منطق قدیم
مهدی عظیمی
چکیده
ارسطو از «کلّی» تعریفی به دست میدهد که یان لوکاشویچ آن را، به دلیلِ در بر نگرفتنِ کلّیهای تهی، غیر جامع میداند. افزون بر این، تعریفی که ارسطو از جزئی به دست میدهد به دو شیوه قابل فهم است: (1) جزئی تنها بر یک چیز حمل پذیر است، (2) جزئی حمل ناپذیر است. این برداشتِ دوگانه، که در سخنان شارحان ارسطو نیز با بسامد زیادی تکرار می شوند، ...
بیشتر
ارسطو از «کلّی» تعریفی به دست میدهد که یان لوکاشویچ آن را، به دلیلِ در بر نگرفتنِ کلّیهای تهی، غیر جامع میداند. افزون بر این، تعریفی که ارسطو از جزئی به دست میدهد به دو شیوه قابل فهم است: (1) جزئی تنها بر یک چیز حمل پذیر است، (2) جزئی حمل ناپذیر است. این برداشتِ دوگانه، که در سخنان شارحان ارسطو نیز با بسامد زیادی تکرار می شوند، از یک سو، تلقی رابرت کونس و تیموتی اچ. پیکاوَنس ـ که معتقدند جزئی از نظر ارسطو حمل ناپذیر است ـ را زیر سؤال میبرد؛ و از دیگر سو، خودْ تعارضی ست که باید حلّ شود. در این جستار نمایان خواهد شد که اوّلاً اِشکال لوکاشویچ وارد نیست و تعریف ارسطو شامل کلّیهای تهی هم میشود؛ و ثانیاً تعارضی که ظاهراً از تعریف جزئی برمیآید با تفکیک دو گونه حمل، یعنی «به شیوۀ یکنام» و «نه به شیوۀ یکنام»، قابل حلّ است.