دوره و شماره: دوره 5، شماره 1 - شماره پیاپی 9، فروردین 1393، صفحه 1-140 

ریشه‌یابی شبهة معدوم مطلق در فلسفة یونان

صفحه 1-30

مهدی اسدی

چکیده در فلسفة اسلامی معمولا منظور از «معدوم مطلق» چیزی است که نه در خارج موجود است و نه در ذهن. از آن‌جا که در فلسفة اسلامی گفته می‌شود «المعدوم المطلق لایخبرعنه و لایعلم»، این «شبهه» و «پارادوکس» در این‌جا به وجود می‌آید که همین لایخبر عنه و لایعلم خبر و علمی است از معدوم مطلق. پس معدوم مطلق هم‌زمان هم لایخبرعنه و لایعلم و هم یخبرعنه و یعلم. به این پارادوکس «شبهة معدوم مطلق» می‌گویند.
معدوم مطلق در متون اندیشمندان برجستة مسلمان معمولاً تا الهیات شفای ابن‌سینا ریشه‌یابی می‌شود و نه قبل‌تر ـ چه‌‌رسد به ریشة یونانی بحث؛ چراکه در جهان اسلام تاریخ فلسفه و منطق پیش از ابن‌سینا با ابهامات زیادی رو‌به‌رو است.
این پژوهش در پی آن است که شبهة معدوم مطلق را در «فلسفة یونان» ریشه‌یابی کند و نشان دهد ریشة تاریخی این پارادوکس به‌نوعی به فلسفة یونان می‌رسد و به دیدگاه‌های پارمنیدس و افلاطون دربارة عدم ناشناختنی بپردازد.

دیالکتیک افلاتون در جهان عربی

صفحه 29-51

داریوش درویشی

چکیده منطق، یکی از مهم‌ترین دلبستگی‌های مترجمان در نهضت ترجمة آثار یونانی ‌ـ سریانی به زبان عربی بود. اما آن‌چه ایشان محور کار خود قرار داده بودند مجموعه رساله‌های ارگانون ارسطو بود. در این دوره، «دیالکتیک» افلاتون، نه به طور مستقیم، بلکه با واسطة ارسطو به دست اعراب رسید. این واسطه، سبب شد که فهم دقیق این روش استنتاجی امکان‌پذیر نشود. درواقع، از همان روزهای آغازین ورود منطق به جهان عربی، منطق‌دانان عرب «دیالکتیک» را با نام بسیار گمراه‌کنندة «جدل»، صرفاً به عنوان رقیبی برای منطق راستین، یعنی منطق قیاسی ارسطو شناختند. پژوهش حاضر می‌کوشد ابتدا طرحی از دیالکتیک افلاتون به عنوان روشی استنتاجی فراهم آورد، آن‌گاه شناخت منطق‌دانان عرب را از «دیالکتیک» افلاتون ارزیابی کرده و مورد انتقاد قرار دهد. ضمن این پژوهش، تلاش خواهد شد که برگردان واژة «دیالکتیک» به «جدل»، به بوتة نقد گذارده شود. پیشنهاد پژوهش حاضر این است که این برگردان، به جز صورت‌بندی ارسطو، با تأثیرپذیری مترجمان از زبان سریانی صورت گرفته است.[i]
 



پی‌نوشت
[i]. ضروری است از انتقادها و پیشنهادهای دوستانم آلبرتو ریگولیو (دانشگاه آکسفورد) و یوری آرژانوف (دانشگاه روهر بوخوم) پیرامون مقالة حاضر سپاس بگزارم.

نظریة وجود ذهنی ابن‌‌‌سینا در برابر بالفعل‌گرایی غیر جدی و امکان‌گرایی

صفحه 53-71

علیرضا دست‌افشان؛ آذر کریمی

چکیده تبیین وضعیت متافیزیکی معدومات یکی از مسائل غامض فلسفی است که برخورد با آن هر نظام منطقی و فلسفی را دچار چالش می‌کند و می‌تواند قسمت عمده‌ای از نظریات جهان‌شناسی فیلسوفان را نیز تحت تأثیر قرار دهد. در این مقاله سه پرسش اصلی و مهم مطرح می‌کنیم و سپس به معرفی سه رویکرد بالفعل‌گرایان (به‌ویژه بالفعل‌گرایان غیر جدی)، امکان‌گرایان، و ابن‌‌‌سینا در مواجهه با این سه پرسش می‌پردازیم و با مقایسة پاسخ‌هایی که هر یک از این سه دیدگاه به این پرسش‌ها می‌دهند نشان می‌دهیم که نظام فلسفی ابن‌‌‌سینا عناصری ناهمگون از رویکرد‌های امکان‌گرایی و بالفعل‌گرایی را در خود جمع کرده است که قابل جمع نیستند.
 

انسان، مجهول مطلق، و خبر؛ در پاسخ به یک نقد

صفحه 73-96

رحمان شریف‌زاده؛ محمدعلی حجتی

چکیده ما در مقالة «پارادوکس اخبار از مجهول مطلق تحلیل مفهوم خبر»، با برگرفتن رویکرد جدیدی تلاش کردیم تا راه‌حل تازه‌ای برای پارادوکس اخبار از مجهول مطلق بیابیم. مقاله‌ای تحت عنوان «نقدی بر مقالة «پارادوکس اخبار از مجهول مطلق تحلیل مفهوم خبر»» (اسدی: 1392) تلاش کرده است با طرح انتقادهایی، موضع ما در این مقاله را به چالش بکشد. در این مقاله مهم‌ترین و اصلی‌ترین انتقادهای وی را به بحث خواهیم گذاشت و ارزیابی خواهیم کرد. چنان‌که خواهیم دید این انتقادات‌ نمی‌توانند برای موضع ما مسئله‌ای ایجاد کنند.
 

بنیادهای مابعدالطبیعی منطق لایب‌نیتس از نظر هیدگر

صفحه 97-120

مینا قاجارگر

چکیده هیدگر برای نشان‌دادن این‌که چگونه هر منطقی در بستری مابعدالطبیعی شکل می‌گیرد، در کتاب بنیادهای مابعدالطبیعی منطق، نظریة حکم لایب‌نیتس را به عنوان نمونه مورد تحقیق و بررسی قرار داده است. او پس از پرسش دربارة نسبت وجود و تفکر، به توصیف ساختار حکم در نظریة مذکور می‌پردازد و به خاستگاه تاریخی آن اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که مفاهیمی چون موضوع و محمول و نسبت این دو در گزاره یا همان حکم و همچنین تعریف صدق در تفکر لایب‌نیتس تا چه حد متأثر از آموزه‌های مابعدالطبیعی‌اند؛ حال آن‌که یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های لایب‌نیتس، استقلال منطق از مابعدالطبیعه و بنیان نهادن مابعدالطبیعة خویش بر پایة چنان منطقی است. در این مقاله کوشیده‌ام نشان دهم که چگونه هیدگر نظریة حکم لایب‌نیتس را مورد مطالعه قرار می‌دهد و درهم‌تنیدگی منطق و مابعدالطبیعه را در تفکر او اجتناب‌ناپذیر می‌داند.
 
 

شاه‌برهان؛ پشتوانة موجهات دئودوروس

صفحه 121-140

فرشته نباتی

چکیده دئودوروس از منطق‌‌دانان به‌نام مگاری است. تعاریف خاص او از مفاهیم موجه (ضرورت، امتناع، و امکان) تعاریفی زمانی و متناسب با موضع دترمینیستی اوست. از میان تعاریف موجهاتی دئودوروس، آن‌چه بیش از همه مورد بحث قرار گرفته تعریف امکان است. دئودوروس می‌گوید ممکن آن چیزی است که هست یا خواهد بود به عبارت دیگر هیچ ممکنی نیست که هرگز محقق نشود. این تعریف با درک شهودی از امکان هم‌خوانی ندارد لذا او برای پشتیبانی از مفهوم موردنظر خود از امکان، استدلالی ارائه کرده است معروف به شاه‌برهان. در دوران معاصر برخی تلاش کرده‌اند با استفاده از منطق جدید این برهان را بازسازی کنند. در این‌جا درصدد ارائه بیانی روشن از این استدلال و بررسی دو مورد از مشهورترین این بازسازی‌ها (پرایور و رشر) هستیم.