانها آن را به طور صریح یا ضمنی پذیرفتهاند. کمتر کسی هست که وجود اشیای مستقل از ذهن یا ارتباط میان صدق و اوضاع جهان را نپذیرد، اما چگونگی ارتباط زبان با واقعیت محل بحثهای زیادی است. یکی از نظریاتی که با شهود ما سازگاری بیشتری دارد انطباق میان اجزای زبان با عناصر عالم خارج است؛ اما مانند بسیاری ...
بیشتر
رئالیسم ایدهای است شهودی که عموم انسانها آن را به طور صریح یا ضمنی پذیرفتهاند. کمتر کسی هست که وجود اشیای مستقل از ذهن یا ارتباط میان صدق و اوضاع جهان را نپذیرد، اما چگونگی ارتباط زبان با واقعیت محل بحثهای زیادی است. یکی از نظریاتی که با شهود ما سازگاری بیشتری دارد انطباق میان اجزای زبان با عناصر عالم خارج است؛ اما مانند بسیاری دیگر از ایدههای شهودی با تدقیق در این مسئله، ایرادات مهمی به این تلقی ساده از انطباق میان جهان و زبان وارد میشود. هیلاری پاتنم، فیلسوف نامدار معاصر امریکایی، نوعی خاص از رئالیسم را که خود «رئالیسم متافیزیکی» (از این پس بهاختصار، رئالیسم) میخواند و مدعی چنین دیدگاهی دربارة ارتباط زبان و جهان است نقد میکند؛ وی در این راه از استدلالهای مبتنیبر نظریة مدل نیز بهره میگیرد. نظریة مدل بخشی از علم ریاضیات است که روابط میان زبان و تعبیرهای زبان را بررسی میکند. متن حاضر سعی در توضیح، تحلیل، و نقد کمتر فنی و بیشتر شهودی «استدلال جایگشت» دارد که پاتنم علیه رئالیسم طرح کرده است. آنچه پاتنم در این استدلال سعی در نشاندادن آن دارد این است که مدلول یا مصداق عبارات زبان در نگاه رئالیستی قابل تثبیتشدن نیستند.
غلامرضا ذکیانی؛ محمد امین برادران نیکو
دوره 6، شماره 1 ، فروردین 1394، ، صفحه 43-71
چکیده
مطابق دیدگاه اسمیت ارغنون کاربرد ویژهای برای ارسطو دارد و آن اثبات این امر است که فلسفة اولی ممکن است. به نظر وی، انتظار اشتباهی است که هدف ارغنون را طرح نظریههای روششناسی ارسطو تلقی کنیم. ارسطو در تحلیل دوم با ارائة استدلالی سعی میکند تا نشان دهد وجود یک معرفت غیربرهانی شرط کافی و لازم برای معرفت برهانی (علم) است. هدف معرفت غیربرهانی ...
بیشتر
مطابق دیدگاه اسمیت ارغنون کاربرد ویژهای برای ارسطو دارد و آن اثبات این امر است که فلسفة اولی ممکن است. به نظر وی، انتظار اشتباهی است که هدف ارغنون را طرح نظریههای روششناسی ارسطو تلقی کنیم. ارسطو در تحلیل دوم با ارائة استدلالی سعی میکند تا نشان دهد وجود یک معرفت غیربرهانی شرط کافی و لازم برای معرفت برهانی (علم) است. هدف معرفت غیربرهانی همان هدف فلسفة اولی، یعنی رسیدن به اصول اولیة هر علمی است. اسمیت بررسی میکند که استدلال مذکور در تحلیل دوم به سایر نظریههای منطقی ارسطو در ارغنون شامل نظریههای تعریف، حمل، دیالکتیک، مقولات و قیاس وابسته است. علاوه بر آن، ارسطو، در بخش پایانی تحلیل دوم امکان رسیدن به این معرفت غیربرهانی را با شرح فرایندی به نام نوس اثبات میکند.
منطق قدیم
امین شاهوردی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1395، ، صفحه 45-66
چکیده
تمامیت منطق رواقی، برخلاف تمامیت منطق گزارهای جدید که ازسوی منطقدانان معاصر پذیرفته شده موضوعی موردتشکیک است. در این مقاله، پس از بررسی نظامهای گوناگونی که پژوهشگران مختلف براساس گفتارهای منطقدانان رواقی بازسازی کردهاند، به تمامیت این نظامها اشاره و نشان داده میشود که هیچیک از این نظامهای بازسازیشده نمیتوانند ...
بیشتر
تمامیت منطق رواقی، برخلاف تمامیت منطق گزارهای جدید که ازسوی منطقدانان معاصر پذیرفته شده موضوعی موردتشکیک است. در این مقاله، پس از بررسی نظامهای گوناگونی که پژوهشگران مختلف براساس گفتارهای منطقدانان رواقی بازسازی کردهاند، به تمامیت این نظامها اشاره و نشان داده میشود که هیچیک از این نظامهای بازسازیشده نمیتوانند معیارهای اساسی رواقیان دربارة استدلالهای معتبر را برآورده سازند و برایناساس نمیتوان تمامیت چنین نظامهای بازسازیشدهای را به نظام منطقی موردنظر رواقیان نسبت داد. درپایان، تمامیت منطق رواقی حتی بهمعنای فروکاهش همة استدلالهای معتبرِ موردنظر رواقیان به اثباتنشدهها نیز انکار و نشان داده میشود که رواقیان درکنار اثباتنشدهها و استدلالهای فروکاستنی به اثباتنشدهها اعتبار برخی دیگر از استدلالها را پذیرفتهاند.
علیرضا دارابی
چکیده
ابنسینا درباره شرطیها بحثهای مختلفی ارائه داده است. او در این بحثها گاهی از شرطی مسور و گاهی از شرطی بدون سور بهره برده است. پرسش از چرایی این شیوه، مساله اصلی مقاله حاضر است. در این مسیر ابتدا نحوه ورود سور به بحث شرطیات توسط ابنسینا را بررسی میکنیم. سپس به پرسش چرایی بهرهگیری از شرطی غیرمسور در کنار شرطی مسور توسط ...
بیشتر
ابنسینا درباره شرطیها بحثهای مختلفی ارائه داده است. او در این بحثها گاهی از شرطی مسور و گاهی از شرطی بدون سور بهره برده است. پرسش از چرایی این شیوه، مساله اصلی مقاله حاضر است. در این مسیر ابتدا نحوه ورود سور به بحث شرطیات توسط ابنسینا را بررسی میکنیم. سپس به پرسش چرایی بهرهگیری از شرطی غیرمسور در کنار شرطی مسور توسط ابنسینا پرداختهایم و پاسخهای ممکن را یک به یک بررسی و مناسبترین را انتخاب کردهایم. نشان دادهایم که در همه مباحثی که ابنسینا از شرطی غیر مسور بهره برده است، در حال تکرار آراء گذشتگان در باب شرطیات است. در حالی که مباحث شرطی مسور با نظر به مباحث مرتبط با حملی مسور شکل گرفته است. در مجموع به نظر میرسد که نسبت میان شرطی مسور و غیرمسور برای ابنسینا کاملا واضح نیست و این مطلب منشا ساختار دوگانه شرطی نزد ابنسینا و همچنین برخی از اختلافات پس از او درباره نظریه شرطیات بوده است.
عبدالرزاق حسامی فر
چکیده
پارادوکس مور یک ترکیب عطفی در باب باور است که اگر اظهار نشود، می تواند صادق باشد، امّا اگر اظهار شود، پارادوکس تولید میکند. این پارادوکس در دو قالب حذفی و ارتکابی مطرح شده است و از وقتی که مور آن را مطرح کرد، مقالات بسیاری دربارۀ آن نوشته شدهاند که در میان آنها سهم جان ویلیامز بیش از دیگران بوده است و تقابل نظر او با حمید وحید بر سرِ ...
بیشتر
پارادوکس مور یک ترکیب عطفی در باب باور است که اگر اظهار نشود، می تواند صادق باشد، امّا اگر اظهار شود، پارادوکس تولید میکند. این پارادوکس در دو قالب حذفی و ارتکابی مطرح شده است و از وقتی که مور آن را مطرح کرد، مقالات بسیاری دربارۀ آن نوشته شدهاند که در میان آنها سهم جان ویلیامز بیش از دیگران بوده است و تقابل نظر او با حمید وحید بر سرِ این مسأله بازتاب مناسبی از محلّ نزاع و نظرهای متفاوت در باب آن است. ویلیامز قائل به دو رویکرد معرفتی و باور خودآگاهانه است. بر حسب رویکرد اوّل، اظهار گزاره موری چون ناموجّه است، مستلزم نقصان معرفتی است و بر حسب رویکرد دوم، وقتی که آن گزاره خودآگاهانه اظهار شود، پارادوکس تولید میشود. حمیدِ وحید قائل به رویکرد تفسیر ناقص است که، بر اساس آن، اظهار گزاره موری موجب نقض اصل حسنِظنّ میشود؛ اصلی که میگوید که همواره باید سخنِ سخنگو را صادق تلقّی کرد مگر آنکه بینّهای علیه آن وجود داشته باشد. در این مقاله مناقده این دو فیلسوف معاصر در باب پارادوکس مور، تحلیل و بررسی میشود.
علیرضا دستافشان
دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1390، ، صفحه 49-61
چکیده
پارادوکس دروغگو جملهای است که دربارۀ خود میگوید که کاذب است. در این مقاله نخست دو راه حل سنتی و معروف این پارادوکس نقد و رد میشود و سپس به کمک دو پیشفرض مهم راه حل جدیدی برای پارادوکس عرضه میکنیم. نخست اینکه گزارهها حامل اصلی صدقاند و نه جملهها؛ هرچند گاه با مسامحه و آسانگیری، صدق را به جملهها نیز ...
بیشتر
پارادوکس دروغگو جملهای است که دربارۀ خود میگوید که کاذب است. در این مقاله نخست دو راه حل سنتی و معروف این پارادوکس نقد و رد میشود و سپس به کمک دو پیشفرض مهم راه حل جدیدی برای پارادوکس عرضه میکنیم. نخست اینکه گزارهها حامل اصلی صدقاند و نه جملهها؛ هرچند گاه با مسامحه و آسانگیری، صدق را به جملهها نیز نسبت میدهیم؛ این قبیل مسامحه فقط تا جایی جایز و رواست که دقت بحث قربانی نشود و ساخت پارادوکس نیز دقیقاً یکی از آن موارد است؛ به این ترتیب با کنارنهادن مسامحه و تدقیق بحث، جملة مزبور در پارادوکس دروغگو بازنویسی میشود به جملهای که میگوید گزارهای که خود بیان میکند کاذب است. پیشفرض دوم، که استفاده میشود نظریۀ ساختاری گزارههاست که برمبنای آن هر گزاره مجموعهای مرتب یا یک چندتایی مرتب است (گزارهها از جنس مجموعهها محسوب میشوند). حال به کمک اصل تنظیم در نظریۀ مجموعهها نشان میدهیم که هیچ مجموعهای نمیتواند عضو خود باشد و از آنجا که گزاره نیز مجموعه است نمیتواند خودش عضوی از خود باشد و از کذب خود بگوید؛ به این ترتیب اصلاً چنین گزارهای یافت نمیشود و جملۀ مزبور در پارادوکس دروغگو گزارهای را بیان نمیکند و بیمعنی است. به این ترتیب نشان میدهیم که حامل صدقدانستن گزارهها (بهجای جملهها) و پذیرش نظریۀ ساختاری گزارهها (گزارهها از جنس مجموعهها محسوب میشوند) کمک میکند تا راه حلی پذیرا برای پارادوکس دروغگو بهدست آید، اما به این موضوع میتوان دقیقاً از زاویة مقابل هم نگریست و این دستاورد را دلیلی بر قوت آن مفروضات بهحساب آورد. یعنی یکی از نقاط قوت حامل صدقدانستن گزارهها و نظریۀ ساختاری گزارهها این است که میتوانند راه حل قابل قبولی برای پارادوکس دروغگو در اختیار ما بگذارند.
داریوش درویشی
دوره 2، شماره 2 ، مهر 1390، ، صفحه 49-76
چکیده
روش دیالکتیکی، ریشههای مشخصی در اندیشة فلسفی یونان پیشافلاطونی دارد. این ریشهها را میتوان از هراکلیتوس و پارمنیدس تا سوفیستها یافت، و از آنجا میتوان نخستین کاربرد منظم آن را نزد سقراط مشاهده کرد، هرچند زنون الئایی از جانب ارسطو به غلط بهعنوان مبدع روش دیالکتیکی معرفی شده است. افلاطون در این روش میراثدار ...
بیشتر
روش دیالکتیکی، ریشههای مشخصی در اندیشة فلسفی یونان پیشافلاطونی دارد. این ریشهها را میتوان از هراکلیتوس و پارمنیدس تا سوفیستها یافت، و از آنجا میتوان نخستین کاربرد منظم آن را نزد سقراط مشاهده کرد، هرچند زنون الئایی از جانب ارسطو به غلط بهعنوان مبدع روش دیالکتیکی معرفی شده است. افلاطون در این روش میراثدار سقراط محسوب میشود، اما تمایز آشکاری میان روش دیالکتیکی سقراط و افلاطون مشاهده میشود. تمایزی که با تکیه بر آموزة مُثل آشکارتر هم میشود. این تمایز مبتنیبر تعارض آموزة مُثل با نادانی سقراط است؛ سقراط روش دیالکتیکی را به این دلیل بهکار میگرفت که، نشان دهد روش منطقیاش او را از اظهار نظر قاطعانة مبتنیبر دانایی بر حذر میدارد؛ وظیفة او فقط ویرایش است، ویرایشی که انتهایی بر آن متصور نیست. اما افلاطون با واردساختن آموزة مُثل در این روش، آن را بهکلی دگرگون میکند؛ با ورود این آموزه روشن میشود که انتهای روش دیالکتیکی، کشف «مثال» موضوع مورد بحث است.
در این مقاله میخواهیم نشان دهیم که:
1. ریشههای روش دیالکتیکی در اندیشة فلسفی یونان پیشافلاطونی کشفشدنی است؛
2. زنون الئایی احتمالاً ربط خاصی به روش دیالکتیکی ندارد؛
3. آموزة مُثل از آن افلاطون است، نه سقراط؛
4. افزودهشدن این آموزه به روش دیالکتیکی، تأثیر روشنی در تعیین پایانة جستوجوی منطقی دارد؛ یا به عبارت بهتر، روش دیالکتیکی در پرتو آموزة مُثل، با روش دیالکتیکی بدون این آموزه، متمایز است.
مطالعات تطبیقی در منطق
علیرضا دارابی
دوره 8، شماره 2 ، آبان 1396، ، صفحه 49-68
چکیده
در منطق شرطیات نزد مسلمین این اجماع وجود دارد که ارزش شرطی لزومی بر اساس رابطه میان مقدم و تالی و نه ارزش مقدم و تالی معین میشود. با این همه در نظرات آنان بحثهایی درباره امکان صدق و کذب شرطی بر پایه ارزش مقدم و تالی وجود دارد. در این میان، در بعضی از متون منطقدانان مسلمان در کنار صدق و کذب از وضعیت دیگری با واژههای گوناگون مانند ...
بیشتر
در منطق شرطیات نزد مسلمین این اجماع وجود دارد که ارزش شرطی لزومی بر اساس رابطه میان مقدم و تالی و نه ارزش مقدم و تالی معین میشود. با این همه در نظرات آنان بحثهایی درباره امکان صدق و کذب شرطی بر پایه ارزش مقدم و تالی وجود دارد. در این میان، در بعضی از متون منطقدانان مسلمان در کنار صدق و کذب از وضعیت دیگری با واژههای گوناگون مانند محتمل صدق و کذب، مجهول الصدق و الکذب و... نام برده میشود. بررسی چیستی این وضعیت پرسش اصلی متن حاضر است. در مقاله حاضر با بررسی آراء متفاوت منطق دانان سینوی نشان داده میشود که این تقسیمبندی ناظر به مباحث مرتبط با شرطیات پیش از معرفی شرطی مسور توسط ابن سینا است و منطقدانان سینوی تلاش کردهاند که آن را با شرطی مسور هماهنگ کنند. همچنین نشان دادهایم که از میان آراء مختلف منطقدانان سینوی نظراتی که وضعیت سوم را قسیمی برای صدق و کذب نمیدانند به مبانی منطق سینوی نزدیکتر هستند.
مهدی رعنائی
دوره 3، شماره 1 ، فروردین 1391، ، صفحه 53-76
چکیده
کورت گودل در فوریة ۱۹۷۰ با دِینا اسکات دربارة استدلال هستیشناسیک خود به بحث نشست و اسکات در پاییز همان سال روایتی تاحدی متفاوت از آن را در سمیناری در دانشگاه پرینستون ارائه کرد. نظام منطقی استدلال، منطق موجهات مرتبة دوم در نظام S5 است، با اینهمانی و یک اصل انتزاع ویژگیها. به شرط پذیرش نظام ...
بیشتر
کورت گودل در فوریة ۱۹۷۰ با دِینا اسکات دربارة استدلال هستیشناسیک خود به بحث نشست و اسکات در پاییز همان سال روایتی تاحدی متفاوت از آن را در سمیناری در دانشگاه پرینستون ارائه کرد. نظام منطقی استدلال، منطق موجهات مرتبة دوم در نظام S5 است، با اینهمانی و یک اصل انتزاع ویژگیها. به شرط پذیرش نظام منطقی، نتیجة گودل، اینکه ضرورتاً موجودی خدای ـ گونه وجود دارد ( ) از مقدمات به دست میآید، اما سوبل نشان داد که استدلال با شکست وجهی مواجه است؛ یعنی از سیستم قابل استنتاج است. اندرسون در پاسخ به سوبل تلاش کرد با ضعیفترکردن برخی مقدمات، راه را بر استنتاج سوبل ببندد. در این مقاله تلاش خواهم کرد استدلال هستیشناسیک گودل (روایت اسکات) و همچنین انتقاد سوبل را از دیدگاهی منطقی توضیح دهم. مقاله با بیان اصلاحات اندرسون پایان خواهد یافت.
علیرضا دستافشان؛ آذر کریمی
دوره 5، شماره 1 ، فروردین 1393، ، صفحه 53-71
چکیده
تبیین وضعیت متافیزیکی معدومات یکی از مسائل غامض فلسفی است که برخورد با آن هر نظام منطقی و فلسفی را دچار چالش میکند و میتواند قسمت عمدهای از نظریات جهانشناسی فیلسوفان را نیز تحت تأثیر قرار دهد. در این مقاله سه پرسش اصلی و مهم مطرح میکنیم و سپس به معرفی سه رویکرد بالفعلگرایان (بهویژه بالفعلگرایان غیر جدی)، امکانگرایان، ...
بیشتر
تبیین وضعیت متافیزیکی معدومات یکی از مسائل غامض فلسفی است که برخورد با آن هر نظام منطقی و فلسفی را دچار چالش میکند و میتواند قسمت عمدهای از نظریات جهانشناسی فیلسوفان را نیز تحت تأثیر قرار دهد. در این مقاله سه پرسش اصلی و مهم مطرح میکنیم و سپس به معرفی سه رویکرد بالفعلگرایان (بهویژه بالفعلگرایان غیر جدی)، امکانگرایان، و ابنسینا در مواجهه با این سه پرسش میپردازیم و با مقایسة پاسخهایی که هر یک از این سه دیدگاه به این پرسشها میدهند نشان میدهیم که نظام فلسفی ابنسینا عناصری ناهمگون از رویکردهای امکانگرایی و بالفعلگرایی را در خود جمع کرده است که قابل جمع نیستند.
برزویه بگلری
دوره 9، شماره 1 ، فروردین 1397، ، صفحه 53-93
چکیده
از زمان انتشار مقالهی سوئل کریپکی با عنوان تحلیل دلالت شناسانهی منطق شهودیI، در سال 1965، تمام آنچه پیش از آن در دلالتشناسی منطق شهودی نگاشته شده بود، تفسیر برآوئر-هیتینگ-کولموگروف(BHK)، تفسیر توپولوژیک و مدلهای بث تحت سایهی تنقیح و پالودگیاش قرار گرفت و دلالت شناسی استاندارد برای منطق شهودی برآوئر-هیتینگ قلمداد شد. تا به ...
بیشتر
از زمان انتشار مقالهی سوئل کریپکی با عنوان تحلیل دلالت شناسانهی منطق شهودیI، در سال 1965، تمام آنچه پیش از آن در دلالتشناسی منطق شهودی نگاشته شده بود، تفسیر برآوئر-هیتینگ-کولموگروف(BHK)، تفسیر توپولوژیک و مدلهای بث تحت سایهی تنقیح و پالودگیاش قرار گرفت و دلالت شناسی استاندارد برای منطق شهودی برآوئر-هیتینگ قلمداد شد. تا به امروز جهت تفسیر، مقابله و بِه فهمی، ادبیات و مطالعات کلانی حول این مقاله شکل گرفتهاست. کریپکی این مقاله را در پایان قریب به یک دهه تفکر بارور راجع به منطق موجهات، دلالت شناسی آن و انتشار تحقیقاتش مشتمل بر روشی خلاقانه برای دلالتشناسی منطق موجهات در 6 مقاله، نوشت و منتشر کرد و در آن برای طراحی تفسیری از دلالتشناسی منطق شهودی از تحقیقات خودش در منطق موجهات و اخذ مفهوم فورسینگ از ریاضیدان آمریکایی پل کوئن سود جست. دراین نوشته پس از بررسی جایگاه تاریخی-فنّی مقالهی کریپکی در ادبیات شهودگرایی، ترجمه مقالهی وی آمدهاست.
محمود زراعت پیشه؛ عاطفه رنجبر دارستانی
دوره 5، شماره 2 ، مهر 1393، ، صفحه 55-69
چکیده
منطق طریق اولایی نوع خاصی از منطق صوری است که استدلالهای آن، برخلاف منطق ارسطویی متعارف، دارای چهار حد است که به واسطة آنها پس از مقایسة دو شخص، چیز یا کار با هم، حکم یکی به دیگری نیز نسبت داده میشود و یا از آن سلب میشود. این منطق را میتوان، به رغم باور آوی سیون، بهوفور در آیات قرآن یافت؛ تا آنجا که میتوان این صورت از منطق ...
بیشتر
منطق طریق اولایی نوع خاصی از منطق صوری است که استدلالهای آن، برخلاف منطق ارسطویی متعارف، دارای چهار حد است که به واسطة آنها پس از مقایسة دو شخص، چیز یا کار با هم، حکم یکی به دیگری نیز نسبت داده میشود و یا از آن سلب میشود. این منطق را میتوان، به رغم باور آوی سیون، بهوفور در آیات قرآن یافت؛ تا آنجا که میتوان این صورت از منطق را منطق غالب در آیات قرآن قلمداد کرد. در تحقیق حاضر، پس از مقدمهای در باب منطق طریق اولایی، به بررسی این نوع منطق در آیات قرآن میپردازیم.
داریوش درویشی
دوره 1، شماره 1 ، فروردین 1389، ، صفحه 57-82
چکیده
ارسطو در ارگانون، حمل را عین ایجاب دانسته است. ما حمل غیر ایجابی نداریم. سلب در ارگانون، سلب حمل است. هنگامی که مفهومی از شیئی سلب میشود، ما با یک حمل مواجه نیستیم. این مقاله در پی اثبات این نکته است که این عقیدة ارسطو به پارادوکسهایی خواهد انجامید که در متن منطق ارسطویی قابل پاسخگویی نیستند. و در نهایت، نشان خواهیم داد که این ...
بیشتر
ارسطو در ارگانون، حمل را عین ایجاب دانسته است. ما حمل غیر ایجابی نداریم. سلب در ارگانون، سلب حمل است. هنگامی که مفهومی از شیئی سلب میشود، ما با یک حمل مواجه نیستیم. این مقاله در پی اثبات این نکته است که این عقیدة ارسطو به پارادوکسهایی خواهد انجامید که در متن منطق ارسطویی قابل پاسخگویی نیستند. و در نهایت، نشان خواهیم داد که این عقیدة ارسطو یکسره نابهجاست و حمل سلبی، در حکم یک بنبست در منطق نیست، بلکه آن نیز امکان دارد. از آنجا که در این مقاله از قاعدة نقض محمول استفاده شده است، و ارسطو مشخصاً این قاعده را نمیپذیرد، برای دفاع از روششناسی مقاله، این اعتقاد ارسطو تحلیل شده و نادرستی آن، نشان داده خواهد شد. در مجموع، مدعیات مقالة حاضر عبارت است از: (1)حمل و ایجاب یکی نیستند، بلکه ما حمل سلبی نیز داریم. (2) گزارههای موجبة معدوله، برخلاف عقیدة همة منطقدانان قدیم، در واقع ایجابی نیستند، بلکه سلبیاند. (3)نقض محمول، قاعدهای صادق و قابل استفاده برای اهداف منطق قدیم است. (4)قاعدة فرعیة، صادق اما ناقص است و شکل درست آن بدین قرار خواهد بود: «انتساب حکمی ایجابی یا سلبی بر چیزی، فرع بر ثبوت آن چیز است.» به این ترتیب، هر نوع حمل، اعم از ایجابی یا سلبی، نمیتواند بر معدوم انجام گیرد و در نتیجه، گزارههای سالبه به انتفاء موضوع کاذبند.
حسن همتایی؛ سید محمد علی حجتی؛ لطف الله نبوی
چکیده
وحدت در گزارههای رمزانشیچکیده: دربارهی گزارهها (ی متداول)، خانوادهای از مسئلهها وجود دارد که ذیل عنوان مسئلهی وحدت گزاره مطرح میشوند و از این میپرسند که چگونه یک گزاره، بازنمایاننده است؛ چگونه معنایی منسجم و واحد، فراتر از مجموع معانی دخیل در آن دارد و چگونه برخلاف اجزائش، قابل تصدیق و تکذیب است. در این مقاله، مسئله(ها)ی ...
بیشتر
وحدت در گزارههای رمزانشیچکیده: دربارهی گزارهها (ی متداول)، خانوادهای از مسئلهها وجود دارد که ذیل عنوان مسئلهی وحدت گزاره مطرح میشوند و از این میپرسند که چگونه یک گزاره، بازنمایاننده است؛ چگونه معنایی منسجم و واحد، فراتر از مجموع معانی دخیل در آن دارد و چگونه برخلاف اجزائش، قابل تصدیق و تکذیب است. در این مقاله، مسئله(ها)ی مشابهی دربارهی گزارههای رمزانشی –یعنی گزارههای حاوی حمل رمزانشی در برابر حمل متداول- مطرح خواهم کرد. فرض وجود این نوع حمل، ما را قادر میسازد تا عبارتهایی از این قبیل که "کوه طلا، کوه است" را بر خلاف تحلیلهای کلاسیک، نه تنها معنادار بشماریم بلکه تصدیق کنیم. نشان خواهم داد که حمل متداول قابل فروکاست به رمزانش است و بر این مبنا راهکار منسجمی برای پاسخ به مسئلهی محوریِ وحدت گزاره پیش میکشم. پذیرش این راهکار، متضمن صورتبندی جدیدی از مسئلهی وحدت خواهد بود.
جنان ایزدی؛ مهدی قائدشرف
دوره 6، شماره 2 ، مهر 1394، ، صفحه 59-94
چکیده
پرسش اساسی این جستار ناظر به این مطلب است که چگونه میتوان نظریة معناداری نزد ملاصدرا را طراحی کرد. جستار حاضر میکوشد تا پس از اشاره به نکات روشی همچون بیان نسبت سمانتیک، متافیزیک، و معرفتشناسی بر اساس اصل «درستی تفکیک و نادرستی تقدیم» و نیز تفکیکهای سهگانه میان زبان طبیعی و زبان منطقی، تعیین کوچکترین واحد معناداری، ...
بیشتر
پرسش اساسی این جستار ناظر به این مطلب است که چگونه میتوان نظریة معناداری نزد ملاصدرا را طراحی کرد. جستار حاضر میکوشد تا پس از اشاره به نکات روشی همچون بیان نسبت سمانتیک، متافیزیک، و معرفتشناسی بر اساس اصل «درستی تفکیک و نادرستی تقدیم» و نیز تفکیکهای سهگانه میان زبان طبیعی و زبان منطقی، تعیین کوچکترین واحد معناداری، و نقش فاعل شناسا در معناداری به نظریة معناداری نزد صدرالمتألهین نزدیک شود. از جملة نتایج جستار حاضر میتوان به ترجیح زبان منطقی بر زبان طبیعی مبتنی بر عقل منطقی و برهانی، تعیین واژه و جمله بهمنزلة کوچکترین واحدهای معناداری مبنی بر نظریة لحاظها و عدم دخالت فاعل شناسا مبتنی بر نقش اعدادی و نظریة صدور و جعل ثانی اشاره کرد.
محمدمحسن حائری؛ داود حسینی
چکیده
به یک تعبیر، واقعگرایی درباب منطق واقعگرایی درباب موضوع منطق است.اما، منطق واقعاً دربارۀ چیست؟ صحبت از منطق کم و بیش به معنای صحبت از رابطۀ نتیجه منطقی تلقی میشود؛ رابطهای که میان مقدمههای یک استدلال و نتیجۀ آن استدلال برقرار است. در تاریخِ منطق همواره اینچنین نبودهاست:در قرن بیستم دیدگاه فرگه-راسلی مبنی بر تلقیکردنِ ...
بیشتر
به یک تعبیر، واقعگرایی درباب منطق واقعگرایی درباب موضوع منطق است.اما، منطق واقعاً دربارۀ چیست؟ صحبت از منطق کم و بیش به معنای صحبت از رابطۀ نتیجه منطقی تلقی میشود؛ رابطهای که میان مقدمههای یک استدلال و نتیجۀ آن استدلال برقرار است. در تاریخِ منطق همواره اینچنین نبودهاست:در قرن بیستم دیدگاه فرگه-راسلی مبنی بر تلقیکردنِ منطق به عنوان مجموعهای از صدقهای منطقی در جامعۀ علمی حاکم بود. در این مقاله ابتدا دلایلی ارائه خواهیم کرد که نشان دهد که بهتر است که موضوع علم منطق را رابطۀ نتیجۀ منطقی بدانیم و نه صدق منطقی. آنگاه دلایلی ارائه می کنیم تا نشان دهیم که چرا بحث دربارۀ متافیزیک منطق اهمیت دارد. در متافیزیک منطق، نظریات واقعگرا عموماً فرض کردهاند که موضوع علم منطق صدق منطقی است.در تقابل با این رویکرد غالب، الگوهایی ارائه کردهایم که با فرض اینکه موضوع منطق رابطۀ نتیجۀ منطقی باشد، چگونه میتوان درباب منطق واقعگرا بود. این الگوها الهام گرفته از راهحلهایی هستند که در ذیل مسئلۀ متافیزیک رابطهها در تاریخ متافیزیک مطرح شدهاند
بهزاد حمیدیه
دوره 4، شماره 1 ، فروردین 1392، ، صفحه 65-88
چکیده
در منطق و فلسفة ارسطویی و اسلامی، محالات ذاتی دارای مفهوم و معنا تلقی میشوند، هرچند در خارج محقق نمیشوند و نمیتوانند بشوند. محالات، احکامی فلسفی دارند که در امور عامة فلسفه مورد بحث قرار میگیرند. در این نوشتار، ضمن رد دلایل اندکی که بر معناداری محالات ذاتی آوردهاند، چند دلیل فلسفی و منطقی بر بیمعنایی محالات ذاتی اقامه خواهیم ...
بیشتر
در منطق و فلسفة ارسطویی و اسلامی، محالات ذاتی دارای مفهوم و معنا تلقی میشوند، هرچند در خارج محقق نمیشوند و نمیتوانند بشوند. محالات، احکامی فلسفی دارند که در امور عامة فلسفه مورد بحث قرار میگیرند. در این نوشتار، ضمن رد دلایل اندکی که بر معناداری محالات ذاتی آوردهاند، چند دلیل فلسفی و منطقی بر بیمعنایی محالات ذاتی اقامه خواهیم کرد. بهنظر میرسد مبحث منطقی «عدم و ملکه»، مبنای خوبی برای تشخیص بیمعنایی جملات و مرکبات به دست میدهد. بر این اساس و توضیحاتی که در متن آمده است، محالات ذاتی را باید الفاظ مرکبی دانست که از طریق بازی با الفاظ ایجاد شدهاند و هیچ مفهومی را به ذهن نمیآورند، بلکه صرفاً ذهن را به توهم معنایابی میاندازند؛ محالات ذاتی «مفهومنما» هستند. پیامدهای مهم این نظریه در این نوشتار به اجمال مورد اشاره قرار گرفتهاند.
مهدی بهنیافر
چکیده
این پژوهش به بررسی ماهیت استنتاج و نسبت آن با شهود در اندیشۀ دکارت میپردازد. برخی مدعیات دکارتی مبنی بر یقینیتر بودن شهود و قابلیت فروکاهش استنتاج به آن، از جمله سرچشمههای این بحث است که دستکم دو تقریر رقیب هنجاری-اصلموضوعی و روانشناسیگروانۀ بحث شده در این پژوهش را در میان شارحان برانگیخته است. آرمان تقریر نخست، کاستن از ...
بیشتر
این پژوهش به بررسی ماهیت استنتاج و نسبت آن با شهود در اندیشۀ دکارت میپردازد. برخی مدعیات دکارتی مبنی بر یقینیتر بودن شهود و قابلیت فروکاهش استنتاج به آن، از جمله سرچشمههای این بحث است که دستکم دو تقریر رقیب هنجاری-اصلموضوعی و روانشناسیگروانۀ بحث شده در این پژوهش را در میان شارحان برانگیخته است. آرمان تقریر نخست، کاستن از نقش حافظه و گاه تخیل در زنجیرههای طولانی استنتاج بهواسطۀ خطاپذیری آنها در دید دکارت است. حصول این آرمان هم وابسته به ممارست و تمرین برای جایدادن زنجیرههای استنتاجی هر چه طولانیتر در یک شهود واحد دکارتی است. این تقریر هم استقلال نتیجۀ منطقی را میپذیرد، هم استنتاج را قابلتعریف بر اساس معرِّفهایی همچون قواعد تبدیل و اصول پایۀ منطقی میداند هم اینکه منافاتی با درخت اصلموضوعی معرفت دکارتی ندارد. اما تقریر دوم اساساً درونمایۀ استنتاج را همان فراچنگآوردن شهودی بهعنوان فعل سادۀ ذهنی میداند که چیزی جز یک شهود پیچیده با متعلّقات متعدد نیست. لذا این تقریر، استنتاج را فاقد درونمایۀ منطقی و غیرقابلتعریف بر اساس معرِّفهایی همچون اصول و قواعد منطقی میداند و بهجای آن فراچنگآوردنِ حقیقت مستنتج آشکار شده در پرتو نوعی شفافیت ِروانشناختیِ تجربه شده توسط سوژۀ معرفت را مینشاند. نشان دادهام که هر دو تقریر با تکیه بر بخشی از متون دکارت میکوشند قابلجمع با عینیتِ شناختی بهنظر برسند و قرائتی فطری و انتخابناپذیر از منطق دکارتی ارائه کنند؛ اما تقریر دوم هم با فقرههای اساسیتر اندیشۀ دکارت و هم با استقلال منطق منافات دارد؛ لذا نمیتواند بهنحو قابل قبولی از عهده این دو مدعا برآید.