محمد حافی؛ مهین باقری؛ مهدی میرزاپور؛ غلامرضا ذکیانی
دوره 9، شماره 2 ، مهر 1397، صفحه 1-19
چکیده
هدف از این پژوهش معرقی مفهومی جدید در قیاس حملی ارسطویی به نام مبناپذیری است؛ به عبارتی ضربی از ضروب 24گانهی منتج قیاس ارسطویی مبناپذیر است اگر تنها با مفروض گرفتن یک ضرب به همراه قواعد برهان خلف، تداخل، عکس ساده، نقض محمول و نقض سور بتوان ضروب منتج دیگر قیاس حملی ارسطو را اثبات کرد. بدین منظور در این مقاله نشان داده خواهد شد که تنها ...
بیشتر
هدف از این پژوهش معرقی مفهومی جدید در قیاس حملی ارسطویی به نام مبناپذیری است؛ به عبارتی ضربی از ضروب 24گانهی منتج قیاس ارسطویی مبناپذیر است اگر تنها با مفروض گرفتن یک ضرب به همراه قواعد برهان خلف، تداخل، عکس ساده، نقض محمول و نقض سور بتوان ضروب منتج دیگر قیاس حملی ارسطو را اثبات کرد. بدین منظور در این مقاله نشان داده خواهد شد که تنها 15 ضرب منتج از ضروب 24گانهی منتج منطق حملی ارسطو دارای خاصیت مبناپذیری هستند. ارسطو چهار ضرب شکل اول قیاس را مبناپذیر میداند زیرا وی اشکال دیگر قیاس را به وسیلهی شکل اول اثبات میکند. از آنجایی که اثبات مبناپذیری چهار ضرب ارسطو تعمیم داده شده است به پانزده ضرب میتوان نشان داد که منظور ارسطو از بدیهی بودن شکل اول قیاس مبناپذیری صرف چهار ضرب اول شکل اول نیست. این نتیجهی مهم منطقی در سیستم ارسطو تنها از رهیافت معرفی مفهوم مبناپذیری ضروب قیاس ممکن گردیده است؛ به عبارت دیگر نشان خواهیم داد که برخلاف دیدگاه رایج در سنت ارسطویی به هیچ وجه مبناپذیری ضروب شکل اول نمی بایست خاستگاهی برای تببین بدیهی بودن ضروب شکل اول قیاس باشد. صرف نظر از اینکه راز بداهت شکل اول قیاس در چه چیزی نهفته است، این مقاله به وجه سلبی، یکی از گزینه های ممکن یعنی مبناپذیری ضروب منتج شکل اول قیاس را به شکلی منطقی در پاسخ به راز بداهت ضروب منتج شکل اول قیاس حذف خواهد کرد.
علی اصغر جعفری ولنی
دوره 9، شماره 2 ، مهر 1397، صفحه 21-39
چکیده
توجه منطقدانان مسلمان به نسبت و ارائه تحلیل منطقی از احکام و خواص آن، و بهکارگیری قواعد استنتاجی متضمن نسبت امری مسلم بهنظر میرسد؛ اما رهیافت آنها در یک سطح نبوده است. منطقدانان در تبیین و تحلیل منطق ارسطویى بهعلت عدم توجه به تمایز بین قضایاى متضمن نسبت و قضایاى متضمن مفاهیم نفسى دچار نوعی ناسازگارى بودهاند؛ یعنى ...
بیشتر
توجه منطقدانان مسلمان به نسبت و ارائه تحلیل منطقی از احکام و خواص آن، و بهکارگیری قواعد استنتاجی متضمن نسبت امری مسلم بهنظر میرسد؛ اما رهیافت آنها در یک سطح نبوده است. منطقدانان در تبیین و تحلیل منطق ارسطویى بهعلت عدم توجه به تمایز بین قضایاى متضمن نسبت و قضایاى متضمن مفاهیم نفسى دچار نوعی ناسازگارى بودهاند؛ یعنى اگرچه ظاهراً منطق ارسطویى بر تحلیل موضوع محمولی از قضیه استوار است و احکام، خواص و قواعد نسبت تحت عنوان بخش مستقلى تعریف و تحلیل نشدهاند، ولى بسیارى از مباحث منطقى بنحوى بر خواص و قواعد نسبت مبتنى است، اما به علت محصور بودن در ضوابط منطق ارسطویی، بحث از نسبت چندان تعمق نیافته است. لذا در منطق سنتى، قواعد استنتاجى مبتنى بر نسبت فداى این ناسازگارى شده است. برایناساس شکار مستقیم آراء و نظریات آنها دراینباره ممکن نیست. درواقع منطق ارسطویی در مواضعی با مشکل بحث از نسبت روبرو بوده، اما این رویارویی صریح نبوده است. از جمله آنها میتوان از احکام و لوازم نسب اربعه، تحلیل و تبیین عکس مستوى سالبه کلى، تحلیل قیاس اقترانى حملى شکل اول، چارهجویی در قیاس مساوات، و تبیین مأخذ اول و مأخذ ثانى نام برد.
مسعود ضیاء علی نسب پور
دوره 9، شماره 2 ، مهر 1397، صفحه 41-61
چکیده
در این مقاله مدل توجیهی را که گیرسون در مقاله «تخیلپذیری و توجیهِ وجهیِ الغاءپذیر» (2005) برای توجیهِ باورهای وجهی ارائه میکند بررسی میکنم. مدل توجیه پیشنهادی گیرسون مبتنی بر تخیلپذیری است. گیرسون تخیلپذیری را بر اساسِ تصور تحلیل میکند. گیرسون با پذیرشِ شباهتهایِ برخی از مولفههای شرحاش با مدل یبلو (1993)، ...
بیشتر
در این مقاله مدل توجیهی را که گیرسون در مقاله «تخیلپذیری و توجیهِ وجهیِ الغاءپذیر» (2005) برای توجیهِ باورهای وجهی ارائه میکند بررسی میکنم. مدل توجیه پیشنهادی گیرسون مبتنی بر تخیلپذیری است. گیرسون تخیلپذیری را بر اساسِ تصور تحلیل میکند. گیرسون با پذیرشِ شباهتهایِ برخی از مولفههای شرحاش با مدل یبلو (1993)، ادعا میکند که از چند جهت بحث را پیش برده است. یکی از این پیشرفتها از نظر گیرسون این است که او از تصور گزارهای در توجیه باور وجهی استفاده میکند. در این مقاله نشان میدهم که گیرسون کمک چندانی به پیشبرد بحث نکرده است. از جمله به این دلیل که تصور گزارهای به گونهای که گیرسون تعریف میکند، هیچ کمکی به توجیه باور وجهی نخواهد کرد. علاوه بر آن گیرسون به این سوال که «تصور کردنِ گزارهای دقیقاً یعنی چه؟» نمیتواند جوابی بدهد که مطابق آن آنچه را که قابل تصور گزارهای دانسته، مثل نقیض حدس گلدباخ، قابل تصور باشد ولی گزارههای غیرممکن متافیزیکی و حتی گزارههای غیرممکن منطقی قابل تصورِگزارهای نباشند.
محسن کاشی؛ سید محمد علی حجتی
دوره 9، شماره 2 ، مهر 1397، صفحه 63-81
چکیده
پرسش محوری فرگه در مقاله در باب معنی و مدلول آن است که چگونه می توان تفاوت معرفتزایی جمله هایی به فرم a=a را از a=b توجیه کرد.a=a تحلیلی و پیشین است در حالی که a=b پسین است و ارزش شناختی متفاوتی دارد. نظریه معنی (sense) و مدلول فرگه برای پاسخ به همین پرسش طرح می شود.سنس نحوه رسیدن به یک مدلول است و تفاوت راههای رسیدن به یک مدلول توجیه گر چگونگی معرفتزایی ...
بیشتر
پرسش محوری فرگه در مقاله در باب معنی و مدلول آن است که چگونه می توان تفاوت معرفتزایی جمله هایی به فرم a=a را از a=b توجیه کرد.a=a تحلیلی و پیشین است در حالی که a=b پسین است و ارزش شناختی متفاوتی دارد. نظریه معنی (sense) و مدلول فرگه برای پاسخ به همین پرسش طرح می شود.سنس نحوه رسیدن به یک مدلول است و تفاوت راههای رسیدن به یک مدلول توجیه گر چگونگی معرفتزایی اینهمانیهای تجربی است.در سنت تحلیلی توجیه معرفتزایی نقطه قوت نظریه فرگه محسوب می شود.ما بر آنیم استدلال کنیم که اگر ساختار منطقی پیشنهادی فرگه برای اینهمانیهای تجربی را مفروض گرفته و نظریه معنی و مدلول او را بپذیریم، آنگاه اساسا جایی برای کشف تجربی باقی نمی ماند.کشف تجربی در حالتی معنی پیدا می کند که ساختار منطقی متفاوتی به جمله های مورد بحث فرگه نسبت دهیم و در این صورت دیگر نیازی به نظریه معنی و مدلول نخواهیم داشت.
محمد مهدی کمالی
دوره 9، شماره 2 ، مهر 1397، صفحه 83-98
چکیده
در رابطه با کیفیت حمل ذاتیات بر ذات و بر یکدیگر سه نظریه مطرح است. مشهور حمل جنس و فصل بر نوع و بر یکدیگر را حمل شایع صناعی دانستهاند. لیکن به اعتقاد علامه طباطبایی جنس همان نوع مبهم و فصل همان نوع محصل است و نوع ماهیتی تامه است فارغ از ابهام و تحصل. از اینرو ایشان بر خلاف مشهور حمل جنس و فصل بر نوع را اولی ذاتی میداند، اگرچه حمل جنس ...
بیشتر
در رابطه با کیفیت حمل ذاتیات بر ذات و بر یکدیگر سه نظریه مطرح است. مشهور حمل جنس و فصل بر نوع و بر یکدیگر را حمل شایع صناعی دانستهاند. لیکن به اعتقاد علامه طباطبایی جنس همان نوع مبهم و فصل همان نوع محصل است و نوع ماهیتی تامه است فارغ از ابهام و تحصل. از اینرو ایشان بر خلاف مشهور حمل جنس و فصل بر نوع را اولی ذاتی میداند، اگرچه حمل جنس و فصل بر یکدیگر را شایع صناعی قلمداد نموده است. اما آیتالله جوادی آملی یک گام جلوتر از علامه طباطبایی نه تنها حمل جنس و فصل بر نوع را که حمل آن دو بر یکدیگر را اولی ذاتی معرفی کرده است. به اعتقاد ایشان هر حملی که در مدار مفهوم باشد، حمل اولی ذاتی است و حمل این سه مفهوم بر یکدیگر از این قبیل است. در این مقاله ضمن تبیین هر سه دیدگاه، به نقد و بررسی آنها پرداخته و در نهایت به این نتیجه دست یافتهایم که نظریه مشهور صحیح است.
محمد یزدانی؛ علیرضا دست افشان
دوره 9، شماره 2 ، مهر 1397، صفحه 99-131
چکیده
ضمایر اشارهای مرکب عباراتی پرکاربرد به شکل «آن ب» و حاصل ترکیب یک ضمیر اشارهای و یک عبارت اسمی ساده یا مرکب هستند. در مورد رفتار سمانتیکی این عبارات دو تئوری غالب وجود دارد: یکی دیدگاه دلالت مستقیمی و دیگری دیدگاه تسویری. مبتنیبر اولی، ضمیر اشارهای مرکب یک حد مفرد است و محتوای آن در کاربرد اشارهای یک فرد است و گرچه ...
بیشتر
ضمایر اشارهای مرکب عباراتی پرکاربرد به شکل «آن ب» و حاصل ترکیب یک ضمیر اشارهای و یک عبارت اسمی ساده یا مرکب هستند. در مورد رفتار سمانتیکی این عبارات دو تئوری غالب وجود دارد: یکی دیدگاه دلالت مستقیمی و دیگری دیدگاه تسویری. مبتنیبر اولی، ضمیر اشارهای مرکب یک حد مفرد است و محتوای آن در کاربرد اشارهای یک فرد است و گرچه عبارت اسمی مندرج در آن در تعیین مدلول ضمیر سهیم است اما در محتوای جمله سهمی ندارد. امّا دومی، با آنها رفتاری مشابه سورها میکند، و مبتنیبر آن ضمایر اشارهای مرکب یک نسبت دو موضعی میان صفات را در گزارهی بیان شده توسط جمله حاوی ضمیر به اشتراک میگذارند. این تئوری مدعی توجیه همۀ اقسام کاربردهای این ضمایر از جمله، اشارهای، NDNS، QI، متغیر-پایبند و آنافورا میباشد. لذا حامیان این تئوری، انتقاداتی به واسطۀ این کاربردها به تئوری دلالت مستقیم وارد میکنند. اما قائلان تئوری دلالت مستقیم علاوه بر پاسخ به انتقادات، مسائلی را با استفاده از کاربردهای مزبور در متون وجهی و دیگر متون برعلیه دیدگاه تسویری طرح میکنند که میتواند این دیدگاه را دچار مشکلاتی اساسی کند. رویهمرفته، به نظر میرسد تئوری دلالت مستقیم در مواجهه با ضمایر اشارهای مرکب تبیین شهودیتر و منسجمتری ارائه میدهد.