در فلسفة اسلامی معمولا منظور از «معدوم مطلق» چیزی است که نه در خارج موجود است و نه در ذهن. از آنجا که در فلسفة اسلامی گفته میشود «المعدوم المطلق لایخبرعنه و لایعلم»، این «شبهه» و «پارادوکس» در اینجا به وجود میآید که همین لایخبر عنه و لایعلم خبر و علمی است از معدوم مطلق. پس معدوم مطلق همزمان هم لایخبرعنه ...
بیشتر
در فلسفة اسلامی معمولا منظور از «معدوم مطلق» چیزی است که نه در خارج موجود است و نه در ذهن. از آنجا که در فلسفة اسلامی گفته میشود «المعدوم المطلق لایخبرعنه و لایعلم»، این «شبهه» و «پارادوکس» در اینجا به وجود میآید که همین لایخبر عنه و لایعلم خبر و علمی است از معدوم مطلق. پس معدوم مطلق همزمان هم لایخبرعنه و لایعلم و هم یخبرعنه و یعلم. به این پارادوکس «شبهة معدوم مطلق» میگویند. معدوم مطلق در متون اندیشمندان برجستة مسلمان معمولاً تا الهیات شفای ابنسینا ریشهیابی میشود و نه قبلتر ـ چهرسد به ریشة یونانی بحث؛ چراکه در جهان اسلام تاریخ فلسفه و منطق پیش از ابنسینا با ابهامات زیادی روبهرو است. این پژوهش در پی آن است که شبهة معدوم مطلق را در «فلسفة یونان» ریشهیابی کند و نشان دهد ریشة تاریخی این پارادوکس بهنوعی به فلسفة یونان میرسد و به دیدگاههای پارمنیدس و افلاطون دربارة عدم ناشناختنی بپردازد.