فراز عطار
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1389، ، صفحه 79-102
چکیده
فرانتس برنتانو Franz Brentano (1838-1917))) یکی از فیلسوفان نیمة دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. جایگاه ویژة وی را میشود از دو جنبه نشان داد. یکی آن پیوند یا پلی است که میتوان به واسطة او بین فلسفة تحلیلی و قارهای برقرار کرد و دیگری آن که آموزهها و تحلیلهای او هم چنان میتواند سرچشمة بسیاری از پژوهشهای فلسفی باشد، همچنان ...
بیشتر
فرانتس برنتانو Franz Brentano (1838-1917))) یکی از فیلسوفان نیمة دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. جایگاه ویژة وی را میشود از دو جنبه نشان داد. یکی آن پیوند یا پلی است که میتوان به واسطة او بین فلسفة تحلیلی و قارهای برقرار کرد و دیگری آن که آموزهها و تحلیلهای او هم چنان میتواند سرچشمة بسیاری از پژوهشهای فلسفی باشد، همچنان که یک قرن پیش چنین بود، اما سایة سنگین شاگردان مستقیم و غیرمستقیماش و متأثرانِ از او، مانع آن شد که این بصیرتها بیواسطه به دست ما برسند. تلاشهای اخیر برای بازشناساندن او، نشان از آن دارد که برنتانو در بسیاری زمینهها هنوز حرفی برای گفتن دارد، و شاید به بیان دقیقتر، حرفهای او همچنان میتواند نقطة عزیمتی برای مباحث عمیق فلسفی باشد. برنتانو همانند دیگر فیلسوفان اثرگذار در زمینههای متفاوتی به فعالیت فلسفی پرداخت، در روانشناسی فلسفی، وجودشناسی(Ontology)، معرفتشناسی، منطق قیاسی، نظریة ارزش، اخلاق، الهیات فلسفی، تاریخ فلسفه و دیگر موضوعات. این مقاله تنها به تأثیر برنتانو بر منطق قیاسی میپردازد. اصلاحات برنتانو بر منطق صوری، حول محور یک تز بنیادین صورت گرفته است. بنا به این تز، تمامی احکام موضوعیـ محمولی باید به صورت احکام وجودی در آیند. در این مقاله نحوة شکلگیری این تز و تأثیر آن بر منطق قیاسی نشان داده شده است. باید در نظر داشت که فهم کامل اصلاحات برنتانو بر منطق ارسطویی در گروی آشنایی با مسائلی است که ربط مستقیمی به منطق صوری ندارند و از آن جمله، مسائل مربوط به وجودشناسی و معرفتشناسی است.
لطفالله نبوی؛ امیرحسین یراقچی
دوره 3، شماره 2 ، مهر 1391، ، صفحه 83-103
چکیده
با رجوع به فهم و درک عرفی متوجه این مطلب میشویم که تلقی عامه وجودداشتن را امری ممکن میداند و صحبت از ممکنبودگی موجودات را سخنی معقول و بدیهی تلقی میکنند. این تلقی از مفهوم وجود، مستلزم این است که وجود در جایگاه محمول جمله باشد و در ردیف اوصاف عادی بهشمار آید، زیرا بنابر چنین برداشتی مصادیق وجود همانند مصادیق اوصاف عادی از ...
بیشتر
با رجوع به فهم و درک عرفی متوجه این مطلب میشویم که تلقی عامه وجودداشتن را امری ممکن میداند و صحبت از ممکنبودگی موجودات را سخنی معقول و بدیهی تلقی میکنند. این تلقی از مفهوم وجود، مستلزم این است که وجود در جایگاه محمول جمله باشد و در ردیف اوصاف عادی بهشمار آید، زیرا بنابر چنین برداشتی مصادیق وجود همانند مصادیق اوصاف عادی از وضعیت ممکنی به وضعیت ممکن دیگر تغییر میکنند و این مطلب بازگوکنندۀ مفهوم ممکنبودگی موجودات است. در مقابل چنین دیدگاهی، برخی از فلاسفه معتقدند «وجودداشتن» صفت ضروری اشیاست و نمیتواند همانند اوصاف عادی در جایگاه محمولی جمله قرار گیرد. این تلقی مفهوم وجود را، همانند اوصاف منطقی، ضروری میداند و معتقد است وجود اشیا در مفهوم منطقی در دامنۀ تمامی جهانهای ممکن ثابت است، و این یعنی اینکه باید در کنار سخنگفتن از وجود اشیای انضمامی، از وجود اشیای ممکنی سخن گفت که بهواسطۀ داشتن اوصاف جهتمند همانند اشیای انضمامی در مفهوم منطقی وجود دارند. لینسکی، زالتا، و ویلیامسون از جمله نمایندگان بارز چنین تفکری هستند.
فلسفه زبان (با گرایش منطق)
احمد عبادی
دوره 7، شماره 1 ، شهریور 1395، ، صفحه 83-99
چکیده
برخی از فیلسوفان زبان معتقدند که گاه عبارات زبانی با آنکه از ساختار خبری برخوردارند، اما صدق و کذب نمیپذیرند، زیرا قصد گوینده از بیان آنها نه توصیف، بلکه انجام یک فعل است. چنین جملاتی را افعال گفتاری میخوانند. پیش از این، منطقدانان مسلمان نیز به این مسئله توجه کردهاند. آنان این موضوع را با عنوان «انشای اخبارنُما» ...
بیشتر
برخی از فیلسوفان زبان معتقدند که گاه عبارات زبانی با آنکه از ساختار خبری برخوردارند، اما صدق و کذب نمیپذیرند، زیرا قصد گوینده از بیان آنها نه توصیف، بلکه انجام یک فعل است. چنین جملاتی را افعال گفتاری میخوانند. پیش از این، منطقدانان مسلمان نیز به این مسئله توجه کردهاند. آنان این موضوع را با عنوان «انشای اخبارنُما» به بحث گذاشتهاند. انشای اخبارنُما در مواضع گوناگونی مطرح شده است. نقد ملاک صدق و کذبپذیری خبر و نیز حل پارادوکس دروغگو زمینة طرح این مسئله را فراهم آورده است. اگرچه مسئلة افعال گفتاری تطور و تحول شایانی در منطق دورة اسلامی نیافت، اما کشف این مسئله و تفطن به آن را باید از آنِِ منطقدانان مسلمان دانست. تأمل در تاریخچة دیدگاههای منطقدانان دورة اسلامی در این مسئله و نیز مطالعة تطبیقی آنها با آرای فیلسوفان زبان آموزندة نکات منطقی ـ معرفتی است.
محمد مهدی کمالی
دوره 9، شماره 2 ، مهر 1397، ، صفحه 83-98
چکیده
در رابطه با کیفیت حمل ذاتیات بر ذات و بر یکدیگر سه نظریه مطرح است. مشهور حمل جنس و فصل بر نوع و بر یکدیگر را حمل شایع صناعی دانستهاند. لیکن به اعتقاد علامه طباطبایی جنس همان نوع مبهم و فصل همان نوع محصل است و نوع ماهیتی تامه است فارغ از ابهام و تحصل. از اینرو ایشان بر خلاف مشهور حمل جنس و فصل بر نوع را اولی ذاتی میداند، اگرچه حمل جنس ...
بیشتر
در رابطه با کیفیت حمل ذاتیات بر ذات و بر یکدیگر سه نظریه مطرح است. مشهور حمل جنس و فصل بر نوع و بر یکدیگر را حمل شایع صناعی دانستهاند. لیکن به اعتقاد علامه طباطبایی جنس همان نوع مبهم و فصل همان نوع محصل است و نوع ماهیتی تامه است فارغ از ابهام و تحصل. از اینرو ایشان بر خلاف مشهور حمل جنس و فصل بر نوع را اولی ذاتی میداند، اگرچه حمل جنس و فصل بر یکدیگر را شایع صناعی قلمداد نموده است. اما آیتالله جوادی آملی یک گام جلوتر از علامه طباطبایی نه تنها حمل جنس و فصل بر نوع را که حمل آن دو بر یکدیگر را اولی ذاتی معرفی کرده است. به اعتقاد ایشان هر حملی که در مدار مفهوم باشد، حمل اولی ذاتی است و حمل این سه مفهوم بر یکدیگر از این قبیل است. در این مقاله ضمن تبیین هر سه دیدگاه، به نقد و بررسی آنها پرداخته و در نهایت به این نتیجه دست یافتهایم که نظریه مشهور صحیح است.
مهدی عظیمی
دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1390، ، صفحه 85-102
چکیده
فرفوریوس در ایساگوگه تعریفهایی دوری از جنس و نوع بهدست میدهد و در توجیه کار خود، به پیروی از ارسطو، بر متضایفبودن این دو مفهوم و ضرورت دوریبودن تعریف متضایفان تکیه میکند. ابن سینا، اما، سخن ارسطو را بهگونۀ دیگری تفسیر میکند و در چندین جا از نوشتههایش تعریفهای فرفوریوس را بهسختی وامیزند. ...
بیشتر
فرفوریوس در ایساگوگه تعریفهایی دوری از جنس و نوع بهدست میدهد و در توجیه کار خود، به پیروی از ارسطو، بر متضایفبودن این دو مفهوم و ضرورت دوریبودن تعریف متضایفان تکیه میکند. ابن سینا، اما، سخن ارسطو را بهگونۀ دیگری تفسیر میکند و در چندین جا از نوشتههایش تعریفهای فرفوریوس را بهسختی وامیزند. این در حالی است که جاناتان بارنز، از برجستهترین متخصصان فلسفۀ باستان، گزارش و سنجشی مغایر با گزارش و سنجش ابن سینا بهدست میدهد. جستار فرارو مطالعهای است تطبیقی میان ابن سینا و بارنز که همراییها و جدانگریهای این دو شارح را در این قلمرو ویژه بازمینمایاند و برمیسنجد.
منطق فلسفی
محمد فروغی؛ هادی وکیلی؛ اعظم قاسمی
دوره 8، شماره 1 ، خرداد 1396، ، صفحه 87-108
چکیده
بیشتر تعاریف ارائه شده برای مادی و مجرد به گونهای هستند که ابتدا امر مادی تعریف میگردد سپس امر مجرد به گونه سلبی (سلب ماده، خواص ماده یا وابستگی به ماده) تعریف می شود: مجرد آن چیزی است که مادی نیست. ایراد وارد به اینگونه تعاریف سلبی این است که دیگر نمیتوان بین شی اول و سلب آن شی، حدواسط و شی سومی تعریف کرد. لذا بر اساس این گونه تعاریف ...
بیشتر
بیشتر تعاریف ارائه شده برای مادی و مجرد به گونهای هستند که ابتدا امر مادی تعریف میگردد سپس امر مجرد به گونه سلبی (سلب ماده، خواص ماده یا وابستگی به ماده) تعریف می شود: مجرد آن چیزی است که مادی نیست. ایراد وارد به اینگونه تعاریف سلبی این است که دیگر نمیتوان بین شی اول و سلب آن شی، حدواسط و شی سومی تعریف کرد. لذا بر اساس این گونه تعاریف نمیتوان بین ماده صرف و مجرد تام دسته دیگری از امور (مثلا مجرد برزخی) تعریف کرد. در این مقاله سعی شده ابتدا تعاریف موجود در خصوص مادی و مجرد بررسی گردد، سپس نشان داده شود که با توجه به نظر صدرالمتالهین در خصوص حرکت جوهری اشتدادی نفس ناطقه، لازم است بین مادی صرف و مجرد تام طیفی از امور داشته باشیم، طیفی شامل مادی محض، اندک تجرد نفس نباتی، تجرد مثالی، تجرد عقلی و فوق تجرد و همچنین مراتبی باید بین این مراتب ذکر شده وجود داشته باشد. آنگاه نشان میدهیم که این نگاه طیف گونه به اشیاء با تعاریف مبتنی بر حصر عقلی و به طریق اولی با تعریف سنتی مادی-مجرد (تعریف دوگانه ایجابی - سلبی) سازگار نمیباشد. نهایتاً بیان میکنیم که نمیشود تعریفی جامع برای امری که واحد شخصی ذومراتب است، ارائه داد؛ و در پایان با اشاره مختصر به منطق فازی بیان میکنیم که باید بهگونهای فازی به مسئله نگاه کرد؛ و تعریف جدیدی با استفاده از منطق فازی ارائه میدهیم.
منطق قدیم
محمد تاجیک جوبه؛ محمد رصافی
چکیده
بدیهیات به عنوان زیرساخت معرفت فلسفی و بلکه همه معارف بشری از گذشته دارای ارزش بسزایی بوده است و لیکن به دلایل مختلفی به چرایی آن جز در مطاوی کلمات فلاسفه پرداخته نشده است. در تبیین و توجیه اعتبار و خطاناپذیری بدیهیات مبانی مختلفی مطرح شده است. یکی از این مبانی ارجاع بدیهیات به علوم حضوری و استفاده از خاصیت خطاناپذیری این علم برای تضمین ...
بیشتر
بدیهیات به عنوان زیرساخت معرفت فلسفی و بلکه همه معارف بشری از گذشته دارای ارزش بسزایی بوده است و لیکن به دلایل مختلفی به چرایی آن جز در مطاوی کلمات فلاسفه پرداخته نشده است. در تبیین و توجیه اعتبار و خطاناپذیری بدیهیات مبانی مختلفی مطرح شده است. یکی از این مبانی ارجاع بدیهیات به علوم حضوری و استفاده از خاصیت خطاناپذیری این علم برای تضمین صحت بدیهیات میباشد. آیت الله مصباح را میتوان مبدع و یا نخستین مقرر این نظریه دانست. ایشان از شش بدیهی رایج تنها وجدانیات و اولیات را واجد شرایط بداهت میدانند و به دلیل اینکه علم حصولی و حس را مناشیء وقوع خطا میدانند، تلاش میکنند تا ارتباط وجدانیات و اولیات را با آنها قطع نمایند تا راه ورود خطا به بدیهیات مسدود شود و آنگاه برای تضمین صدق و بداهت بدیهیات آنها را با علم حضوری که سرچشمه ضمانت صحت است، پیوند میدهند. اما این نظریه به نظر میرسد با مشکلاتی روبرو است. نوشتار مذکور درصدد است تا با تبیین نظر ایشان و برشمردن ویژگیهای علم حضوری ملاحظات وارد بر این نظریه را بررسی کند.
غلامرضا ذکیانی؛ مهین باقری؛ مهدی میرزاپور
چکیده
در این پژوهش در ابتدا به بازسازی قیاس حملی ارسطویی توسط مفهوم اندراج می پردازیم. سپس درستی معادله «قیاس ارسطویی= خواص اندراج + برهان خلف + پیش فرض وجودی» را اثبات خواهیم کرد. از آنجایی که پیش فرض وجودی صرفا یک پیش فرض مورد قبول در میان منطق دانان قدیم است و برهان خلف اصل منطقی کلی است. اثبات معادله ذکر شده توسط بازسازی قیاس ارسطویی ...
بیشتر
در این پژوهش در ابتدا به بازسازی قیاس حملی ارسطویی توسط مفهوم اندراج می پردازیم. سپس درستی معادله «قیاس ارسطویی= خواص اندراج + برهان خلف + پیش فرض وجودی» را اثبات خواهیم کرد. از آنجایی که پیش فرض وجودی صرفا یک پیش فرض مورد قبول در میان منطق دانان قدیم است و برهان خلف اصل منطقی کلی است. اثبات معادله ذکر شده توسط بازسازی قیاس ارسطویی تنها با استفاده از خواص اندراجی، برهان خلف و پیش فرض وجودی شکل خواهد گرفت؛ می توان نتیجه گرفت که اندراج (و خواص آن) عنصر اصلی و مهم قیاس حملی ارسطویی است. در انتها پس از معرفی مفهوم پیچیدگی قیاس براساس خواص اندراج، به تبیین مفهوم بداهت و مبناپذیری و نسبت آنها در قیاس حملی ارسطویی می پردازیم و نشان می دهیم که نسبت بدیهی بودن و مبناپذیر بودن عموم و خصوص مطلق است؛ به عبارت دیگر مفاهیم بدیهی بودن و مبناپذیر بودن نسبت تساوی ندارند.
سمیه فریدونی
دوره 1، شماره 1 ، فروردین 1389، ، صفحه 93-112
چکیده
التزامات هستیشناختی منطق استاندارد، مشکلاتی در تحلیل گزارههای داستانی که حاوی هویّات خیالی و فاقد مدلول هستند، ایجاد میکند. با این حال وضعیت منطقی این گزارهها به عنوان بخشی از زبان طبیعی، حائز اهمیت است و نمیتوان از این مسئله چشمپوشی کرد که در زبان طبیعی، به هویات داستانی ارجاع داده میشود و گزارههای راجع ...
بیشتر
التزامات هستیشناختی منطق استاندارد، مشکلاتی در تحلیل گزارههای داستانی که حاوی هویّات خیالی و فاقد مدلول هستند، ایجاد میکند. با این حال وضعیت منطقی این گزارهها به عنوان بخشی از زبان طبیعی، حائز اهمیت است و نمیتوان از این مسئله چشمپوشی کرد که در زبان طبیعی، به هویات داستانی ارجاع داده میشود و گزارههای راجع به این هویّات، تصدیق یا تکذیب میشوند. در این مقاله سعی داریم با استفاده از چارچوب مفهومی جهانهای ممکن، توضیحی برای چگونگی ارجاع و ارزش صدق این گزارهها بیابیم و برخی مسائل منطقی مرتبط با متون داستانی را مورد بررسی قرار دهیم. همچنین نظامی برای منطق گزارههای داستانی، معرفی نماییم.
مطالعات تطبیقی در منطق
عبدالعلی شکر
چکیده
کلی و جزیی از قبیل مسایلی است که در فلسفه و منطق به بحث گذاشته میشود. از آنجا که مرزبندی علوم از طریق تعیین موضوعات آنها صورت میپذیرد تا از تداخل مسایل پرهیز و محدوده هر علم مشخص شود، این سوال به ذهن متبادر میشود که چرا بحث از کلی و جزیی در دو علم منطق و فلسفه مورد بررسی قرار داده می-شود؟ نوشتار حاضر در پی یافتن وجه تمایز این بحث در ...
بیشتر
کلی و جزیی از قبیل مسایلی است که در فلسفه و منطق به بحث گذاشته میشود. از آنجا که مرزبندی علوم از طریق تعیین موضوعات آنها صورت میپذیرد تا از تداخل مسایل پرهیز و محدوده هر علم مشخص شود، این سوال به ذهن متبادر میشود که چرا بحث از کلی و جزیی در دو علم منطق و فلسفه مورد بررسی قرار داده می-شود؟ نوشتار حاضر در پی یافتن وجه تمایز این بحث در این دوگستره علمی است. با مطالعه سیر تاریخی و استفاده از روش تحلیلی این نتیجه حاصل میشود که از ابتدای شکل گیری این بحث در نظام فکری ارسطو، میان متافیزیک و منطق وی تمایز معناداری به چشم نمیخورد. حکمای مسلمان از جمله ابن سینا گرچه در مقام شرح آثار ارسطو ابتدا به شیوه وی عمل کردند، اما در ادامه برخی از مباحث از جمله مقولات که کلیات خمس به منزله مدخل آن بود را خارج از وظیفه منطق دانستند. از طرفی کلیات خمس به دلیل کارایی در مبحث تصورات و تعاریف، از مسایل گریز ناپذیر در منطق است. در باب مقسم کلیات پنجگانه نیز در میان صاحبنظران اختلافاتی دیده میشود که نشانگر تداخل مساله مورد نظر در دو حوزه فلسفه و منطق است. برخی دیدگاهها در وجه تمایز این بحث در دو حیطه مذکور، اعتبار و حیثیات مختلف را مطرح ساخته و برخی نیز بحث وجودشناختی کلیات را به فلسفه و بررسی احکام آن را به حوزه منطق محول کردهاند.
امیرحسین زادیوسفی؛ داود حسینی
دوره 4، شماره 2 ، مهر 1392، ، صفحه 95-112
چکیده
در میان فلاسفة اسلامی معاصر محمدتقی مصباح یزدی دارای نظریهای در باب ماهیت قضایای اولی است. وی قائل است که قضایای اولی قضایاییاند که اولاً تحلیلیاند و ثانیاً مفاهیم تشکیلدهندة آنها، معقولات ثانیة فلسفیاند. در مقالة حاضر ابتدا نظریة مصباح یزدی دربارة ماهیت قضایای اولی را شرح میدهیم و سپس با توجه به تعریف رایج از قضیة اولی ...
بیشتر
در میان فلاسفة اسلامی معاصر محمدتقی مصباح یزدی دارای نظریهای در باب ماهیت قضایای اولی است. وی قائل است که قضایای اولی قضایاییاند که اولاً تحلیلیاند و ثانیاً مفاهیم تشکیلدهندة آنها، معقولات ثانیة فلسفیاند. در مقالة حاضر ابتدا نظریة مصباح یزدی دربارة ماهیت قضایای اولی را شرح میدهیم و سپس با توجه به تعریف رایج از قضیة اولی نشان میدهیم که قضایای اولیای وجود دارند که طبق نظریة وی اولی محسوب نمیشوند؛ مثالهای اولیای که ارائه خواهد شد فاقد یکی از شروطی هستند که مصباح یزدی برای قضایای اولی قرار میدهد. برخی از این مثالهای اولی، حملی و برخی دیگر شرطی هستند. مثالهای حملی با این مشکل مواجهاند که مفاهیم بهکاررفته در آنها، معقولات ثانیة فلسفی نیستند و مثالهای شرطی با این مشکل مواجهاند که نه اجزای آنها از معقولات ثانیة فلسفی تشکیل شده است و نه تحلیلیاند.[i] نتیجه این خواهد شد که دو شرطی که مصباح یزدی برای قضایای اولی قرار میدهد خدشهپذیر است. [i]. منظورمان از تحلیلی، تعریفی است که مصباح یزدی از قضایای تحلیلی ارائه میدهد.
سیدعمار کلانتر
دوره 6، شماره 1 ، فروردین 1394، ، صفحه 95-116
چکیده
بر اساس تفسیر مشهور، ارسطو در فصل چهارم «دربارة عبارت»، گزاره را بر اساس صدق و کذب تعریف میکند. با این حال وی در پایان فصل پنجم، «بیان» دیگری را از گزارة «ساده» مطرح میکند. در این مقاله با توجه به فصلهای چهارم و پنجم استدلال میشود که آن بیان دیگر، درواقع تعریفِ گزاره به صورت مطلق بر اساس تعلق گرفتن و تعلق نگرفتن، ...
بیشتر
بر اساس تفسیر مشهور، ارسطو در فصل چهارم «دربارة عبارت»، گزاره را بر اساس صدق و کذب تعریف میکند. با این حال وی در پایان فصل پنجم، «بیان» دیگری را از گزارة «ساده» مطرح میکند. در این مقاله با توجه به فصلهای چهارم و پنجم استدلال میشود که آن بیان دیگر، درواقع تعریفِ گزاره به صورت مطلق بر اساس تعلق گرفتن و تعلق نگرفتن، به عنوان مؤلفههایی در حوزة واقعیت، است. برای این منظور ابتدا تفسیرِ برخی از مفسران از بخش پایانی فصل چهارم و فصل پنجم تقریر میشود. سپس نادرستیِ تعریف گزاره بر اساس صدق و کذب و ناسازگاریهای این تفسیر با متن ارسطو مورد بررسی قرار میگیرد. آنگاه تفسیر پیشنهادی از متن ارسطو تقریر میشود و پس از اشاره به نحوة متفاوت تعریف مفاهیمِ تقسیمکنندة نشانگرها، تعریف پیشنهادی از گزاره شرح داده میشود و به شباهتهای این تفسیر با تفسیرِ فرفریوس اشاره میشود.
محمود زراعت پیشه؛ قاسمعلی کوچنانی
دوره 2، شماره 2 ، مهر 1390، ، صفحه 97-116
چکیده
واژة «حمل»، با توجه به دو مؤلفة اتحاد و تغایر، در برخورد با مهمانان ناخواندهای همچون گزارههای طبیعیه و گزارههای مبتنیبر حمل اولی ذاتی دستخوش تغییراتی معنایی شده است که بر این اساس میتوان سه دورة مجزا را از هم بازشناخت: 1. دورهای که در آن «ما به الاتحاد» در خارج و «ما به التغایر» در ذهن است؛ 2. دورهای ...
بیشتر
واژة «حمل»، با توجه به دو مؤلفة اتحاد و تغایر، در برخورد با مهمانان ناخواندهای همچون گزارههای طبیعیه و گزارههای مبتنیبر حمل اولی ذاتی دستخوش تغییراتی معنایی شده است که بر این اساس میتوان سه دورة مجزا را از هم بازشناخت: 1. دورهای که در آن «ما به الاتحاد» در خارج و «ما به التغایر» در ذهن است؛ 2. دورهای که در آن ما به الاتحاد، علاوهبر خارج، میتواند در ذهن نیز باشد و «ما به التغایر» نیز به سطح فراتر ذهن و یا ذهن دیگر عزیمت کند؛ 3. دورهای که در آن ما به الاتحاد و ما به التغایر، علاوهبر منظر و ناظر، میتوانند بهترتیب در ناظر و منظر قرار گیرند. بدون تفکیک این دورهها نمیتوان بهدرستی به بازخوانی نظریة تمایز حملین در آثار ملاصدرا پرداخت. در این مقاله ما به الاتحاد و ما به التغایر در سیری تاریخی تحلیل میشوند تا از این طریق، گوشهای از ابهامات نظریة تمایز حملین زدوده شود.
فراز عطار
دوره 3، شماره 1 ، فروردین 1391، ، صفحه 97-136
چکیده
نظریة معنای کواین را میتوان از چند جنبه بررسی کرد. این مقاله بر یکی از مهمترین جوانب آن، یعنی تز عدم تعین ترجمه، تمرکز میکند. در تز مذکور چند وجه از فلسفة کواین با هم ادغام شدهاند و همین باعث شده است که بررسی و تفسیر آن بسیار پیچیده شود. تز عدم تعین ترجمه میگوید که در انتخاب بین دو یا چند دستورالعمل ترجمة با هم ...
بیشتر
نظریة معنای کواین را میتوان از چند جنبه بررسی کرد. این مقاله بر یکی از مهمترین جوانب آن، یعنی تز عدم تعین ترجمه، تمرکز میکند. در تز مذکور چند وجه از فلسفة کواین با هم ادغام شدهاند و همین باعث شده است که بررسی و تفسیر آن بسیار پیچیده شود. تز عدم تعین ترجمه میگوید که در انتخاب بین دو یا چند دستورالعمل ترجمة با هم ناسازگار، که هرکدام با تمام معیارهای رفتارشناختی افراد بومی تطابق داشته باشد، واقع امری برای ترجیح یکی بر دیگری وجود ندارد. این مقاله با تکیه بر تمایز، یا دقیقتر عدم تقارن، بین عدم تعین ترجمه و نامتعینبودن نظریة ناظر به طبیعت، سعی میکند نشان دهد که محتوای خاص این تز ادعایی وجودشناختی دربارة معناست. از اینرو ابتدا به توضیح درک کواین از معنا، بررسی وجودشناسی مورد نظر او، و ارتباط بین این دو میپردازیم و سپس عدم تقارن بین دو تز پیشگفته را محل بحث قرار میدهیم. از رهگذر این مباحث میتوان به درک جدیدی از نظریة معنا رسید.
مینا قاجارگر
دوره 5، شماره 1 ، فروردین 1393، ، صفحه 97-120
چکیده
هیدگر برای نشاندادن اینکه چگونه هر منطقی در بستری مابعدالطبیعی شکل میگیرد، در کتاب بنیادهای مابعدالطبیعی منطق، نظریة حکم لایبنیتس را به عنوان نمونه مورد تحقیق و بررسی قرار داده است. او پس از پرسش دربارة نسبت وجود و تفکر، به توصیف ساختار حکم در نظریة مذکور میپردازد و به خاستگاه تاریخی آن اشاره میکند و نشان میدهد که مفاهیمی ...
بیشتر
هیدگر برای نشاندادن اینکه چگونه هر منطقی در بستری مابعدالطبیعی شکل میگیرد، در کتاب بنیادهای مابعدالطبیعی منطق، نظریة حکم لایبنیتس را به عنوان نمونه مورد تحقیق و بررسی قرار داده است. او پس از پرسش دربارة نسبت وجود و تفکر، به توصیف ساختار حکم در نظریة مذکور میپردازد و به خاستگاه تاریخی آن اشاره میکند و نشان میدهد که مفاهیمی چون موضوع و محمول و نسبت این دو در گزاره یا همان حکم و همچنین تعریف صدق در تفکر لایبنیتس تا چه حد متأثر از آموزههای مابعدالطبیعیاند؛ حال آنکه یکی از اصلیترین دغدغههای لایبنیتس، استقلال منطق از مابعدالطبیعه و بنیان نهادن مابعدالطبیعة خویش بر پایة چنان منطقی است. در این مقاله کوشیدهام نشان دهم که چگونه هیدگر نظریة حکم لایبنیتس را مورد مطالعه قرار میدهد و درهمتنیدگی منطق و مابعدالطبیعه را در تفکر او اجتنابناپذیر میداند.
فلسفه تحلیلی (با گرایش منطق)
مرتضی مزگینژاد؛ سید محمدعلی حجتی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1395، ، صفحه 97-116
چکیده
هدف اصلی این مقاله بررسی و تحلیل استدلالهای هاریچ در مقالة «معنا، کاربرد، و صدق» است که در سال 1995 در مجلة Mind منتشر شده است. وی در این مقاله از ایدة ویتگنشتاین، یعنی نظریة کاربردی معنا (use theory)، درمقابل استدلالهایی که علیه این رویکرد ارائه شدهاند دفاع میکند. تمرکز هاریچ بهویژه بر انتقادهای کریپکی است. کریپکی در کتاب مشهور ...
بیشتر
هدف اصلی این مقاله بررسی و تحلیل استدلالهای هاریچ در مقالة «معنا، کاربرد، و صدق» است که در سال 1995 در مجلة Mind منتشر شده است. وی در این مقاله از ایدة ویتگنشتاین، یعنی نظریة کاربردی معنا (use theory)، درمقابل استدلالهایی که علیه این رویکرد ارائه شدهاند دفاع میکند. تمرکز هاریچ بهویژه بر انتقادهای کریپکی است. کریپکی در کتاب مشهور خود با عنوان دیدگاه ویتگنشتاین دربارة قواعد و زبان خصوصی سعی دارد نشان دهد کاربرد نمیتواند ارائهدهندة معنا باشد. مفهومی که کریپکی آن را نقد میکند تمایلگرایی (dispositionalism) است. او معتقد است معنای یک واژه نمیتواند معادل با تمایلات یا قابلیتهای انسان برای کاربرد آن واژه باشد. هاریچ استدلال کریپکی را نادرست میداند. برای این منظور، ابتدا دو تفسیر قوی و ضعیف از مقدمات استدلال کریپکی ارائه میدهد و سپس هر دو را نقد میکند. ازنظر او، لازمة استدلال کریپکی در تفسیر قوی پذیرش رویکرد انبساطی به صدق است و چنین رویکردی باطل است. در تفسیر ضعیف نیز مثال کریپکی نادرست است. پس از بررسی انتقادهای هاریچ بر کریپکی انتقادهای او را ارزیابی میکنیم.
فلسفه منطق
غلامرضا ذکیانی
دوره 8، شماره 2 ، آبان 1396، ، صفحه 97-122
چکیده
در مقالهی «نقش عوامل اجتماعی در معرفت ریاضی و منطقی»، نشان داده میشود که عوامل اجتماعی در پیدایش و ضروریانگاری علوم بنیادینی چون ریاضی و منطق نقش دارند؛ از جمله مهمترین دلایل مطروحه در این مقاله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: اختلاف ریاضیدانها، تنوع تناقض در براهین خلف، ساختارشکنی در مقادیر بینهایت، تحلیل ویتگنشتاین ...
بیشتر
در مقالهی «نقش عوامل اجتماعی در معرفت ریاضی و منطقی»، نشان داده میشود که عوامل اجتماعی در پیدایش و ضروریانگاری علوم بنیادینی چون ریاضی و منطق نقش دارند؛ از جمله مهمترین دلایل مطروحه در این مقاله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: اختلاف ریاضیدانها، تنوع تناقض در براهین خلف، ساختارشکنی در مقادیر بینهایت، تحلیل ویتگنشتاین از عمل جمع، تغییر مفهوم بداهت در طول تاریخ، دوری بودن اثبات اصول بدیهی، دوری بودن توجیه قواعد منطقی از طریق جداول ارزش، استدلال پرایور در مقابل صورتگرایان، عدم ترجیح توجیهات روانشناختی بر توجیهات جامعهشناختی، پارادوکسهای استلزام مادی، توسل به شهود به جای استدلال، نقد استدلال دوری، قراردادی بودن اصول منطقی، پارادوکس خرمن و ... ما نیز در ارزیابی این شواهد ضمن تعیین و تحلیل اصول بدیهی حداقلی چون اصل تناقض، قاعده وضع مقدم و برهان خلف، به تحلیل موارد زیر پرداختهایم: بینهایتها، دیدگاه ویتگنشتاین، جداول ارزش، استدلال پرایور، قرارداد، عدم لزوم بداهت تصورات در تصدیقهای بدیهی، مفاهیم نامعین و ...؛ و در نهایت نشان دادهایم که علوم بنیادینی چون ریاضی و منطق، ضرورت خود را مدیون عوامل اجتماعی نیستند.
حسین شقاقی
چکیده
ایده زبان ایدئال از مباحث مهم و محوری در فلسفه تحلیلی است. عمده فیلسوفان جریان نخست فلسفه تحلیلی که از فرگه آغاز و در راسل و ویتگنشتاین متقدم و پوزیتیویستهای منطقی بسط یافت نه تنها از این ایده استقبال میکنند، بلکه تحقق آن را همچون هدفی اصلی و محوری دنبال میکنند. اما ایده زبان ایدئال در جریان دوم فلسفه تحلیلی، که آن نیز ملهم از آثار ...
بیشتر
ایده زبان ایدئال از مباحث مهم و محوری در فلسفه تحلیلی است. عمده فیلسوفان جریان نخست فلسفه تحلیلی که از فرگه آغاز و در راسل و ویتگنشتاین متقدم و پوزیتیویستهای منطقی بسط یافت نه تنها از این ایده استقبال میکنند، بلکه تحقق آن را همچون هدفی اصلی و محوری دنبال میکنند. اما ایده زبان ایدئال در جریان دوم فلسفه تحلیلی، که آن نیز ملهم از آثار و ایده-های فرگه است و در مور و ویتگنشتاین متاخر بسط مییابد، رو به افول نهاد. در اینجا سعی خواهیم کرد اولا تاثیرپذیری فیلسوفان جریان نخست را در طرح و بسط ایده زبان ایدئال از فلاسفه جدید (دکارت، لایبنیتس و تجربهگرایان کلاسیک) نشان دهیم، و در ثانی توضیح دهیم که چگونه هر دو جریان مذکور –اولی در در حمایت و دومی در رد ایده زبان ایدئال- متاثر از جنبهای از اندیشه فرگه در باب معنا و نسبت آن با مصداق بودند، و آخر این که نقش پررنگ نگاه ویتگنشتاین متاخر به مساله معنا و نیز مفهوم «شباهت خانوادگی» او را در افول آرمانی به نام زبان ایدئال وضوح بخشیم.
هومن محمد قربانیان
دوره 5، شماره 2 ، مهر 1393، ، صفحه 105-123
چکیده
قراردادهای سمانتیکی، یعنی اصولی که سازندههای اصلی معنای کلمات هستند، برای کلمات گوناگون به شکلهای متفاوتی ظاهر میشوند، و نظریة کریپکی مدل بسیار مناسبی است که نحوة ظهور این قراردادها را مشخص میکند. قراردادهای معنایی یکی از کاربردهای کلمه هستند که در سیستم باورهای زبانی کاربران زبان برجسته شده باشند. با قبول سمانتیک ...
بیشتر
قراردادهای سمانتیکی، یعنی اصولی که سازندههای اصلی معنای کلمات هستند، برای کلمات گوناگون به شکلهای متفاوتی ظاهر میشوند، و نظریة کریپکی مدل بسیار مناسبی است که نحوة ظهور این قراردادها را مشخص میکند. قراردادهای معنایی یکی از کاربردهای کلمه هستند که در سیستم باورهای زبانی کاربران زبان برجسته شده باشند. با قبول سمانتیک کریپکی، تا زمانی که قرارداد سمانتیکی ثابت باشد، اکتشافات و اختراعات جدید سبب تغییر معنای کلمات نمیشود. همچنین برای توجیه نحوة تولید معنا و تأثیرگذاری معانی کلمات گوناگون بر هم، مدل شعاعی مدل بسیار مناسبی است، مخصوصاً وقتی یک کاربرد آن کلمه را مانند اصلی برای تولید معنایش معرفی کردهایم. این مدل برخلاف تعاریف مفهومی و انتزاعی از کلمات، میتواند همة درجات متفاوت معنای یک کلمه را پوشش و نشان دهد که معنای یک کلمه خاصیتی دینامیک دارد.
فرشته نباتی
دوره 4، شماره 1 ، فروردین 1392، ، صفحه 109-128
چکیده
دئودوروس، فیلون، و خروسیپوس از برجستهترین منطقدانان مگاری ـ رواقی بودهاند و موجهات یکی از مباحث مورد توجه این منطقدانان بوده است. نظرات این متفکرین در مورد مفاهیم موجهه، تعریف ضرورت، امکان، امتناع، و رابطه و نسبت اینها با هم از مباحث جالب تاریخ منطق است که به روشنشدن برخی از مواضع منطقی منطقدانان دیگر در این زمینه ...
بیشتر
دئودوروس، فیلون، و خروسیپوس از برجستهترین منطقدانان مگاری ـ رواقی بودهاند و موجهات یکی از مباحث مورد توجه این منطقدانان بوده است. نظرات این متفکرین در مورد مفاهیم موجهه، تعریف ضرورت، امکان، امتناع، و رابطه و نسبت اینها با هم از مباحث جالب تاریخ منطق است که به روشنشدن برخی از مواضع منطقی منطقدانان دیگر در این زمینه هم کمک میکند. از میان این سه تن، نظرات دئودوروس بیش از همه مورد بحث بوده و هست. این توجه عموماً به این علت است که تعاریف دئودوروس از این مفاهیم همراه نگاهی دترمینیستی به عالم است. تعاریف فیلون و خروسیپوس گرچه با درک عرفی سازگارتر هستند، با موضع دترمینیستی آنان همخوانی ندارد.
محمود زراعت پیشه
چکیده
حمل از جمله ابزارهای اصلی در تحلیل های منطقی به حساب می آید. در میان اقسام حمل، حمل شیء بر خود در فلسفه اسلامی مورد نقد و نظرهای فراوانی قرار گرفته است. از جمله این نقد و نظرها چیزی است که می توان با ادبیاتی پساصدرایی آنرا حمل اولی انگاری و یا حمل شایع انگاری حمل شیء بر خود دانست و یا می توان با ادبیاتی مرتبط با منطق جدید آن را اینهمانی ...
بیشتر
حمل از جمله ابزارهای اصلی در تحلیل های منطقی به حساب می آید. در میان اقسام حمل، حمل شیء بر خود در فلسفه اسلامی مورد نقد و نظرهای فراوانی قرار گرفته است. از جمله این نقد و نظرها چیزی است که می توان با ادبیاتی پساصدرایی آنرا حمل اولی انگاری و یا حمل شایع انگاری حمل شیء بر خود دانست و یا می توان با ادبیاتی مرتبط با منطق جدید آن را اینهمانی انگاری حمل شیء بر خود خواند. اما اگر در آراء پیشینیان به دقت توجه شود، آنگاه می توان دریافت که نمی توان به سادگی حمل شیء بر خود را ذیل هیچیک از عناوین حمل اولی، شایع و یا اینهمانی منطق جدید قرار داد. در مقاله حاضر سعی می شود تا نشان داده شود که چگونه هر یک از برداشته های مزبور از حمل شیء بر خود با مشکلاتی مواجه است. در تحلیل ها از تمایز دو مؤلفه «ما به الاتحاد» و «ما به التغایر» در حمل که معمولاً به عنوان محک و معیار در مباحث فلاسفه اسلامی در مورد حمل پذیرفته شده است، استفاده می شود.
امین شاهوردی؛ محمدعلی اژهای
دوره 6، شماره 2 ، مهر 1394، ، صفحه 111-130
چکیده
در این جستار منطق رواقی و تعبیری که در نیمة نخست قرن بیستم از این منطق صورت گرفت بررسی میشود. از آنجا که نخستین محققان در این دوره بر اساس پیشفرضهای منطق جدید با منطق رواقی مواجه شدند، این رویکرد را کلاسیک نامیدهایم و سعی کردهایم تعابیری را که این رویکرد از ادات اصلی منطق رواقی یعنی نفی، عطف، فصل، و شرطی بهدست داده است بررسی ...
بیشتر
در این جستار منطق رواقی و تعبیری که در نیمة نخست قرن بیستم از این منطق صورت گرفت بررسی میشود. از آنجا که نخستین محققان در این دوره بر اساس پیشفرضهای منطق جدید با منطق رواقی مواجه شدند، این رویکرد را کلاسیک نامیدهایم و سعی کردهایم تعابیری را که این رویکرد از ادات اصلی منطق رواقی یعنی نفی، عطف، فصل، و شرطی بهدست داده است بررسی کنیم. در مورد هر ادات، در پرتو کارهای جدید بر روی منطق رواقی، نارساییهای برداشت کلاسیک نشان داده شده است. در پایان این جستار توضیح میدهیم که برداشت کلاسیک از ادات نفی و عطف بهلحاظ جدول ارزش صحیح است هرچند مفاهیم رواقی یادشده را تماماً نمیرساند. همچنین نشان خواهیم داد که برداشت کلاسیک از اداتهای فصل و شرطی در مواردی نادرست بوده است.
حامد قدیری؛ محمد سعیدی مهر
دوره 9، شماره 1 ، فروردین 1397، ، صفحه 113-136
چکیده
هیلاری پاتنم (۱۹۲۶-۲۰۱۶)، فیلسوف برجستهی تحلیلی، بخش مهمی از دوران طولانی تفلسفش را به این سوال میپردازد که «ذهن و زبان چگونه به جهان خارج چنگ میزنند؟» در مقام پاسخ به این سوال، در حوزهی سمنتیک، برونگرایی معنایی را طرح میکند و در حوزهی متافیزیک و انتولوژی، علیه رئالسیم متافیزیکی به پا میخیزد و دو استدلال ارائه میکند ...
بیشتر
هیلاری پاتنم (۱۹۲۶-۲۰۱۶)، فیلسوف برجستهی تحلیلی، بخش مهمی از دوران طولانی تفلسفش را به این سوال میپردازد که «ذهن و زبان چگونه به جهان خارج چنگ میزنند؟» در مقام پاسخ به این سوال، در حوزهی سمنتیک، برونگرایی معنایی را طرح میکند و در حوزهی متافیزیک و انتولوژی، علیه رئالسیم متافیزیکی به پا میخیزد و دو استدلال ارائه میکند که یکی از آنها استدلال مدلتئورتیک است. در این مقاله نشان خواهم داد که استدلال پاتنم به سود برونگرایی معنایی و استدلال مدلتئورتیکِ او علیه رئالیسم متافیزیکی، هرچند به لحاظ ظاهری دارای ساختار و صورتبندی متفاوتی هستند، اما درواقع اندیشهی واحدی از هر دوی آنها پشتیبانی میکند. در این راستا، پس از گزارش هریک از این استدلالها، صورتبندی تازهای از آنها ارائه میشود. سپس بر پایهی وجوه اشتراک این دو استدلال، اندیشهی پشتیبان آن دو معرفی خواهد شد. طبق این اندیشهی پشتیبان، انفکاک قاطع میان ذهن و جهان خارج منجر به نامتعین شدن رابطهای ارجاعی میان آنها میشود اما بنا به درک متعارف، این رابطه متعین است؛ پس ذهن و جهان خارج منفک از یکدیگر نیستند؛ به عبارت دیگر، درهمتنیدهاند.
سعیده شاه میر
چکیده
هدف راسل تأسیس زبانی ایدئال برای حل کژتابیهای فلسفی و دشواریهای زبان طبیعی است. این زبان منطقاً کامل، ساختار اندیشة ما و ساختار معرفت ما را آشکار میسازد. پروژة تأسیس زبان ایدئال چیزی جز حرکت درجهت تحلیل منطقی نیست. راسل، با تکیة بر تحلیل منطقی، با رسم تمایز میان نام و وصف به سه پرسش اساسی در باب این همانی، اصل طرد شق ثالث یا گزارههای ...
بیشتر
هدف راسل تأسیس زبانی ایدئال برای حل کژتابیهای فلسفی و دشواریهای زبان طبیعی است. این زبان منطقاً کامل، ساختار اندیشة ما و ساختار معرفت ما را آشکار میسازد. پروژة تأسیس زبان ایدئال چیزی جز حرکت درجهت تحلیل منطقی نیست. راسل، با تکیة بر تحلیل منطقی، با رسم تمایز میان نام و وصف به سه پرسش اساسی در باب این همانی، اصل طرد شق ثالث یا گزارههای سالبة جزئیه و گزارههایی که موضوع آنها عدم است، یا بهعبارتی به هیچ چیز اشاره نمیکند، پاسخ میدهد. در مقالة نیز حاضر برآنیم تا ضمن شرح دیدگاه راسل در باب تحلیل منطقی و تعریف آن، به نظریة وصفهای او، در مقام موخرة و وجه مصداقی تحلیل منطقی، نظر کنیم. در بحث از «تحلیل منطقی» کوشیدهام نشان دهم، معنای «تحلیل منطقی کردن» چیست. برای بیان مقصود راسل در این باب، به توضیح پروژۀ راسل یعنی تأسیس زبان ایدئال نیز، پرداختهایم. در قسمت دوم مقاله، نظریه وصف های راسل را به مثابه وجه مصداقی تحلیل منطقی ، با تکیه بر دو مقالة «دربارة اشاره» و «دربارة وصف ها» توضیح دادهام.
کریم خانکی
چکیده
منطق مرتبه اول کلاسیک رایجترین منطق در کاربردهای ریاضیات و همچنین در مطالعه بنیادهای منطقی میباشد. از دیر باز تنها ارتباط بین منطق و توپولوژی ریاضی محدود به مفهوم فضاهای تایپ بوده و پیوندهای دیگری بین این دو حوزه متصور نبوده است. اخیرا پیوندهای اساسی بین این دو شاخه (یعنی منطق و توپولوژی) ایجاد شده است که کاربردهای زیادی در هر ...
بیشتر
منطق مرتبه اول کلاسیک رایجترین منطق در کاربردهای ریاضیات و همچنین در مطالعه بنیادهای منطقی میباشد. از دیر باز تنها ارتباط بین منطق و توپولوژی ریاضی محدود به مفهوم فضاهای تایپ بوده و پیوندهای دیگری بین این دو حوزه متصور نبوده است. اخیرا پیوندهای اساسی بین این دو شاخه (یعنی منطق و توپولوژی) ایجاد شده است که کاربردهای زیادی در هر دو حوزه منطق و همچنین در توپولوژی را موجب شدهاند. در این مقاله به مطالعه برخی از مهمترین پیوندهای این دو شاخه از ریاضیات و همچنین کاربردهای آنها خواهیم پرداخت. یکی از مفاهیم کلیدی در منطق ریاضی و نظریه مدلها مفهوم پایداری میباشد که بیانی کاملا ترکیبیاتی دارد. در این مقاله نشان میدهیم که این مفهوم معادل یک مفهوم توپولوژیک برای مجموعه مشخصی از توابع میباشد و با استفاده از آن قضیهای بنیادین در نظریه پایداری شلاح را ثابت میکنیم. همچنین ارتباط بین مفهوم وابستگی و یک خاصیت توپولوژیک از مجموعهای از توابع را بیان میکنیم و اثباتی توپولوژیک از برخی از دستاوردهای مهم نظریه مدلها را ارائه خواهیم داد. برخی از نتایج ارائه شده در این مقاله در هر دو حوزه منطق و توپولوژی کاملا جدید هستند و احتمال کاربردهای بیشتر از آنها در مطالعات آتی متصور میباشد.