عبدالعلی شکر
چکیده
در قضایای شرطیه گفته میشود این قضایا از ترکیب دوم مفردات تشکیل میشوند. بدین ترتیب هر قضیه شرطیه دست کم مرکب از دو قضیه حملیه است که اجزای آنها محسوب میشوند. این اجزاء براساس نظر منطق-نگاران پس از ورود حروف شرط بر سرآنها، خاصیت قضیه بودن و خبریت را از دست داده و به همین جهت متصف به صد141ق و کذب نیز نمیشوند؛ زیرا این دو وصف از عوارض ...
بیشتر
در قضایای شرطیه گفته میشود این قضایا از ترکیب دوم مفردات تشکیل میشوند. بدین ترتیب هر قضیه شرطیه دست کم مرکب از دو قضیه حملیه است که اجزای آنها محسوب میشوند. این اجزاء براساس نظر منطق-نگاران پس از ورود حروف شرط بر سرآنها، خاصیت قضیه بودن و خبریت را از دست داده و به همین جهت متصف به صد141ق و کذب نیز نمیشوند؛ زیرا این دو وصف از عوارض ذاتی خبر هستند. اما تامل در اجزای قضایای شرطیه نشان میدهد که این اجزاء در زمانی که جزء قضیه شرطیه تلقی میشوند، خصوصیت و حکم خبریت و اتصاف به صدق و کذب را همچنان دارا هستند و با همین معیار و چگونگی رابطه میان آنها، صدق و کذب قضایای شرطیه تحصیل و تعیین میشود. این نوشتار با رویکرد تحلیل گزارهای، به این نتیجه میرسد که اجزای شرطیات به عنوان طرفین منفصله یا مقدم و تالی در متصله، از وصف صدق و کذب برخوردار هستند و به همین دلیل از خبریت خارج نمیشوند. در نتیجه در ضمن قضایای شرطیه نیز همچنان به عنوان قضیه ملاحظه میشوند.
مطالعات تطبیقی در منطق
عبدالعلی شکر
چکیده
کلی و جزیی از قبیل مسایلی است که در فلسفه و منطق به بحث گذاشته میشود. از آنجا که مرزبندی علوم از طریق تعیین موضوعات آنها صورت میپذیرد تا از تداخل مسایل پرهیز و محدوده هر علم مشخص شود، این سوال به ذهن متبادر میشود که چرا بحث از کلی و جزیی در دو علم منطق و فلسفه مورد بررسی قرار داده می-شود؟ نوشتار حاضر در پی یافتن وجه تمایز این بحث در ...
بیشتر
کلی و جزیی از قبیل مسایلی است که در فلسفه و منطق به بحث گذاشته میشود. از آنجا که مرزبندی علوم از طریق تعیین موضوعات آنها صورت میپذیرد تا از تداخل مسایل پرهیز و محدوده هر علم مشخص شود، این سوال به ذهن متبادر میشود که چرا بحث از کلی و جزیی در دو علم منطق و فلسفه مورد بررسی قرار داده می-شود؟ نوشتار حاضر در پی یافتن وجه تمایز این بحث در این دوگستره علمی است. با مطالعه سیر تاریخی و استفاده از روش تحلیلی این نتیجه حاصل میشود که از ابتدای شکل گیری این بحث در نظام فکری ارسطو، میان متافیزیک و منطق وی تمایز معناداری به چشم نمیخورد. حکمای مسلمان از جمله ابن سینا گرچه در مقام شرح آثار ارسطو ابتدا به شیوه وی عمل کردند، اما در ادامه برخی از مباحث از جمله مقولات که کلیات خمس به منزله مدخل آن بود را خارج از وظیفه منطق دانستند. از طرفی کلیات خمس به دلیل کارایی در مبحث تصورات و تعاریف، از مسایل گریز ناپذیر در منطق است. در باب مقسم کلیات پنجگانه نیز در میان صاحبنظران اختلافاتی دیده میشود که نشانگر تداخل مساله مورد نظر در دو حوزه فلسفه و منطق است. برخی دیدگاهها در وجه تمایز این بحث در دو حیطه مذکور، اعتبار و حیثیات مختلف را مطرح ساخته و برخی نیز بحث وجودشناختی کلیات را به فلسفه و بررسی احکام آن را به حوزه منطق محول کردهاند.
عبدالعلی شکر
چکیده
در علم منطق یکی از اقسام استدلال، استقراء است که به رغم تنزل اعتبار آن نسبت به قیاس برهانی، از اهمیت و رواج قابل توجهی برخوردار است. یکی از بهترین راهها برای ایجاد انگیزه، عبرت آموزی، تقویت باورها و نیز هدایت عموم انسانها، طریقه استقراء است. قرآن کریم گرچه از طرق مختلف استدلال در موارد خاص، برای امر هدایت استفاده کرده است، اما در ...
بیشتر
در علم منطق یکی از اقسام استدلال، استقراء است که به رغم تنزل اعتبار آن نسبت به قیاس برهانی، از اهمیت و رواج قابل توجهی برخوردار است. یکی از بهترین راهها برای ایجاد انگیزه، عبرت آموزی، تقویت باورها و نیز هدایت عموم انسانها، طریقه استقراء است. قرآن کریم گرچه از طرق مختلف استدلال در موارد خاص، برای امر هدایت استفاده کرده است، اما در این میان، شیوه استقراء، فراوانی قابل توجهی دارد. روشهای دیگر استدلال، از جمله برهان عقلی در قرآن در مقایسه با استقراء کمتر دیده میشود. توصیه خداوند به بررسی و نگریستن در سرنوشت گذشتگان و بیان نمونه-های زیادی از اقوامی که وضعیت مشابهی داشتند، از جمله شواهد این ادعاست. یکی از استدلالهای قرآن کریم در برخی از آیات به این شکل است که شما مردم اگر رفتار و برخوردی همانند اقوام پیشین داشته باشید، سرنوشتی مشابه آنان خواهید داشت. به نظر میرسد یکی از اهداف خداوند از بیان سرنوشت اقوام گذشته، هشدار به مخاطبین خود و عبرت آموزی می-باشد تا از این طریق مسیر هدایت را برای آنان هموار سازد و حجت را بر آنان تمام کند. با توجه به حجم بالا و تعدد موضوعات در روش استقرایی قرآن، این نوشتار تنها به تحقیق مواردی میپردازد که با تعبیر «سیروا» و «انظروا» و مشتقات آنها بیان شده است. نتیجه این بررسی نشان میدهد که استقراء کاربرد بیشتری نسبت به سایر اقسام استدلال دارد و تاثیرگذاری آن نیز غیر قابل انکار است.