متنگرایی در مقابل حداقلگرایی در سمانتیک
صفحه 1-23
نیما احمدی؛ لطف الله نبوی؛ سید محمد علی حجتی
چکیده متنگرایی، رقیب اصلی حداقلگرایی است. نزاع میان این دو رویکرد سمانتیکی، ریشه در نزاع قدیمی تعیین مرز میان سمانتیک و پراگماتیک دارد. متنگرایان مدعیاند که جملات زبان طبیعی، قبل از غنیسازی پراگماتیکی، قابل ارزشدهی نیستند. در مقابل، از نظر حداقلگرایان، محتوای سمانتیکی حداقلی وجود دارد که معنای قابل ارزشدهی جمله را بهدست میدهد که متن اظهار، اثر محدودی روی آن دارد. این تقابل ناشی از شیوه و اندازهای است که متن بر محتوای سمانتیکی تأثیر میگذارد. در این مقاله، پس از معرفی این دو رویکرد، استدلالهای اصلی متنگرایان علیه حداقلگرایان را مطرح میکنیم. سپس نشان میدهیم که سمانتیکهای حداقلگرایانه از قبیل سمانتیک اشارهای کاپلان، با تفسیر عینی از متن نمیتواند مدل مناسبی حتی برای جملات حاوی ارجاع اولشخص ارائه کنند و برپایهی تفسیری ذهنی از متن، تمایز نمایهای از غیرنمایهای واضح نیست و سایر عبارتهای زبان نسبت به متنها، به معنای عام میتوانند نمایهای باشند.
واکاویِ ملاک های احتمالاتی در استنتاج بهترین تبیین
صفحه 25-48
سیدمحمدمهدی اعتمادالاسلامی بختیاری؛ میرسعید موسوی کریمی
چکیده طبق رویکرد رایج به استنتاج بهترین تبیین (IBE)، فرضیهای که بهترین تبیین را برای پدیدههای در دستِ بررسی ارائه میدهد، احتمالاً صادق است. یکی از مهمترین چالشهای پیش روی این نحوۀ استدلال” ایراد وُلتِر “ است. مطابق این اشکال، دلیلی نداریم که ملاکهای انتخاب بهترین تبیین، موسوم به مزیتهای تبیینگر، محتملترین تبیین- یعنی تبیینی که نسبت به دیگر تبیینهای رقیب از احتمال صدق بیشتری برخوردار است- را به دست دهند. هدف اصلیِ این نوشتار، واکاویِ ملاکهای احتمالاتیِ مرتبط با IBE در مواجهه با ایراد وُلتِراست. به بیان دقیقتر، در پی آنیم که چنانچه ضابطههای احتمالاتیِ ارائه شده برای ارزیابیِ فرضیههای تبیینگر، ملاک انتخاب بهترین تبیین قرار گیرند، آیا این اطمینان وجود خواهد داشت که محتملترین تبیین به دست آید؟ در این راستا، ملاکهای احتمالاتیِ مرتبط با IBE را در سه دستۀ ملاکهای معطوف به قضیۀ بیز، ملاکهای معطوف به نظریۀ تأیید و ملاکهای معطوف به مزیتهای تبیینگر بررسی میکنیم. این واکاوی نشان میدهد که هیچیک از ضابطههای ارائه شده از پس تحدید بهترین تبیین - به گونهای که محتملترین تبیین را به دست دهد- بر نمیآیند.
نسبت ارزش شرطی لزومی و ارزش مقدم و تالی آن در منطق سینوی
صفحه 49-68
علیرضا دارابی
چکیده در منطق شرطیات نزد مسلمین این اجماع وجود دارد که ارزش شرطی لزومی بر اساس رابطه میان مقدم و تالی و نه ارزش مقدم و تالی معین میشود. با این همه در نظرات آنان بحثهایی درباره امکان صدق و کذب شرطی بر پایه ارزش مقدم و تالی وجود دارد. در این میان، در بعضی از متون منطقدانان مسلمان در کنار صدق و کذب از وضعیت دیگری با واژههای گوناگون مانند محتمل صدق و کذب، مجهول الصدق و الکذب و... نام برده میشود. بررسی چیستی این وضعیت پرسش اصلی متن حاضر است. در مقاله حاضر با بررسی آراء متفاوت منطق دانان سینوی نشان داده میشود که این تقسیمبندی ناظر به مباحث مرتبط با شرطیات پیش از معرفی شرطی مسور توسط ابن سینا است و منطقدانان سینوی تلاش کردهاند که آن را با شرطی مسور هماهنگ کنند. همچنین نشان دادهایم که از میان آراء مختلف منطقدانان سینوی نظراتی که وضعیت سوم را قسیمی برای صدق و کذب نمیدانند به مبانی منطق سینوی نزدیکتر هستند.
نقدِ انتقاداتِ شباهت خانوادگیِ ویتگنشتاین به تعاریفِ ارسطویی
صفحه 69-96
پرستو رستمی
چکیده نظریة "شباهت خانوادگیِ" ویتگنشتاین تأثیرگذارترین نظریة معاصر در باب "تعریف"، یا، به عبارت بهتر، در مقابلِ "تعریف" است. مقابلة اصلی این نظریة با "تعاریف ذاتی" است که ارسطو بهعنوان سردمدار آن شناخته میشود. این نظریة را در دوران معاصر چالشی برای ذاتگرایی در نظر گرفتهاند. در این جستار، بعد از بیان نگرة شباهت خانوادگی و زمینههای بروز آن در تقابل با تعاریف ارسطویی، با استخراج انتقاداتِ این نگره بر تعاریف ذاتیِ ارسطو و یافتن پاسخ این انتقادات با توجه به متن آثار ارسطو، سعی دارم نشان دهم که طرح چنین انتقاداتی به تعاریف ارسطویی ناشی از فهم نادرست و ناآگاهی ویتگنشتاین نسبت به نگرة "تعاریف ذاتیِ" مدنظر ارسطو است. برای دستیابی به این مطلوب از دو روش پدیدارشناسی و تحلیلی بهره خواهم برد. بررسی آثار دستاولِ فلاسفة مذکور از اولویتهای این پژوهش به شمار میآید.
تاملی در مقالهی «نقش عوامل اجتماعی در معرفت ریاضی و منطقی»
صفحه 97-122
غلامرضا ذکیانی
چکیده در مقالهی «نقش عوامل اجتماعی در معرفت ریاضی و منطقی»، نشان داده میشود که عوامل اجتماعی در پیدایش و ضروریانگاری علوم بنیادینی چون ریاضی و منطق نقش دارند؛ از جمله مهمترین دلایل مطروحه در این مقاله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: اختلاف ریاضیدانها، تنوع تناقض در براهین خلف، ساختارشکنی در مقادیر بینهایت، تحلیل ویتگنشتاین از عمل جمع، تغییر مفهوم بداهت در طول تاریخ، دوری بودن اثبات اصول بدیهی، دوری بودن توجیه قواعد منطقی از طریق جداول ارزش، استدلال پرایور در مقابل صورتگرایان، عدم ترجیح توجیهات روانشناختی بر توجیهات جامعهشناختی، پارادوکسهای استلزام مادی، توسل به شهود به جای استدلال، نقد استدلال دوری، قراردادی بودن اصول منطقی، پارادوکس خرمن و ...
ما نیز در ارزیابی این شواهد ضمن تعیین و تحلیل اصول بدیهی حداقلی چون اصل تناقض، قاعده وضع مقدم و برهان خلف، به تحلیل موارد زیر پرداختهایم: بینهایتها، دیدگاه ویتگنشتاین، جداول ارزش، استدلال پرایور، قرارداد، عدم لزوم بداهت تصورات در تصدیقهای بدیهی، مفاهیم نامعین و ...؛ و در نهایت نشان دادهایم که علوم بنیادینی چون ریاضی و منطق، ضرورت خود را مدیون عوامل اجتماعی نیستند.
پژوهشی نقادانه در باب تبیین گرایس از تابع ارزش بودن شرطیها در زبان طبیعی بر اساسِ مفهومِ اظهارپذیری
صفحه 123-152
سید علی کلانتری
چکیده اداتِ منطقی در منطقِ کلاسیکِ گزارهها بنا بر تعریف تابع ارزش (truth function)هستند. فیلسوفانِ منطق و زبانِ معاصر دو نظر عمده در بابِ تابعِ ارزش بودنِ اداتِ متناظر با اداتِ منطقی در زبانِ طبیعی (که عبارتند از "چنین نیست که"، "و"، "یا" و "اگر...آنگاه...") مطرح نمودهاند. برخی استدلال کردهاند که اداتِ متناظر با اداتِ منطقی در زبانِ طبیعی تابعِ ارزش نیستند و در مقابل برخی نیز استدلالهایی به نفع تابعِ ارزش بودنِ اداتِ مذکور ارائه نمودهاند. در این میان، دفاعیاتِ گرایس (1975) از تابعِ ارزش بودنِ شرطیها ("اگر...آنگاه...") در زبانِ طبیعی که بر اساسِ مفهومِ اظهارپذیری (assertibility) و معنای ضمنیِ (implicature) عبارات صورتبندی شده از ثقلِ مهمی در منابعِ فلسفیِ چند دهۀ اخیر برخودار بوده است. هدفِ اصلی این مقاله بررسی و سپس نقدِ دفاعیاتِ گرایس در خصوصِ تابعِ ارزش بودنِ شرطیها در زبانِ طبیعی است.
