نقدی بر مقالة «پارادوکس اخبار از مجهول مطلق: تحلیل مفهوم «خبر»»
صفحه 1-43
مهدی اسدی
چکیده هدف اصلی این جستار نقد و بررسی مقالهای است که پیشتر شریفزاده و حجتی با عنوان «پارادوکس اخبار از مجهول مطلق: تحلیل مفهوم «خبر»» در همین مجله به چاپ رساندهاند. این مقاله با وجود برخورداری از برخی نکات مثبت دربردارندة چندین نکتة قابل نقد است. ما نکات قابل نقد را گزارش میکنیم و میسنجیم؛ مواردی چون تعبیر «حکمناپذیری» در مجهول مطلق، عدم اعتبار ارجاع به قراملکی و جاهد در نقد راهحلهای پیشینان، تقسیمبندی معدوم مطلق به «هستیشناختی» و «معرفتشناختی»، رابطة مجهول مطلق و معدوم مطلق و راهحل آنها، غفلت از قاعدة فرعیه و تعریف قوی قدما از معدوم مطلق، راهحلهای مقاله و تناقضگوییهای مکرر آن؛ عدم موفقیت مقاله در نشاندادن خدشهپذیربودن راهحل پیشینان، خدشهپذیربودن تحلیل مقاله از «خبر» و احتمالاً از «سخن» و بدفهمی مقصود قدما، و غفلت از تعریف مجهول مطلق و دلیل خبرناپذیری و سخنناپذیری آن.
هنجاریبودن معنا
صفحه 44-64
سید محمدعلی حجتی؛ هومن محمد قربانیان؛ لطفالله نبوی؛ ارسلان گلفام
چکیده بسیاری از فیلسوفان مدعی هستند که معنا و محتوای سمانتیکی زبان، امری هنجاری است، یعنی معنای یک کلمه تعیینکنندة الگوی درستکاربرد بوده و این الگو را تجویز میکند. مهمترین استدلالهایی که فیلسوفانی مانند کریپکی و بوقوسیان به نفع هنجاریبودن معنا ارائه دادهاند بر مفاهیمی مانند «قواعد»، «کاربردهای صحیح»، و «امکان خطای سمانتیکی» استوار است. اما برخی فلاسفه، ادعای هنجاریبودن معنا را زیر سؤال برده و انتقاداتی به آن وارد کردهاند. در این مقاله از این نظریه که هنجارهای زبانی ریشه در جنبة اجتماعی زبان دارند دفاع میشود؛ یعنی معنای کلمات به خودی خود، در مورد کاربردهای صحیح و ناصحیح بیطرف است، اما قوانین اخلاقی یا اجتماعی هر جامعه هنجارهایی را به زبان تحمیل میکند.
«مفهومنمایی» محالات ذاتی
صفحه 65-88
بهزاد حمیدیه
چکیده در منطق و فلسفة ارسطویی و اسلامی، محالات ذاتی دارای مفهوم و معنا تلقی میشوند، هرچند در خارج محقق نمیشوند و نمیتوانند بشوند. محالات، احکامی فلسفی دارند که در امور عامة فلسفه مورد بحث قرار میگیرند. در این نوشتار، ضمن رد دلایل اندکی که بر معناداری محالات ذاتی آوردهاند، چند دلیل فلسفی و منطقی بر بیمعنایی محالات ذاتی اقامه خواهیم کرد. بهنظر میرسد مبحث منطقی «عدم و ملکه»، مبنای خوبی برای تشخیص بیمعنایی جملات و مرکبات به دست میدهد. بر این اساس و توضیحاتی که در متن آمده است، محالات ذاتی را باید الفاظ مرکبی دانست که از طریق بازی با الفاظ ایجاد شدهاند و هیچ مفهومی را به ذهن نمیآورند، بلکه صرفاً ذهن را به توهم معنایابی میاندازند؛ محالات ذاتی «مفهومنما» هستند. پیامدهای مهم این نظریه در این نوشتار به اجمال مورد اشاره قرار گرفتهاند.
برهان وجودی آنسلم و مسئلة مقایسه با خود
صفحه 89-108
حامد قدیری؛ داود حسینی
چکیده برهان آنسلم از نمونههای نامور برهان وجودی است که قرنها محل بحث فیلسوفان و منطقدانان بوده است. یکی از کلیدیترین فرازهای این برهان چنین است که «اگر [آنچه فراتر از آن قابل تصور نیست] در ذهن وجود داشته باشد، آنگاه میتوان همین فرد را بهعنوان موجود تصور کرد که فراتر است». بر اساس این فراز، میتوان «مسئلة مقایسة با خود» را مطرح کرد؛ مسئلهای که اولاً به تمایز میان «آنچه فراتر از آن قابل تصور نیست» و «آنچه فراتر از آن قابل تصور نیست بهعنوان موجود»، و ثانیاً به مقایسة میان آنها میپردازد. در این مقاله، نگارندگان تلاش میکنند پاسخ چهار تقریر از برهان وجودی آنسلم، میلیکان، اوپنهایمر و زالتا، لوئیس، و کینگ، به «مسئلة مقایسه با خود» را بررسی کنند؛ در مقام پاسخگویی به این مسئله، میلیکان و همچنین اوپنهایمر و زالتا آن را منحل کردهاند، لوئیس با استفاده از جهانهای ممکن لوئیسی به حل آن پرداخته است، و کینگ با بهرهگیری از نظریة اشیای التفاتی کوشیده است این تمایز را مدل کند. در این نوشتار استدلال میشود که مسئله منحلشدنی نیست؛ مدل لوئیس نظریة وی در باب جهانهای ممکن را پیشفرض میگیرد و نظریة اشیای التفاتی باعث ایجاد مشکلی میشود که صورتبندی کینگ را از اعتبار میاندازد.
مفاهیم موجهه از نظر دئودوروس، فیلون، و خروسیپوس
صفحه 109-128
فرشته نباتی
چکیده دئودوروس، فیلون، و خروسیپوس از برجستهترین منطقدانان مگاری ـ رواقی بودهاند و موجهات یکی از مباحث مورد توجه این منطقدانان بوده است. نظرات این متفکرین در مورد مفاهیم موجهه، تعریف ضرورت، امکان، امتناع، و رابطه و نسبت اینها با هم از مباحث جالب تاریخ منطق است که به روشنشدن برخی از مواضع منطقی منطقدانان دیگر در این زمینه هم کمک میکند.
از میان این سه تن، نظرات دئودوروس بیش از همه مورد بحث بوده و هست. این توجه عموماً به این علت است که تعاریف دئودوروس از این مفاهیم همراه نگاهی دترمینیستی به عالم است. تعاریف فیلون و خروسیپوس گرچه با درک عرفی سازگارتر هستند، با موضع دترمینیستی آنان همخوانی ندارد.
تحلیل نادرست کواین از ذاتگرایی ارسطویی
صفحه 129-144
عطاءاله هاشمی
چکیده کواین، فیلسوف تجربهگرای شهیر امریکایی، در پی انتقاداتی که به منطق موجهات محمولی دارد آن را متعهد به آموزة ذاتگرایی ارسطویی میداند و میکوشد نشان دهد که چنین آموزهای بیمعناست. او ذاتگرایی ارسطویی را آموزهای تعریف میکند که، مستقل از نحوة تشخیص شیء و مستقل از هرگونه رابطة زبانی، قائل به تمایز میان صفات ذاتی و عرضی برای اشیاست. در این مقاله تلاش خواهم کرد بر اساس متون ارسطو، به بررسی تعریف کواین از ذاتگرایی ارسطویی بپردازم. از این بحث خواهم کرد که آیا او ذاتگرایی ارسطو را درست تعریف کرده است و آیا انتقادات او به ذاتگرایی، شامل ذاتگرایی ارسطویی هم میشود؟ نشان خواهم داد که کواین تحلیل صحیحی از آنچه ارسطو ذاتگرایی میداند ارائه نکرده است.
