مقالة حاضر به نسبت میان دو کتاب «پدیدارشناسی روح» و «علم منطق» هگل میپردازد و اینکه آیا «پدیدارشناسی روح» هگل، پرده از ماهیت «علم منطق» او بر میدارد، یا این کتاب «علم منطق» است که منظری برای قرائت درست «پدیدار شناسی روح» فراهم میآورد. اما فرضی که در پاسخ به این مسأله مورد توجه قرار گرفته، ...
بیشتر
مقالة حاضر به نسبت میان دو کتاب «پدیدارشناسی روح» و «علم منطق» هگل میپردازد و اینکه آیا «پدیدارشناسی روح» هگل، پرده از ماهیت «علم منطق» او بر میدارد، یا این کتاب «علم منطق» است که منظری برای قرائت درست «پدیدار شناسی روح» فراهم میآورد. اما فرضی که در پاسخ به این مسأله مورد توجه قرار گرفته، این است که: مراجعه به متون هگلی نمیتواند مدافع و مؤید هیچکدام از دو گزینة فوق باشد. بهعلاوه، انتخاب هر یک از آن دو رأی، لوازمی بهدنبال دارد که باید بدان گردن نهاد.
منتقدان منطقهای موجه محمولی معتقدند که یکی از اشکالات مهم این منطقها، این است که به «ذاتباوری» میانجامد. سول کریپکی به شیوة خاصی درصدد دفاع در برابر این اتهام برآمده و معتقد است که میتوان نحوهای از ذاتباوری را پذیرفت، بدون اینکه به تناقض بینجامد. البته کریپکی در نظام اصلاحشدة خود، از ذاتباوری ...
بیشتر
منتقدان منطقهای موجه محمولی معتقدند که یکی از اشکالات مهم این منطقها، این است که به «ذاتباوری» میانجامد. سول کریپکی به شیوة خاصی درصدد دفاع در برابر این اتهام برآمده و معتقد است که میتوان نحوهای از ذاتباوری را پذیرفت، بدون اینکه به تناقض بینجامد. البته کریپکی در نظام اصلاحشدة خود، از ذاتباوری فاصلة بیشتری گرفته و توجیه دقیقتری را ارائه مینماید. این مقاله ضمن بررسی معنای ذاتباوری، به تطبیق آن با نظامهای موجه محمولی کریپکی میپردازد.
این مقاله به بررسی مفهوم تناقض، قانون عدم تناقض و تناقضباوری در منطق غیرکلاسیک میپردازد. بررسی تفاوتهای موجود در تعریف تناقض و تبعات آن در باب پذیرش یا رد قانون عدم تناقض، هدف اصلی این نوشته است. در این مقاله سعی شده تا نشان داده شود، با توجه به تلقیهای متفاوتی که در مورد معنای تناقض در منطق جدید وجود دارد، چگونه میتوان ...
بیشتر
این مقاله به بررسی مفهوم تناقض، قانون عدم تناقض و تناقضباوری در منطق غیرکلاسیک میپردازد. بررسی تفاوتهای موجود در تعریف تناقض و تبعات آن در باب پذیرش یا رد قانون عدم تناقض، هدف اصلی این نوشته است. در این مقاله سعی شده تا نشان داده شود، با توجه به تلقیهای متفاوتی که در مورد معنای تناقض در منطق جدید وجود دارد، چگونه میتوان تناقضباوری را معقول دانست. در ابتدا به معرفی اصطلاحات لازم پرداخته شده است. سپس، بین برخی تعریفهای ارائهشده دربارة تناقض، مروری اجمالی و مقایسهای شده است. در این بخش نشان داده میشود، بسته به آنکه چه تلقی از تناقض داشته باشیم، میتوان بیانهای متفاوتی از تناقضباوری داشت. در بخش بعد به دلائل موافقان قانون عدم تناقض پرداخته شده و سعی میشود با توجه به تعریفهای ارائه شده در بخش قبل، به آنها پاسخ داده شود. درنهایت نیز نشان داده میشود که دلیل رویکردهای نو به پذیرش تناقض، در استفاده از روشهای دلالتشناختی به جای هستیشناختی، منطقهای چندارزشی، ابهام و نظریههای بدیل صدق نهفته است.
ارغنون ارسطو در حدود یازده قرن پس از پیدایش، به زبان عربی ترجمه شد و دانشمندانی چون فارابی و ابنسینا پس از آشنایی با همین ترجمهها، دست به خلق آثار منطقی در جهان اسلام زدند. و همین آثار سبب پیدایش و بالندگی منطق در میان مسلمین گشت. تحلیل و ارزیابی نخستین ترجمههای ارغنون سبب میشود از یکسو با اهتمام مسلمین به میراث یونانی ...
بیشتر
ارغنون ارسطو در حدود یازده قرن پس از پیدایش، به زبان عربی ترجمه شد و دانشمندانی چون فارابی و ابنسینا پس از آشنایی با همین ترجمهها، دست به خلق آثار منطقی در جهان اسلام زدند. و همین آثار سبب پیدایش و بالندگی منطق در میان مسلمین گشت. تحلیل و ارزیابی نخستین ترجمههای ارغنون سبب میشود از یکسو با اهتمام مسلمین به میراث یونانی در سدههای نخستین و از سوی دیگر با میزان صحت و دقت این ترجمهها آشنا شویم. عبدالرحمن بدوی نخستین ترجمههای عربی از مجموعة ارغنون ارسطو به علاوه ایساغوجی فرفوریوس را در یک مجموعة سهجلدی جمعآوری و تصحیح کرده است. پس از مقایسة ترجمة عربی «قیاس» با متن یونانی و ترجمههای انگلیسی (جنکینسون) و فارسی (ادیب سلطانی) از تحلیلات اولی، با حدود یکصد مورد اختلاف کلی و جزئی مواجه شدیم. این اختلافات را تحت عناوینی چون برتریهای ترجمه، کاستیها در ترجمه، عربی نامفهوم، عبارات اضافی، خطای ترجمه، تغییر مثال، خطای تصحیح، توضیح اضافی دستهبندی نمودیم. در مقدمه، ضمن اشاره به اهمیت عصر ترجمه، به مسائل دیگری چون ترجمة ارغنون، مترجم قیاس، تصحیح بدوی، روش مقایسه و برتریهای ترجمة عربی اشاره نمودهایم.
فرانتس برنتانو Franz Brentano (1838-1917))) یکی از فیلسوفان نیمة دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. جایگاه ویژة وی را میشود از دو جنبه نشان داد. یکی آن پیوند یا پلی است که میتوان به واسطة او بین فلسفة تحلیلی و قارهای برقرار کرد و دیگری آن که آموزهها و تحلیلهای او هم چنان میتواند سرچشمة بسیاری از پژوهشهای فلسفی باشد، همچنان ...
بیشتر
فرانتس برنتانو Franz Brentano (1838-1917))) یکی از فیلسوفان نیمة دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. جایگاه ویژة وی را میشود از دو جنبه نشان داد. یکی آن پیوند یا پلی است که میتوان به واسطة او بین فلسفة تحلیلی و قارهای برقرار کرد و دیگری آن که آموزهها و تحلیلهای او هم چنان میتواند سرچشمة بسیاری از پژوهشهای فلسفی باشد، همچنان که یک قرن پیش چنین بود، اما سایة سنگین شاگردان مستقیم و غیرمستقیماش و متأثرانِ از او، مانع آن شد که این بصیرتها بیواسطه به دست ما برسند. تلاشهای اخیر برای بازشناساندن او، نشان از آن دارد که برنتانو در بسیاری زمینهها هنوز حرفی برای گفتن دارد، و شاید به بیان دقیقتر، حرفهای او همچنان میتواند نقطة عزیمتی برای مباحث عمیق فلسفی باشد. برنتانو همانند دیگر فیلسوفان اثرگذار در زمینههای متفاوتی به فعالیت فلسفی پرداخت، در روانشناسی فلسفی، وجودشناسی(Ontology)، معرفتشناسی، منطق قیاسی، نظریة ارزش، اخلاق، الهیات فلسفی، تاریخ فلسفه و دیگر موضوعات. این مقاله تنها به تأثیر برنتانو بر منطق قیاسی میپردازد. اصلاحات برنتانو بر منطق صوری، حول محور یک تز بنیادین صورت گرفته است. بنا به این تز، تمامی احکام موضوعیـ محمولی باید به صورت احکام وجودی در آیند. در این مقاله نحوة شکلگیری این تز و تأثیر آن بر منطق قیاسی نشان داده شده است. باید در نظر داشت که فهم کامل اصلاحات برنتانو بر منطق ارسطویی در گروی آشنایی با مسائلی است که ربط مستقیمی به منطق صوری ندارند و از آن جمله، مسائل مربوط به وجودشناسی و معرفتشناسی است.
یکی از کاربردهای اساسی قضایای ناتمامیت گودل در فلسفه، نقش آنها در استدلالهایی است که بین ذهن انسان از یک طرف و یک الگوریتم (ماشین) یا نظام صوری متناهی از طرف دیگر مقایسه به عمل میآورند. دو استدلال متمایز در این زمینه مطرح گشته است. در هر دو استدلال درک صدق جملة گودل توسط انسان، به عنوان ملاکی برای تفوق بر هر ماشینی قلمداد شده ...
بیشتر
یکی از کاربردهای اساسی قضایای ناتمامیت گودل در فلسفه، نقش آنها در استدلالهایی است که بین ذهن انسان از یک طرف و یک الگوریتم (ماشین) یا نظام صوری متناهی از طرف دیگر مقایسه به عمل میآورند. دو استدلال متمایز در این زمینه مطرح گشته است. در هر دو استدلال درک صدق جملة گودل توسط انسان، به عنوان ملاکی برای تفوق بر هر ماشینی قلمداد شده است. اما ایرادهایی چند بر هر دو استدلال وارد است. در این مقاله با شرح و بسط استدلالهای ذکر شده، به بررسی مجادلات و مباحثات دامنهداری که میان دو گروه مکانیکگرا و ضد مکانیکگرا وجود داشته است پرداختهایم. با تحلیل دقیق قضایای ناتمامیت و ارتباط آنها با معرفت حسابی بشر میتوان چار چوبهای موجود در زمینة بحث مورد نظر را شکل داد. با تحلیل دقیق این مسأله میتوان گفت که هیچ نوع دلیل قاطعی، با استفاده از این قضایا، برای تفوق ذهن بشر بر ماشین وجود ندارد؛ بلکه تنها میتوان گفت که با اعمال این قضایا و انتخاب حوزة شناختپذیر ریاضی بشر به عنوان یک پیشفرض تقابل یا تعاند انسان و ماشین به چه معناست.
قواعد قیاس حملی، که معمولاً تحت عنوان “the Rules of the Categorical Syllogism” در منابع آموزشی منطق به زبان انگلیسی مطرح میشود، روش مفیدی است که جهت تشخیص اعتبار قیاسهای حملی، به منطقآموزان، در کتابهای عمومی آموزش منطق، ارائه میشود. استفاده از این قواعد به تقلید از آثار آموزشی غربی در کشور ما نیز متداول گشته و با اندک تغییراتی، ...
بیشتر
قواعد قیاس حملی، که معمولاً تحت عنوان “the Rules of the Categorical Syllogism” در منابع آموزشی منطق به زبان انگلیسی مطرح میشود، روش مفیدی است که جهت تشخیص اعتبار قیاسهای حملی، به منطقآموزان، در کتابهای عمومی آموزش منطق، ارائه میشود. استفاده از این قواعد به تقلید از آثار آموزشی غربی در کشور ما نیز متداول گشته و با اندک تغییراتی، در آثار مؤلفان منطقی در داخل کشور، بازنویسی شده است. این تغییرات در بازنویسیها وابسته به عوامل مختلفی است که میتوان به دو عامل سلیقه و ذوق مؤلف در ارائة مطالب و دیگری، منبع یا منابع مورد انتخاب مؤلف، اشاره کرد. هدف از این مقاله در گام اول، ارائة روشی تحلیلی جهت صوریسازی این قواعد است که منجر به ایجاد روشهای مکانیکی و الگوریتمی شود؛ و در گام بعد، بتوان از رهیافت صوریسازی و محاسبهپذیر شدن این قواعد، با استفاده از یک الگوریتم قابل پیادهسازی توسط ماشین، به بررسی دقیق قواعد قیاس، در برخی از منابع آموزشی منطق پرداخت. در این مقاله، علاوه بر دستهبندی قواعد قیاس حملی، تقریر جدیدی از قواعد آن، با استفاده از مفهوم انبساط، ارائه میشود.