فلسفه تحلیلی (با گرایش منطق)
محمدحسین اسفندیاری
چکیده
یکی از پرسشهای پیش روی تکثرگرایی وجودشناختی، پذیرش یا عدم پذیرش سور عام است. اما اگر بنا به دلایلی که له پذیرش سور عام هستند، تکثرگرایی سور عام را بپذیرد، آنگاه بنا به دلایلی دیگر با دشواریهایی مواجه خواهد شد، مثلاً اینکه گویی تکثرگرایی و وحدتگرایی صرفاً در نمادها مغایر یکدیگرند و تفاوتی اصیل و مهم میانشان برقرار نیست. به ...
بیشتر
یکی از پرسشهای پیش روی تکثرگرایی وجودشناختی، پذیرش یا عدم پذیرش سور عام است. اما اگر بنا به دلایلی که له پذیرش سور عام هستند، تکثرگرایی سور عام را بپذیرد، آنگاه بنا به دلایلی دیگر با دشواریهایی مواجه خواهد شد، مثلاً اینکه گویی تکثرگرایی و وحدتگرایی صرفاً در نمادها مغایر یکدیگرند و تفاوتی اصیل و مهم میانشان برقرار نیست. به عبارت دیگر، پذیرش سور عام نوعی همتای وحدتانگار را برای تکثرگرایی متصوَر میشود و این همتای وحدتانگار، تکثرگرایی را به سه دشواری اساسی دچار میکند. این سه دشواری البته از مهمترین نقدها به خود رویکرد تکثرگرایی وجودشناختی نیز محسوب میشوند. در مقالۀ پیش رو، این سه دشواری مورد بحث قرار گرفتهاند. پس از روشن کردن هر یک از آنها و تحریر محل نزاع، آنها را نقد و ردّ کرده-ایم. کلید ما در مواجهه با این سه دشواری، این فرض است که سور عام، سوری ممتاز و بنیادین نیست و صرفاً بر اساس سورهای مقید قابل تعریف خواهد بود. از این رو، نشان داده شده که تکثرگرایی وجودشناختی، اگر سور عام را بپذیرد و اگر این سور عام را ممتاز تلقی نکند، با دشواریای مواجه نخواهد بود.
منطق فلسفی
فاطمه سادات نبوی
چکیده
گونههایی از جملات شرطی که علاوه بر غیر استاندارد بودن، معمولا ماهیت وجهی دارند در منطقهای شرطی یا منطقهای دو وجهی بررسی میشوند. دستهی مهمی از ساختارهای معنایی برای این منطقها، مدلهای رجحانی میباشند. شرطیهای تکلیفی و شرطیهای فسخپذیر، دو گونه از این شرطیهای غیراستاندارد هستند، که مدلهای رجحانی بهعنوان ساختار ...
بیشتر
گونههایی از جملات شرطی که علاوه بر غیر استاندارد بودن، معمولا ماهیت وجهی دارند در منطقهای شرطی یا منطقهای دو وجهی بررسی میشوند. دستهی مهمی از ساختارهای معنایی برای این منطقها، مدلهای رجحانی میباشند. شرطیهای تکلیفی و شرطیهای فسخپذیر، دو گونه از این شرطیهای غیراستاندارد هستند، که مدلهای رجحانی بهعنوان ساختار معنایی آنها در نظر گرفته و بررسی شدهاند. دراین مقاله ضمن معرفی انواع مدلهای رجحانی و اصول موضوعه نظیر، ادبیات شکل گرفته حول آنها را در پیشینه منطق تکلیف و منطق غیریکنوا مختصرا مرور می کنیم و به مقایسه مدلهای رجحانی به کار رفته برایاین دو نوع شرطی، همچنین توجیه و تحلیل اصول موضوعه برای هریک از دو گونه شرطی غیرکلاسیک میپردازیم. در ادامه با بیان مثالهایی در هر دو پیشزمینه نشان میدهیم مدلهای رجحانی کارایی لازم برای بیان استدلال درست در برخی ازاستدلالهای تکلیفی و همچنین در برخی از استدلالهای غیریکنوا را ندارند و تعمیم هایی که برای این مدلها در ادبیات منطق غیریکنوا وجود دارد را به عنوان گزینه هایی برای رفع این ناکاراییها معرفی میکنیم.