نظریة "شباهت خانوادگیِ" ویتگنشتاین تأثیرگذارترین نظریة معاصر در باب "تعریف"، یا، به عبارت بهتر، در مقابلِ "تعریف" است. مقابلة اصلی این نظریة با "تعاریف ذاتی" است که ارسطو بهعنوان سردمدار آن شناخته میشود. این نظریة را در دوران معاصر چالشی برای ذاتگرایی در نظر گرفتهاند. در این جستار، بعد از بیان نگرة شباهت خانوادگی و زمینههای بروز ...
بیشتر
نظریة "شباهت خانوادگیِ" ویتگنشتاین تأثیرگذارترین نظریة معاصر در باب "تعریف"، یا، به عبارت بهتر، در مقابلِ "تعریف" است. مقابلة اصلی این نظریة با "تعاریف ذاتی" است که ارسطو بهعنوان سردمدار آن شناخته میشود. این نظریة را در دوران معاصر چالشی برای ذاتگرایی در نظر گرفتهاند. در این جستار، بعد از بیان نگرة شباهت خانوادگی و زمینههای بروز آن در تقابل با تعاریف ارسطویی، با استخراج انتقاداتِ این نگره بر تعاریف ذاتیِ ارسطو و یافتن پاسخ این انتقادات با توجه به متن آثار ارسطو، سعی دارم نشان دهم که طرح چنین انتقاداتی به تعاریف ارسطویی ناشی از فهم نادرست و ناآگاهی ویتگنشتاین نسبت به نگرة "تعاریف ذاتیِ" مدنظر ارسطو است. برای دستیابی به این مطلوب از دو روش پدیدارشناسی و تحلیلی بهره خواهم برد. بررسی آثار دستاولِ فلاسفة مذکور از اولویتهای این پژوهش به شمار میآید.
در منطق و فلسفة اسلامی معمولاً گفته میشود در معقول ثانی منطقی اتصاف، و بهعبارتی ظرف صدق و مطابَق، کاملاً ذهنی است. این نوشتار نشان میدهد برخی اندیشمندان مسلمان در عمل، گاهی، مثلاً در مورد مباحث پارادوکس معدوم مطلق، ناخواسته آن را نقض کردهاند. ما به تقویت این نقض خواهیم پرداخت و ادلّة قویتری بر اتصاف خارجی و عینی دستکم برخی ...
بیشتر
در منطق و فلسفة اسلامی معمولاً گفته میشود در معقول ثانی منطقی اتصاف، و بهعبارتی ظرف صدق و مطابَق، کاملاً ذهنی است. این نوشتار نشان میدهد برخی اندیشمندان مسلمان در عمل، گاهی، مثلاً در مورد مباحث پارادوکس معدوم مطلق، ناخواسته آن را نقض کردهاند. ما به تقویت این نقض خواهیم پرداخت و ادلّة قویتری بر اتصاف خارجی و عینی دستکم برخی از معقولهای ثانی منطقی، یعنی اموری که به حیث التفاتی و دلالت گرهخوردهاند، همچون «لایخبرعنه» و «لایعلم»، «یخبرعنه» و «یعلم»، «خبر» و «شناخت»، «خبر/ شناختپذیری» و «خبر/ شناختناپذیری»، «صدق»، «وصفپذیری» و «وصفناپذیری»[i]، عرضه خواهیم کرد و بدین وسیله کلیت قاعده نقض خواهد شد.
در منطق و فلسفة ارسطویی و اسلامی، محالات ذاتی دارای مفهوم و معنا تلقی میشوند، هرچند در خارج محقق نمیشوند و نمیتوانند بشوند. محالات، احکامی فلسفی دارند که در امور عامة فلسفه مورد بحث قرار میگیرند. در این نوشتار، ضمن رد دلایل اندکی که بر معناداری محالات ذاتی آوردهاند، چند دلیل فلسفی و منطقی بر بیمعنایی محالات ذاتی اقامه خواهیم ...
بیشتر
در منطق و فلسفة ارسطویی و اسلامی، محالات ذاتی دارای مفهوم و معنا تلقی میشوند، هرچند در خارج محقق نمیشوند و نمیتوانند بشوند. محالات، احکامی فلسفی دارند که در امور عامة فلسفه مورد بحث قرار میگیرند. در این نوشتار، ضمن رد دلایل اندکی که بر معناداری محالات ذاتی آوردهاند، چند دلیل فلسفی و منطقی بر بیمعنایی محالات ذاتی اقامه خواهیم کرد. بهنظر میرسد مبحث منطقی «عدم و ملکه»، مبنای خوبی برای تشخیص بیمعنایی جملات و مرکبات به دست میدهد. بر این اساس و توضیحاتی که در متن آمده است، محالات ذاتی را باید الفاظ مرکبی دانست که از طریق بازی با الفاظ ایجاد شدهاند و هیچ مفهومی را به ذهن نمیآورند، بلکه صرفاً ذهن را به توهم معنایابی میاندازند؛ محالات ذاتی «مفهومنما» هستند. پیامدهای مهم این نظریه در این نوشتار به اجمال مورد اشاره قرار گرفتهاند.