نوع مقاله : پژوهشی

نویسنده

گروه فلسفه اخلاق، دانشکده الهیات، دانشگاه قم

10.30465/lsj.2024.45554.1440

چکیده

نظام معرفتی مبتنی بر مبناگروی قضایای بدیهی را به عنوان بنیان‌های معرفتی خود برمی‌گزیند. اما خود این بدیهیات به دلیل وضوح و آشکارگی‌اشان مورد کاوشی عمیق و مستقل قرار نگرفته‌اند. سوال اصلی در ارتباط با بدیهیات، ملاک و چرایی بداهت آنهاست. در این مقاله بعد از بیان تعاریف و شروط لازم در بدیهیات به بررسی ملاکات ارائه شده در مطاوی کلمات اهل فلسفه و منطق برای بداهت پرداخته می‌شود، با استقصاء در مواضع متفاوت به چهار مبنا اشاره می‌شود؛ ارجاع بدیهیات به علم حضوری، فطری بودن، ارتباط با یک مبدأ عالی و حصول اضطراری. هر یک از این مبانی دارای اشکالاتی است که به ترتیب ذیل هر مبنا بدان اشاره خواهد شد و در نهایت یک نظریه ترکیبی ارائه می‌شود که بی‌نیازی از حدوسط را به عنوان ملاکی برای وضوح مفهومی و شهودات درونی را به عنوان منبعی درونی و معرفت‌زا برای تضمین صدق بدیهیات پیشنهاد می‌کند و در نهایت نیز استدلالی عملگرایانه برای پشتیبانی از شهودات درونی ارائه می‌شود؛ به نظر می‌رسد نظریه اخیر به‌گونه‌ای اثبات‌پذیر دو رکن بداهت را تبیین می‌کند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

Criteria for Assertive Self-evident Propositions, a Compound Approach Based on Inner Structure and Intuition

نویسنده [English]

  • Muhammad Tajik Joobeh

Department of Theology, Moral Philosophy, University of Qom

چکیده [English]

Foundationalism is an epistemological theory of truth in which knowledge acquires its validity from self-evident propositions, but these basic propositions, due to their conceptual clarity, are not treated as to their significance. One important, yet unanswered question is, what is the criteria for being self-evident? In this article, various definitions and conditions will be presented and then we will deal with five criteria, all of which have been mentioned in philosophical and logical literature: the first one offers immediate(presential) knowledge as a guarantee for the truth value of self-evident, the second considers self-evident as if they are incorporated in our nature, the third idea find a connection to a divine being as a solution, and finally the fourth theory is a compound one, it distinguishes between conceptual clarity and truth-value and for each one suggests an independent solution, for conceptual clarity it points out to the self-sufficiency of these propositions i.e. they do not need any external middle term to relate the subject to the predicate, and for truth value, it suggests intuition as evidence and then practical argument assists our intuition to guarantee the truth value of self-evident propositions, the last theory seems to offer a more plausible explanation than others

کلیدواژه‌ها [English]

  • self-evident
  • immediate(presential) knowledge
  • innate knowledge
  • intuition
  • conceptual clarity