محسن شعبانی صمغ آبادی
چکیده
در اکثر زبانهای طبیعی اسمهای عام به دو ردهی شمار و ناشمار تقسیم میشوند. میان این دو رده از اسمها هم تمایز نحوی برقرار است و هم تمایز سمنتیکی. در این میان اما یک تمایز نحوی بارزتر از دیگران است: اسمهای شمار میتوانند با معرّفهای عددی همراه شوند. برای مثال، در زبان فارسی میتوان از «دو دلفین» یا «سه درخت» سخن گفت، ...
بیشتر
در اکثر زبانهای طبیعی اسمهای عام به دو ردهی شمار و ناشمار تقسیم میشوند. میان این دو رده از اسمها هم تمایز نحوی برقرار است و هم تمایز سمنتیکی. در این میان اما یک تمایز نحوی بارزتر از دیگران است: اسمهای شمار میتوانند با معرّفهای عددی همراه شوند. برای مثال، در زبان فارسی میتوان از «دو دلفین» یا «سه درخت» سخن گفت، اما واژههایی همچون «برنز» یا «آب» را نمیتوان بدینسان شمرد. در سویهی سمنتیکی، بنابر تفسیر شیئی، یک شیء متفرد—یعنی یک دلفین—میتواند جملهی «x دلفین است» را صادق گرداند. اما—دستکم در اغلب موارد—جملهی «x آب است» را یک شیء متفرد صادق نمیکند، بلکه «جمعی» از ذرّهها، قطرهها، مولکولها و بهمانندآن است که چنین نقشی را برعهده دارند. پرسش محوری این است که سرشت این «جمع» چیست: آیا این «جمع» یک مجموعهی انتزاعی است یا یک کل انضمامی متشکل از اجزاء؟ برایناساس، دو رویکرد مبتنی بر نظریهی مجموعه و پارشناسی (نظریهی جزء و کل) وجود خواهد داشت. در نوشتار کنونی نخست دشواریهای پیشروی هر دو رویکرد را بررسی کردهایم و سپس نشان دادهایم که رویکرد مبتنی بر پارشناسی با قدری جرحوتعدیل میتواند از پس چالشهای پیشرو برآید.