بررسی منطقی تعارضات اخلاقی
صفحه 1-20
زینت آیتاللهی
چکیده
این تحقیق به ارتباط میان منطق و اخلاق میپردازد و تعارض تکالیف را بهمنزلة مبحثی اخلاقی بررسی منطقی میکند. منطق تکلیف استاندارد که از ابتدا به منظور بررسی گزارههای اخلاقی بنا شد، نمیتواند بیان درست و دقیقی از تعارض میان تکالیف داشته باشد. بنابراین منطقهای جدید تکلیفی بنا شدهاند تا بتوانند موقعیت تضاد میان تکالیف را به طور صوری بیان کنند. در این میان منطقهای تکلیف فسخپذیر و به طور خاص منطق فسخپذیر پیشفرض ریتر میتواند رویکردی جدید در قبال تعارضات اخلاقی داشته باشد و آنها را به شکل قابل قبولی تبیین کند.
فراساختنیبودگی و انگارپذیربودگی
صفحه 21-42
مجتبی امیرخانلو
چکیده در این مقاله در پی ارائة تعریفی از دو مفهوم «فراساختنیبودگی» و «انگارپذیربودگی» هستیم. نخست حداقلهای لازم برای یک تعریف از فراساختنیبودگی را بیان میکنیم و با اتخاذ دو پیشفرض، نگرة خود از فراساختنیبودگی را مطرح خواهیم کرد. در این مرحله دو راهبرد برای ترسیم تمایز میان دو فرایند «فراسازی» و «انگارش» طرح میکنیم، با واکاوی آن دو راهبرد تعریفهای ایجابی از مفهومهای فراساختنیبودگی و انگارپذیربودگی ارائه خواهیم کرد، سعی میکنیم با برشمردن محدودیتهای فراساختنیبودگی، دو رویکرد «وسیع» و «باریک» به آن را بررسی، و تعریفی سلبی از فراساختنیبودگی و انگارپذیربودگی ارائه کنیم. درنهایت ماحصل دو تعریف ایجابی و سلبی را در یک تعریف خلاصه میکنیم. مقاله را با بررسی میزان تأمین حداقلهای لازم برای یک تعریف از فراساختنیبودگی توسط نگرة ما به پایان میبریم.
دربارة چند استدلال هستیشناسیک گودلی
صفحه 43-64
مهدی رعنائی
چکیده جردن هوارد سوبل در مقالة ۱۹۸۷، و سپس در کتاب ۲۰۰۴ خود، نشان داد که استدلال هستیشناسیک جدیدی که گودل در سال ۱۹۷۰ پیشنهاد کرد با شکست وجهی مواجه است و درواقع صحیح نیست. سی. انتونی اندرسون در سال ۱۹۹۰ اصلاحاتی پیشنهاد کرد و در آن راه را بر اثبات قضایای سوبل بست و نشان داد که میتوان روایتی از استدلال گودل داشت که با شکست وجهی مواجه نباشد. اما گراهام آپی با نقیضهای که در سال ۱۹۹۶، و سپس ۲۰۰۰، مطرح ساخت نشان داد که استدلال هنوز نتایج نامطلوبی دارد و همچنان میتوان در صحت آن شک داشت. الکساندر پراس نیز در مقالة ۲۰۰۹ خود از چند استدلال هستیشناسیک گودلی دفاع کرد که در برابر این نقیضه مصون هستند. در این مقاله، پس از اشارهای کوتاه به استدلال هستیشناسیک گودل (روایت اسکات)، به انتقادات سوبل، اصلاحات اندرسون، نقیضة آپی و درنهایت استدلالهایی که پراس مطرح کرده است خواهم پرداخت.
عکس مستوی قضایای حقیقیه نزد خونجی
صفحه 65-81
اسداله فلاحی
چکیده چکیده
فخرالدین رازی عکس مستوی قضایای حقیقیه و خارجیه را برای نخستینبار به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است، اما افضلالدین خونجی بسیاری از احکام او را مورد نقد قرار داد و بیشتر این نقدها از سوی منطقدانان بعدی پذیرفته شده است. عکس مستوی قضایای خارجیه در مقالة دیگری بررسی شده و با فرمولهای منطق جدید آشکار شده است که در دو مورد فخر رازی خطا کرده و خونجی بر حق بوده است و در موارد دیگر، اختلاف فخر رازی و خونجی به اختلاف در تفسیر اصطلاحات برمیگردد. در این مقاله نشان میدهیم که در عکس مستوی قضایای حقیقیه نیز مشابه همین خطا و اختلاف در تفسیر رخ داده است. برای نمونه، فخر رازی تأکید دارد که در قضایای حقیقیه، موجبههای فعلیه (یعنی غیر از دو ممکنه) به مانند خود منعکس نمیشوند و سالبههای دائمه و عرفیه اصلاً عکس ندارند؛ اما خونجی مدعی است که در قضایای حقیقیه، موجبههای فعلیه به جزئیة ضروریه عکس میشوند و سالبههای دائمه و عرفیه به مانند خود. فرمولهای منطق جدید در این دو مورد حق را به خونجی میدهد. در دیگر موارد اختلافی نشان میدهیم که رازی موجهات حقیقیه را با دو ادات وجهی در نظر میگرفته است و خونجی با یک ادات وجهی؛ و این راز اختلاف آنها در احکام عکس مستوی است.
وجود و ضرورت با تکیه بر آرای تیموتی ویلیامسون
صفحه 83-103
لطفالله نبوی؛ امیرحسین یراقچی
چکیده با رجوع به فهم و درک عرفی متوجه این مطلب میشویم که تلقی عامه وجودداشتن را امری ممکن میداند و صحبت از ممکنبودگی موجودات را سخنی معقول و بدیهی تلقی میکنند. این تلقی از مفهوم وجود، مستلزم این است که وجود در جایگاه محمول جمله باشد و در ردیف اوصاف عادی بهشمار آید، زیرا بنابر چنین برداشتی مصادیق وجود همانند مصادیق اوصاف عادی از وضعیت ممکنی به وضعیت ممکن دیگر تغییر میکنند و این مطلب بازگوکنندۀ مفهوم ممکنبودگی موجودات است. در مقابل چنین دیدگاهی، برخی از فلاسفه معتقدند «وجودداشتن» صفت ضروری اشیاست و نمیتواند همانند اوصاف عادی در جایگاه محمولی جمله قرار گیرد. این تلقی مفهوم وجود را، همانند اوصاف منطقی، ضروری میداند و معتقد است وجود اشیا در مفهوم منطقی در دامنۀ تمامی جهانهای ممکن ثابت است، و این یعنی اینکه باید در کنار سخنگفتن از وجود اشیای انضمامی، از وجود اشیای ممکنی سخن گفت که بهواسطۀ داشتن اوصاف جهتمند همانند اشیای انضمامی در مفهوم منطقی وجود دارند. لینسکی، زالتا، و ویلیامسون از جمله نمایندگان بارز چنین تفکری هستند.
تحلیل و اثبات قیاس مساوات با تکیه بر مبحث نسب اربعه در منطق قدیم
صفحه 105-126
حمیدرضا نیتی
چکیده «دو چیز مساوی با یک چیز، خود با هم مساویاند»؛ این جملة معروف از دوران یونان باستان و شاید پیش از آن بهمثابة اصلی بدیهی، در میان عام و خاص پذیرفته شده است. با ورود منطق به حوزة اسلامی، ابن سینا و پس از او اغلب منطقدانان مسلمان میکوشند تا آن را به مدد قیاس ارسطویی و یا روشهای دیگر اثبات کنند، که به نظر میآید کوشش آنها چندان ثمری نداشته است و مورد نقد و ایراد است. بحث پیرامون این قیاس و انواع مشابه آنکه بهتدریج مطرح شد، در میان معاصران نیز ادامه دارد. به نظر میآید عدم توجه به محتوای مقدمات این قیاس موجب ناکامماندن تلاشها بوده است. با بهرهگیری از مبحث نسب اربعه، در تحلیل آن مقدمات، قیاس مساوات بهراحتی اثبات میشود، با این پیشفرض که حدود واردشده در این قیاس، مفاهیمی کلی هستند. علاوهبر این از درهمآمیختن دو مبحث قیاس و نسب اربعه، علاوهبر حل قیاس مساوات، قیاسهای متعدد دیگری که متضمن نسبت هستند پدید میآیند که همگی با روش قبلی و در داخل منطق قدیم قابل اثبات هستند.
