فلسفه تحلیلی (با گرایش منطق)
غلامرضا حسینپور
چکیده
یکی از پرسشهای مهم در باب توصیفات معین، تفاوت میان کاربردهای دلالتی و وصفی از این توصیفات است. دانلان به نظریههای راسل و استراوسون درباره توصیفات معین به این دلیل که هر دوی آنها موفق نمیشوند کاربرد دلالتی را توضیح دهند، ایراد میگیرد اما هیچجا به ما مجموعهای از شرایط لازم و کافی را برای تشخیص هیچ کاربردی نمیدهد. کریپکی ...
بیشتر
یکی از پرسشهای مهم در باب توصیفات معین، تفاوت میان کاربردهای دلالتی و وصفی از این توصیفات است. دانلان به نظریههای راسل و استراوسون درباره توصیفات معین به این دلیل که هر دوی آنها موفق نمیشوند کاربرد دلالتی را توضیح دهند، ایراد میگیرد اما هیچجا به ما مجموعهای از شرایط لازم و کافی را برای تشخیص هیچ کاربردی نمیدهد. کریپکی نیز معتقد است تفاوت کاربردهای دلالتی و وصفی، در واقع تفاوت میان دلالت گفتار گوینده و دلالت معناشناختی است. دلالت گفتار گوینده و دلالت معناشناختی در کاربرد وصفی با هم منطبقاند، اما در کاربرد دلالتی، ممکن است با هم متفاوت باشند. براساس نظریه افعال گفتاری، روایت کریپکی نمیتواند کاملاً درست باشد، با این حال، تفاوت میان دلالت گفتار گوینده و دلالت معناشناختی شبیه تفاوتی است که میان مراد گوینده و معنای جمله وجود دارد، هرچند کریپکی روش عجیبی را برای بیان آن اتخاذ میکند، زیرا دلالت، برخلاف معنا، یک فعل گفتاری است. اما راهحل سرل برمبنای نظریه افعال غیرمستقیم گفتاری اوست؛ یعنی گوینده چیزی میگوید، منظورش آن چیزی است که میگوید اما چیز دیگری را هم منظور دارد. در روایت سرل، فعل مضمون در سخنِ اولیه گوینده که به معنای حقیقی در اظهار او بیان نمیشود، به صورت غیرمستقیم از طریق انجام فعل مضمون در سخنِ ثانویه او که به معنای واقعی بیان میشود، انجام میگیرد. از نظر سرل، همه کاربردهای دلالتیِ دانلان فقط کاربردهاییاند که در آنجا گوینده توصیف معینی را به کار میبرد که رویه ثانویهای را که دلالت ذیل آن انجام میشود، بیان میکند.
فلسفه تحلیلی (با گرایش منطق)
محمدهادی سلیمانی؛ داود حسینی
چکیده
چکیده در تقسیمبندی اشیا مطابق نظریه شیء نوماینونگی زالتا، اشیا یا معمولی هستند و یا انتزاعی. طبق این رویکرد، اشیای معمولی ویژگیها را نمونهگیری میکنند و اشیای انتزاعی، ویژگیها را کدگذاری میکنند. با این همه، به نظر میرسد که اشیایی نظیر اشیای اساطیری، ناقض این تقسیمبندی هستند. طبق دریافتهای اسطورهشناسانه، هویات اساطیری ...
بیشتر
چکیده در تقسیمبندی اشیا مطابق نظریه شیء نوماینونگی زالتا، اشیا یا معمولی هستند و یا انتزاعی. طبق این رویکرد، اشیای معمولی ویژگیها را نمونهگیری میکنند و اشیای انتزاعی، ویژگیها را کدگذاری میکنند. با این همه، به نظر میرسد که اشیایی نظیر اشیای اساطیری، ناقض این تقسیمبندی هستند. طبق دریافتهای اسطورهشناسانه، هویات اساطیری وجود واقعی دارند و در تحققبخشهای متمایز داستانی و عینی قابل تحقق هستند. توضیح این امر با منطق زالتا ممکن نیست. با این همه، میتوان با افزودن طبقه اشیای معمولی انتزاعی که از سویی، ویژگیها را نمونه میگیرند و از دیگرسو، ویژگیهایشان ذاتی آنها هستند و بنابراین، به شکل ضروری واجد این ویژگیها هستند، توضیح داد که چگونه اشیای داستانی میتوانند تحققبخش هویات اساطیری باشند. همچنین اعمال تمایز نحوه وجود شی عینی معمولی و شی انتزاعی معمولی بر منطق زالتا توضیح میدهد که چگونه شیئی عینی میتواند تحققبخش هویات اساطیری باشد. به این ترتیب، این منطق بسط یافته با تغییرات مربوطه در نحو و سمانتیک منطق زالتا، قادر به توضیح دریافتهای اسطورهشناسانه است.
فلسفه تحلیلی (با گرایش منطق)
سعید معصومی
چکیده
رمزیسازی یکی از روشهایی است که فلاسفه درمورد صوریسازی واقعگرایی ساختاری پیشنهاد کردهاند. کتلند (2004) ضمن ارائه توضیحاتی درمورد رمزیسازی نظریهها و بیان مفاهیمی مرتبط با این روش، صورتبندیای از مسئله نیومن ارائه میکند، و معتقد است که براساس بررسی و تحلیل او تقریباً میتوان گفت که بیان نظریه بهروش رمزی علاوهبر کفایت ...
بیشتر
رمزیسازی یکی از روشهایی است که فلاسفه درمورد صوریسازی واقعگرایی ساختاری پیشنهاد کردهاند. کتلند (2004) ضمن ارائه توضیحاتی درمورد رمزیسازی نظریهها و بیان مفاهیمی مرتبط با این روش، صورتبندیای از مسئله نیومن ارائه میکند، و معتقد است که براساس بررسی و تحلیل او تقریباً میتوان گفت که بیان نظریه بهروش رمزی علاوهبر کفایت تجربی تنها عدد اصلی هویات جهان را بهدست میدهد. در این مقاله، ضمن معرفی صورتبندی دقیقتری از بیان کتلند درمورد مسئله نیومن، تلاش میشود که استدلال او مورد مداقه قرار گیرد. بهعلاوه تبیینی از مسئله ارتباط ساختاری نظریه و جهان بیان خواهد شد، این کار براساس تعاریفی صورت میپذیرد که بهنوعی با وامگیری از تعاریف کتلند ارائه میشوند؛ ازجمله تعریف «ساختار بهطورمتافیزیکی درست»، «ساختار بهطورمتافیزیکی و بهطورجزئی درست»، و همچنین تعریفی از مفهوم صدق تقریبی که توجیه آن برمبنای استدلال براساس بهترین تبیین صورت گرفته است. با توضیحاتی که خواهد آمد، بهنظر میرسد بتوان تلقی قابلقبول و معقولی از واقع گرایی ساختاری ارائه کرد.
فلسفه تحلیلی (با گرایش منطق)
مرتضی منیری
چکیده
ابتدا، در پرتو آراء ففرمن، به بررسی دوگانۀ گودل میپردازیم مبنی بر اینکه یا تواناییهای ذهن انسان از هر ماشین متناهی فراتر است، و یا معادلات ریاضی از نوع دیوفانتی وجود دارند که به طور مطلق حلناپذیر هستند. سپس برهان پاتنم را بررسی میکنیم مبنی بر این که اگر توانایی علمی ذهن انسان را بتوان توسط یک ماشین تورینگ با توانایی تهیۀ سیاههای ...
بیشتر
ابتدا، در پرتو آراء ففرمن، به بررسی دوگانۀ گودل میپردازیم مبنی بر اینکه یا تواناییهای ذهن انسان از هر ماشین متناهی فراتر است، و یا معادلات ریاضی از نوع دیوفانتی وجود دارند که به طور مطلق حلناپذیر هستند. سپس برهان پاتنم را بررسی میکنیم مبنی بر این که اگر توانایی علمی ذهن انسان را بتوان توسط یک ماشین تورینگ با توانایی تهیۀ سیاههای از نتایج علمی شبیهسازی کرد، این ماشین جملهای که این توانایی را بیان میکند را به عنوان خروجی ارائه نخواهد کرد. در تلاش برای فهم بهتر این برهان، آن را در زبان منطق وجهی بازسازی میکنیم. در ادامه، به امکان رایانههای خارقالعاده برای انجام تعدادی بیشمار عمل پایهای محاسباتی در زمان متناهی میپردازیم. این امکانی است که اخیراً بر اساس نظریههای جدید فیزیکی مطرح شده است. استدلال میکنیم با فرض تحقق چنین امکانی، حساب مرتبۀ اول متعین خواهد بود، به این معنی که صادق یا کاذب بودن هر جملۀ حسابی توضیحپذیر خواهد بود.
فلسفه تحلیلی (با گرایش منطق)
حامد زمانی پزوه
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1395، ، صفحه 29-44
چکیده
ویتگنشتاین متقدم، با گرهزدن زبان به ضرورت، معنا را از ایدههای ذهنی صرف جدا میکند. بهنظر او، زبان ساختاری منطقی دارد که روگرفتی از ضرورتهای موجود در عالم است. او برای تبیین ضرورتهای موجود در عالم تعریف خاصی از مفهوم شیء ارائه میدهد، بهازای هر شیء نشانهای را در زبانِ ممکن واجدِ معنا میداند، و روابط بین اشیا را حاصل بالفعلشدن ...
بیشتر
ویتگنشتاین متقدم، با گرهزدن زبان به ضرورت، معنا را از ایدههای ذهنی صرف جدا میکند. بهنظر او، زبان ساختاری منطقی دارد که روگرفتی از ضرورتهای موجود در عالم است. او برای تبیین ضرورتهای موجود در عالم تعریف خاصی از مفهوم شیء ارائه میدهد، بهازای هر شیء نشانهای را در زبانِ ممکن واجدِ معنا میداند، و روابط بین اشیا را حاصل بالفعلشدن امکانهای ترکیبیِ خاص هر شیء می انگارد. در نظر او، ساختار منطقی زبان برآمده از چهارچوبِ عالم است و زبان فقط درصورتی معنادار است که تصویرگر این عالم باشد. ویتگنشتاین، بدون آنکه از مفاهمه حرفی بهمیان بیاورد، خودِ چگونگیِ ممکنبودنِ زبان را بررسی میکند و در پاسخ، صورت منطقی را مطرح میکند. در طراحی او از زبان، سوژه جایگاه معنابخشی خود را از دست میدهد و اشیای عالم و امکانهای ترکیبی آنها عهدهدار معنا میشوند.
فلسفه منطق
شهرام شهریاری
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1395، ، صفحه 67-96
چکیده
برنامة قوی در جامعهشناسی معرفت علمی با نام مکتب ادینبرا و دیدگاههای نسبیانگارانة این مکتب شناخته شده است. براساس این رویکرد، همة آنچه «معرفت» بهشمار میرود، صرفنظر از صدق یا کذب آن، عللی دارد که به پذیرش آن در جامعه انجامیده است و جامعهشناس موظف است که این علل را بیابد. این برنامه، برخلاف برنامههای ضعیفتری که ...
بیشتر
برنامة قوی در جامعهشناسی معرفت علمی با نام مکتب ادینبرا و دیدگاههای نسبیانگارانة این مکتب شناخته شده است. براساس این رویکرد، همة آنچه «معرفت» بهشمار میرود، صرفنظر از صدق یا کذب آن، عللی دارد که به پذیرش آن در جامعه انجامیده است و جامعهشناس موظف است که این علل را بیابد. این برنامه، برخلاف برنامههای ضعیفتری که معرفت علمی را استثنا میکردند، بر این ایده مبتنی است که عوامل اجتماعی در شکلگیری معرفت علمی تجربی و حتی ریاضیات و منطق، یعنی معرفتهایی که از سنخ ضروری بهشمار میروند، نیز نقش دارند. در این مقاله درصددیم دیدگاههای مکتب ادینبرا را در زمینة منطق و ریاضی معرفی و تبیین کنیم. بهاینمنظور، نخست مبانی فکری این رویکرد را بهاجمال معرفی و سپس دیدگاههای اصلی آنان را دربارۀ نقش ابعاد جامعهشناسانه در منطق و ریاضیات بهاختصار ذکر میکنیم. در بخشهای بعدی مقاله مهمترین یا بدیعترین مطالعات موردی عرضهشده را بررسی و آنها را درباب برهان خلف، تصمیمگیری و چانهزنی در ریاضیات، اثبات گزارههای ریاضی، و اعتبار استدلالهای منطقی نقد و ارزیابی میکنیم و درانتها نیز نکاتی دربارة رویکرد نظری آنان و نتایجی که بهنظر میرسد میتوان از این بحث گرفت مطرح خواهیم کرد.
فلسفه تحلیلی (با گرایش منطق)
مرتضی مزگینژاد؛ سید محمدعلی حجتی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1395، ، صفحه 97-116
چکیده
هدف اصلی این مقاله بررسی و تحلیل استدلالهای هاریچ در مقالة «معنا، کاربرد، و صدق» است که در سال 1995 در مجلة Mind منتشر شده است. وی در این مقاله از ایدة ویتگنشتاین، یعنی نظریة کاربردی معنا (use theory)، درمقابل استدلالهایی که علیه این رویکرد ارائه شدهاند دفاع میکند. تمرکز هاریچ بهویژه بر انتقادهای کریپکی است. کریپکی در کتاب مشهور ...
بیشتر
هدف اصلی این مقاله بررسی و تحلیل استدلالهای هاریچ در مقالة «معنا، کاربرد، و صدق» است که در سال 1995 در مجلة Mind منتشر شده است. وی در این مقاله از ایدة ویتگنشتاین، یعنی نظریة کاربردی معنا (use theory)، درمقابل استدلالهایی که علیه این رویکرد ارائه شدهاند دفاع میکند. تمرکز هاریچ بهویژه بر انتقادهای کریپکی است. کریپکی در کتاب مشهور خود با عنوان دیدگاه ویتگنشتاین دربارة قواعد و زبان خصوصی سعی دارد نشان دهد کاربرد نمیتواند ارائهدهندة معنا باشد. مفهومی که کریپکی آن را نقد میکند تمایلگرایی (dispositionalism) است. او معتقد است معنای یک واژه نمیتواند معادل با تمایلات یا قابلیتهای انسان برای کاربرد آن واژه باشد. هاریچ استدلال کریپکی را نادرست میداند. برای این منظور، ابتدا دو تفسیر قوی و ضعیف از مقدمات استدلال کریپکی ارائه میدهد و سپس هر دو را نقد میکند. ازنظر او، لازمة استدلال کریپکی در تفسیر قوی پذیرش رویکرد انبساطی به صدق است و چنین رویکردی باطل است. در تفسیر ضعیف نیز مثال کریپکی نادرست است. پس از بررسی انتقادهای هاریچ بر کریپکی انتقادهای او را ارزیابی میکنیم.
فلسفه تحلیلی (با گرایش منطق)
بهنام ذوالقدر؛ داود حسینی
دوره 7، شماره 1 ، شهریور 1395، ، صفحه 31-40
چکیده
بر اساس ماینونگیگرایی وجهی هر آنچه میتوان به آن التفات داشت یک شیء است، حتی اگر وجود نداشته باشد. نیز، وجود صفتی معمولی همچون دیگر صفات است. بسته به اینکه شیئیت یک شیء مبتنی بر اعمال، رفتار و افکار یک عامل شناختی باشد یا نه، دو رویکرد متفاوت در ماینونگیگراییِ وجهی خواهیم داشت: 1. رویکرد واقعگرایانه که طبق آن اشیای ناموجود، ...
بیشتر
بر اساس ماینونگیگرایی وجهی هر آنچه میتوان به آن التفات داشت یک شیء است، حتی اگر وجود نداشته باشد. نیز، وجود صفتی معمولی همچون دیگر صفات است. بسته به اینکه شیئیت یک شیء مبتنی بر اعمال، رفتار و افکار یک عامل شناختی باشد یا نه، دو رویکرد متفاوت در ماینونگیگراییِ وجهی خواهیم داشت: 1. رویکرد واقعگرایانه که طبق آن اشیای ناموجود، مستقل از اینکه مورد التفات قرار بگیرند یا نه، به دامنۀ اشیا تعلق دارند و صفاتی را که به داشتن آن توصیف میشوند در جهانهایی که التفات مورد نظر را محقق میسازند دارند؛ 2. رویکرد ضدواقعگرایانه که طبق آن اشیای ناموجود، بسته به اینکه مورد التفات قرار گیرند، به دامنۀ اشیا تعلق خواهند داشت و در صورتی که مورد التفات قرار نگیرند اصلاً شیء نیستند که صفاتی داشته باشند. در این نوشتار، علیه ماینونگیگراییِ وجهیِ ضدواقعگرایانه پریست نقدهایی را مطرح میکنیم و تعبیری متفاوت از رویکرد اخیر را پیشنهاد خواهیم کرد. آنچه دیدگاه ما را از دیدگاه پریست متمایز میکند این ادعاست که اشیای ناموجود در رویکرد ضدواقعگرایانه اشیایی ناکاملاند.