پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
منطقپژوهی
2383-0662
2383-0670
6
1
2015
03
21
نزاع فرگه و هیلبرت: روش صحیح پرداختن به فراقضیهها در دستگاههای اصل موضوعی
1
19
FA
میثم
محمدامینی
استادیار پژوهشکدة مطالعات بنیادین علم و فناوری، دانشگاه شهید بهشتی
me_amini@sbu.ac.ir
«منطق به صورت نامحدود ... صوری نیست. اگر چنین بود، بدون محتوا میبود ... هیچ علمی کاملاً صوری نیست» (Frege, 1971:109). <br />در ۱۸۹۹، دیوید هیلبرت نظام اصلِ موضوعیِ منقحی برای هندسة اقلیدسی عرضه کرد و با اثبات مشروط فراقضیههای سازگاری و استقلال برای این نظام، راهحلی برای یکی از مسائل دیرپای ریاضیات (مشهور به مسئلة خطوط موازی) ارائه داد. گوتلوب فرگه، پایهگذار منطق صوری جدید، مخالفتهای بنیادینی با رویکرد فرمالیستی هیلبرت و برهانهای او برای فراقضیههای سازگاری و استقلال ابراز داشت. بررسی دلایل این مخالفت نشان میدهد که دیدگاه فرگه نسبت به صوری بودن منطق و قضیههای فرانظریهای بهکلی متفاوت از دیدگاه پذیرفتهشدة امروزی است. در این مقاله پس از شرح مختصر روش اثبات هیلبرت برای فراقضیههای سازگاری و استقلال و همینطور انتقادهای اصلی فرگه به آن، به روش پیشنهادی خود فرگه برای پرداختن به این مسائل اشاره خواهم کرد و سپس به این بحث خواهم پرداخت که چرا در نهایت ریاضیدانان و منطقدانان، به پیروی از هیلبرت، به نکتهسنجیهای فرگه وقعی ننهادند و منطق جدید با معرفی نظریة مدل گام در راهی نهاد که از نگاه فرگه به هیچ وجه قابل قبول نبود. در پایان نتیجهای که از این بررسی میگیرم این است که در واقع، فرگه و هیلبرت، هر یک بر اساس اندیشهها و علایق خود، برداشتهای متفاوتی از مفاهیمی مانند سازگاری و استقلال در دستگاههای اصل موضوعی داشتهاند، جایی که فرگه به دنبال «سازگاری اندیشهای» است هیلبرت صرفاً «سازگاری نحوی» را اثبات میکند. برداشت سختگیرانة فرگه از مفهوم سازگاری و استقلال دامنة پژوهشهای بعدی را بهشدت محدود میساخت، حال آنکه برداشت هیلبرتی امکانات وسیع و جذابی برای انجام بحثهای فرانظریهای فراهم میآورد. <br />
دستگاه اصل موضوعی,فرانظریه,فراقضیة استقلال,فراقضیة سازگاری,تحلیل مفهومی
https://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_1918.html
https://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_1918_18a7beddb5b29aa2e855d33df869cd21.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
منطقپژوهی
2383-0662
2383-0670
6
1
2015
03
21
گزارههای سالبه و اصل صادقساز
21
41
FA
بهناز
باقری
کارشناس ارشد فلسفه و منطق، دانشگاه علامه طباطبایی
b.bagheri89@gmail.com
در این مقاله ابتدا به معرفی اجمالی نظریة مطابقت و سپس اشکالات آن پرداختهام و آنگاه نظریة صادقساز را در پرتو نظریة مطابقت بررسی کردهام. پس از معرفی این نظریه، به بحث چگونگی صدق گزارههای سالبه به واسطة اصل صادقساز پرداختهام و به انواع راهحلهایی که این نظریه برای پشتیبانی صدق گزارههای سالبه آورده است، اشاره کردهام. <br />
نظریة مطابقت صدق,اصل صادقساز,گزارة سالبه,تمامیت وضع امور,ناسازگاری,فقدان
https://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_1919.html
https://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_1919_acb5f17e3740c260863a21e78a3dc1a4.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
منطقپژوهی
2383-0662
2383-0670
6
1
2015
03
21
نقد و بررسی ارغنون ارسطو از منظر رابین اسمیت
43
71
FA
غلامرضا
ذکیانی
دانشیار گروه فلسفة منطق، دانشگاه علامه طباطبایی تهران
mantegh1394@gmail.com
محمد امین
برادران نیکو
دانشجوی دکتری فلسفة علم، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران
مطابق دیدگاه اسمیت <em>ارغنون</em> کاربرد ویژهای برای ارسطو دارد و آن اثبات این امر است که فلسفة اولی ممکن است. به نظر وی، انتظار اشتباهی است که هدف <em>ارغنون</em> را طرح نظریههای روششناسی ارسطو تلقی کنیم. ارسطو در <em>تحلیل دوم </em>با ارائة استدلالی سعی میکند تا نشان دهد وجود یک معرفت غیربرهانی شرط کافی و لازم برای معرفت برهانی (علم) است. هدف معرفت غیربرهانی همان هدف فلسفة اولی، یعنی رسیدن به اصول اولیة هر علمی است. اسمیت بررسی میکند که استدلال مذکور در <em>تحلیل دوم </em>به سایر نظریههای منطقی ارسطو در <em>ارغنون</em> شامل نظریههای تعریف، حمل، دیالکتیک، مقولات و قیاس وابسته است. علاوه بر آن، ارسطو، در بخش پایانی <em>تحلیل دوم</em> امکان رسیدن به این معرفت غیربرهانی را با شرح فرایندی به نام نوس اثبات میکند.
ارغنون,رابین اسمیت,منطق ارسطو,دیالکتیک ارسطو
https://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_1920.html
https://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_1920_064ad2374d0e0c5dd8c2ac9b2effb397.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
منطقپژوهی
2383-0662
2383-0670
6
1
2015
03
21
ارزش منطقی تعریف رسمی
73
93
FA
رحمتالله
رضایی
دکترای فلسفه از مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
d.r.rezaee48@gmail.com
تعریف در منطق سنتی به حد و رسم تقسیم میشود و حد بنا بر دلایلی دور از دسترس دانسته میشود. بنابراین، آنچه مقدور است تعریف رسمی است. اما تبیین چیستی و شرایط رسم مشکلاتی را پدید آورده است. نتیجه اینکه رسم به سرنوشت حد گرفتار شده است و نشان داده میشود که فاقد ارزش منطقی و معرفتشناختی است. به نظر میرسد میتوان در چهارچوب سنت منطق سینوی به بازسازی رسم پرداخت که لازمهاش بازنگری در تعریف و شرایط آن است. اگر چنین تلاشی موفق باشد معلوم میشود که نه رسم محدود به مرکب از ذاتیات و عرضیات است و نه عرضیات اختصاص به ماهیات مرکب دارد بلکه شامل ماهیات بسیط، عوارض وجودی و حتی عوارض تحلیلی هم میشود. بر این اساس، میتوان اقسام قلمرو و کارکردهایی را برای رسم ترسیم و از ارزش منطقی و معرفتشناختی آن دفاع کرد تا آنجا که رسم میتواند همان کارکرد حد را داشته باشد بدون اینکه مشکلات آن را داشته باشد.
رسم,شرایط رسم,تعریف مفهومی,عوارض وجود,عوارض تحلیلی,منطق سینوی
https://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_1921.html
https://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_1921_c469f3550a9c9cf056c0bea24505534e.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
منطقپژوهی
2383-0662
2383-0670
6
1
2015
03
21
تعریف گزاره در «دربارة عبارت» ارسطو
95
116
FA
سیدعمار
کلانتر
دانشجوی دکتری فلسفة غرب، دانشگاه تهران
a.kalantar@ut.ac.ir
بر اساس تفسیر مشهور، ارسطو در فصل چهارم «دربارة عبارت»،<em> </em>گزاره را بر اساس صدق و کذب تعریف میکند. با این حال وی در پایان فصل پنجم، «بیان» دیگری را از گزارة «ساده» مطرح میکند. در این مقاله با توجه به فصلهای چهارم و پنجم استدلال میشود که آن بیان دیگر، درواقع تعریفِ گزاره به صورت مطلق بر اساس تعلق گرفتن و تعلق نگرفتن، به عنوان مؤلفههایی در حوزة واقعیت، است. برای این منظور ابتدا تفسیرِ برخی از مفسران از بخش پایانی فصل چهارم و فصل پنجم تقریر میشود. سپس نادرستیِ تعریف گزاره بر اساس صدق و کذب و ناسازگاریهای این تفسیر با متن ارسطو مورد بررسی قرار میگیرد. آنگاه تفسیر پیشنهادی از متن ارسطو تقریر میشود و پس از اشاره به نحوة متفاوت تعریف مفاهیمِ تقسیمکنندة نشانگرها، تعریف پیشنهادی از گزاره شرح داده میشود و به شباهتهای این تفسیر با تفسیرِ فرفریوس اشاره میشود.
ارسطو,گزاره,«دربارة عبارت»,مفسرانِ ارسطو,صدق و کذب,تعلق گرفتن و تعلق نگرفتن
https://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_1922.html
https://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_1922_ee9c3b1910f970d2d29bb2d379dfe22b.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
منطقپژوهی
2383-0662
2383-0670
6
1
2015
03
21
بررسی و نقد نظرهای گنتزن و هکین دربارة نقش قواعد ساختاری و عملگری در تعریف ثوابت منطقی
117
141
FA
مرتضی
مزگینژاد
دانشجوی دکتری، دانشگاه تربیت مدرس
mezginejad@birjand.ac.ir
لطفالله نبوی
نبوی
دانشیار گروه حکمت و فلسفه، دانشگاه تربیت مدرس
سیدمحمدعلی
حجتی
دانشیار گروه حکمت و فلسفه، دانشگاه تربیت مدرس
گنتزن قواعد سیستم منطقی را به دو دستة «قواعد عملگری» و «قواعد ساختاری» تقسیم میکند. مقصود وی از قواعد عملگری، قواعد معرفی و حذف یک ثابت منطقی است. قواعد ساختاری بیانکنندة ویژگیهای مبنایی یک استدلال است به گونهای که هر تغییری در آنها سبب تغییر کل سیستم میشود. وی در آثار خود به این نکته اشاره داشته است که معنای ثوابت منطقی صرفاً از طریق قواعد عملگری قابل حصول است این نکته زیربنای رویکرد استنتاجگرایی به معناداری ثوابت منطقی است. چرا قواعد عملگری و ساختاری مجموعاً به عنوان تعریف ثوابت منطقی لحاظ نشود؟! پیکاک با این پرسش مبنای رویکرد استنتاجگرایی را به چالش میکشد. ایان هکین در پاسخ به این ادعا، استدلال میکند که پذیرش ایدة پیکاک، منجر به عدم پایستاری خواهد شد. در این مقاله پس از بررسی دقیق مفهوم قواعد ساختاری و بیان تمایز آن با قواعد عملگری، استدلال هکین را ارزیابی و نقد خواهیم کرد و در نهایت راهکاری برای مسئله ارائه میشود.
استنتاجگرایی,تئوری برهان,ثوابت منطقی,قواعد عملگری,قواعد ساختاری
https://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_1923.html
https://logicalstudy.ihcs.ac.ir/article_1923_0930950137116b430c14a42263846596.pdf