نوع مقاله : پژوهشی
نویسنده
دانشیار گروه فلسفة دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، تهران، ایران
چکیده
موضوع این مقاله پژوهشی تطبیقـی دربارة رویکرد مشترک صدرالمتألهیـن و علامه طباطبایی دربارة نفی کارآمدی برهان لم در قلمرو فلسفة اولی است. ملاصدرا با اتکا به نظریة بساطت حقیقت وجود و اینکه امر بسیط حد و درنتیجه برهان ندارد به این نتیجه دست یافت که برهان لم در شناخت و اثبات احوال و اوصاف وجود کارآمد نیست. صدرا برهان اِنّ را نیز، با استناد به قاعدة ذوات الاسباب، گاه بهکلی نامعتبر و گاه با کارکردی ضعیف معتبر میشمارد. او پس از تضعیف یا حتی تخطئة نقش برهان در قلمرو فلسفة اولی به نوعی منطقگریزیِ محتوم تن میدهد و درنهایت شهود را تقویت میکند. علامه طباطبایی نخست، همچون صدرا، برهان لم را در قلمرو مسائل فلسفی نامعتبر میشمارد (البته نه با استناد به نظریة بساطت وجود، بلکه با اتکا به سه مبنای علمشناختی کلان). آنگاه با اتکا به قاعدة ذوات الاسباب برهان اِنِّ مصطلح نزد منطقیون را نیز تماماً ناکارآمد میداند. سپس نوع جدیدی از برهان به نام «برهان ازطریق ملازمات عامه» عرضه میکند و بر آن است که براهین فلسفی همه از این نوعاند. بنبست نظریای که نخست ملاصدرا و سپس علامه با آن مواجه شدند در اعماقش از ناکارآمدی منطق اصالت ماهوی در قلمرو فلسفة وجودی خبر میدهد. در این مقاله، رویکرد علامه طباطبایی مبنیبر نفی ناکارآمدی براهین مذکور نقد میشود. اما مدعای ایشان مبنیبراینکه برهان ازطریق تلازم در فلسفه کارآمد است و با سایر براهین تفاوت ماهوی دارد کشفی ارزشمند تلقی میشود که میکوشد تا رکود منطق را درمقایسهبا وجودشناسی در حکمت نوصدرایی جبران کند.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
The Uselessness of Casual Priory in Metaphysics; a Comparative Study between Mola Sadra and Tabatabaei Approaches
نویسنده [English]
- Moosa Malayeri
The Associate Professor of Islamic Philosophy, Islamic Azad University, Central Tehran Branch, Tehran, Iran
چکیده [English]
This article is an comparative study between Mulla Sadra and Tabatabai common approach regarding the efficiency of the causal argumentation, in the realm of philosophy. Mulla Sadra relying on the theory of simplicity of existence, and on which is simple have not essential definition and therefore no argument, found that the causal argumentation is not useful to existence recognition. Sadra based on the rule Zavatol Asbab, says that the Aposteriori Demonstration sometimes completely invalid, and sometimes with poor performance valid. He then weaken or even condemn the role of argument in the realm of philosophy. Then resign to antilogical approach..
Tabatabai based on three cognitive science major rule, first, deny the causal argumentation then existence recognition too. Then design a new argument, the argument by the public obligations, Molazemate Ammeh. This problem shows the inability of the essential logic in the realm of existential philosophy. This article denes the efficiency of the causal argumentation, but believes that, the theory of argument by the public obligations, Molazemate Ammeh, is the worthwhile discovery, which compensates for shortcomings of the essential logic.
کلیدواژهها [English]
- Keywords: Neosadraey logic
- Neosadraey philosophy
- the uselessness of Casual priory
- the uselessness of argument by the public obligations
- Aposteriori Demonstration
- argument by the public obligations