دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1390، ، صفحه 1-23
چکیده
نوشتار حاضر تلاشی برای تحلیل سور شرطی لزومی سینوی برپایۀ منطق مرتبۀ دوم است. محققان معاصر صورتبندیهای متفاوتی از شرطی سینوی به زبان منطق جدید عرضه کردهاند. از تفاوتهای اصلی این صورتبندیها چگونگی تحلیل سور شرطی بوده است. دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی دربارۀ سور شرطی مبنای آخرین تحلیلهای محققان قرار گرفته است ...
بیشتر
نوشتار حاضر تلاشی برای تحلیل سور شرطی لزومی سینوی برپایۀ منطق مرتبۀ دوم است. محققان معاصر صورتبندیهای متفاوتی از شرطی سینوی به زبان منطق جدید عرضه کردهاند. از تفاوتهای اصلی این صورتبندیها چگونگی تحلیل سور شرطی بوده است. دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی دربارۀ سور شرطی مبنای آخرین تحلیلهای محققان قرار گرفته است و میتوان آن را با زبان منطق مرتبۀ دوم صورتبندی کرد؛ برایناساس، تحلیلهای عرضهشده نشان میدهد با بهرهگیری از منطق مرتبۀ دوم، شرطی لزومی فقط با استفاده از منطق ربط و موجهات صورتبندی میشود. در مقالۀ حاضر میبینیم که تحلیلهای پیشین بر پیشفرض نازمانیبودن مقدم و تالی استوار است. با این پیشفرض این مبحث با مشکلاتی همراه است. برای بهبود این تحلیل، پیشفرض زمانیبودن مقدم و تالی را مبنا قرار دادهایم، سپس شرطی لزومی را با بهرهگیری از منطق مرتبۀ دوم، منطق زمان، منطق ربط، و همچنین منطق موجهات بررسی کردهایم. صورتبندیِ حاصل ترکیبی از منطق ربط و زمان و موجهات است.
مجتبی امیرخانلو
دوره 2، شماره 2 ، مهر 1390، ، صفحه 1-21
چکیده
در این مقاله سعی میکنیم تا چهار شیوة تعریف مفهوم فراساختنیبودگی (conceivability) را بررسی، تحلیل، و نقد کنیم. در این بررسی نسبتاً تاریخی، جایگاه خاصی را برای دکارت، بهعنوان نمایندة اصلی تعریفهای شامل فهمیدن، قائل شدهایم. سپس، به تعریفهای شامل باور پرداخته و با مطرحکردن و نقد یکایک آنها، به تعریفهای شامل اَنگارش ...
بیشتر
در این مقاله سعی میکنیم تا چهار شیوة تعریف مفهوم فراساختنیبودگی (conceivability) را بررسی، تحلیل، و نقد کنیم. در این بررسی نسبتاً تاریخی، جایگاه خاصی را برای دکارت، بهعنوان نمایندة اصلی تعریفهای شامل فهمیدن، قائل شدهایم. سپس، به تعریفهای شامل باور پرداخته و با مطرحکردن و نقد یکایک آنها، به تعریفهای شامل اَنگارش (imagining) یک موقعیت (situation) پرداختهایم و در انتها، تعریفهای شامل احراز (verification) در جهانهای ممکن سازگار و منسجم را بیان کردهایم.
علیاکبر احمدی افرمجانی؛ علی صادقی
دوره 3، شماره 1 ، فروردین 1391، ، صفحه 1-25
چکیده
ما در این مقاله ضمن بررسی انتقادات مشهورتر کواین به منطق موجهات، تلاش میکنیم نشان دهیم که سوای ابعاد سمنتیکی مخالفت کواین با منطق موجهات، میتوان دیدگاه او در معرفتشناسی را بهمثابة لایهای عمیقتر برای رد و طرد منطق موجهات درنظر گرفت، گرچه خود کواین تصریحی به این نحوة انتقاد از منطق موجهات نکرده است. در این میان ...
بیشتر
ما در این مقاله ضمن بررسی انتقادات مشهورتر کواین به منطق موجهات، تلاش میکنیم نشان دهیم که سوای ابعاد سمنتیکی مخالفت کواین با منطق موجهات، میتوان دیدگاه او در معرفتشناسی را بهمثابة لایهای عمیقتر برای رد و طرد منطق موجهات درنظر گرفت، گرچه خود کواین تصریحی به این نحوة انتقاد از منطق موجهات نکرده است. در این میان اشاراتی به نظرات کریپکی، که یکی از جدیترین مدافعین منطق موجهات است میکنیم و بر این باوریم که آرای کواین و انتقادات او به منطق موجهات را در تقابل با آرای کریپکی بهتر میتوان فهمید.
زینت آیتاللهی
دوره 3، شماره 2 ، مهر 1391، ، صفحه 1-20
چکیده
این تحقیق به ارتباط میان منطق و اخلاق میپردازد و تعارض تکالیف را بهمنزلة مبحثی اخلاقی بررسی منطقی میکند. منطق تکلیف استاندارد که از ابتدا به منظور بررسی گزارههای اخلاقی بنا شد، نمیتواند بیان درست و دقیقی از تعارض میان تکالیف داشته باشد. بنابراین منطقهای جدید تکلیفی بنا شدهاند تا بتوانند موقعیت تضاد میان تکالیف را به ...
بیشتر
این تحقیق به ارتباط میان منطق و اخلاق میپردازد و تعارض تکالیف را بهمنزلة مبحثی اخلاقی بررسی منطقی میکند. منطق تکلیف استاندارد که از ابتدا به منظور بررسی گزارههای اخلاقی بنا شد، نمیتواند بیان درست و دقیقی از تعارض میان تکالیف داشته باشد. بنابراین منطقهای جدید تکلیفی بنا شدهاند تا بتوانند موقعیت تضاد میان تکالیف را به طور صوری بیان کنند. در این میان منطقهای تکلیف فسخپذیر و به طور خاص منطق فسخپذیر پیشفرض ریتر میتواند رویکردی جدید در قبال تعارضات اخلاقی داشته باشد و آنها را به شکل قابل قبولی تبیین کند.
مهدی اسدی
دوره 4، شماره 1 ، فروردین 1392، ، صفحه 1-43
چکیده
هدف اصلی این جستار نقد و بررسی مقالهای است که پیشتر شریفزاده و حجتی با عنوان «پارادوکس اخبار از مجهول مطلق: تحلیل مفهوم «خبر»» در همین مجله به چاپ رساندهاند. این مقاله با وجود برخورداری از برخی نکات مثبت دربردارندة چندین نکتة قابل نقد است. ما نکات قابل نقد را گزارش میکنیم و میسنجیم؛ مواردی چون تعبیر «حکمناپذیری» ...
بیشتر
هدف اصلی این جستار نقد و بررسی مقالهای است که پیشتر شریفزاده و حجتی با عنوان «پارادوکس اخبار از مجهول مطلق: تحلیل مفهوم «خبر»» در همین مجله به چاپ رساندهاند. این مقاله با وجود برخورداری از برخی نکات مثبت دربردارندة چندین نکتة قابل نقد است. ما نکات قابل نقد را گزارش میکنیم و میسنجیم؛ مواردی چون تعبیر «حکمناپذیری» در مجهول مطلق، عدم اعتبار ارجاع به قراملکی و جاهد در نقد راهحلهای پیشینان، تقسیمبندی معدوم مطلق به «هستیشناختی» و «معرفتشناختی»، رابطة مجهول مطلق و معدوم مطلق و راهحل آنها، غفلت از قاعدة فرعیه و تعریف قوی قدما از معدوم مطلق، راهحلهای مقاله و تناقضگوییهای مکرر آن؛ عدم موفقیت مقاله در نشاندادن خدشهپذیربودن راهحل پیشینان، خدشهپذیربودن تحلیل مقاله از «خبر» و احتمالاً از «سخن» و بدفهمی مقصود قدما، و غفلت از تعریف مجهول مطلق و دلیل خبرناپذیری و سخنناپذیری آن.
حامد باستین
دوره 4، شماره 2 ، مهر 1392، ، صفحه 1-17
چکیده
یکی از مسائل اساسی و مهم، راجع به موجهات ارسطو ناهمخوانی آرای وی در باب ضرورت، با آموزههای وی در حالت قیاسهای مطلقه است. این مسئله از زمان خود ارسطو تاکنون مناقشات بسیاری را ایجاد کرده و تا امروز بیشتر محققان را به این نتیجه رسانده که ارسطو در موجهات خود دچار تناقض است. در این مقاله سعی شده تا با قرائتی جدید ولی تا جای ممکن منطبق ...
بیشتر
یکی از مسائل اساسی و مهم، راجع به موجهات ارسطو ناهمخوانی آرای وی در باب ضرورت، با آموزههای وی در حالت قیاسهای مطلقه است. این مسئله از زمان خود ارسطو تاکنون مناقشات بسیاری را ایجاد کرده و تا امروز بیشتر محققان را به این نتیجه رسانده که ارسطو در موجهات خود دچار تناقض است. در این مقاله سعی شده تا با قرائتی جدید ولی تا جای ممکن منطبق با آرای ارسطو، از متن آثار خود وی و همچنین آثار شارحان نزدیکتر به وی مانند اسکندر افرودیسی، تفسیری ارائه شود تا مسئلة انتقال ضرورت از یک مقدمة ضروری به نتیجه توضیح داده شده و دیدگاه و استدلال ارسطو که چنین موردی را ممکن میسازد روشن شود.
مهدی اسدی
دوره 5، شماره 1 ، فروردین 1393، ، صفحه 1-30
چکیده
در فلسفة اسلامی معمولا منظور از «معدوم مطلق» چیزی است که نه در خارج موجود است و نه در ذهن. از آنجا که در فلسفة اسلامی گفته میشود «المعدوم المطلق لایخبرعنه و لایعلم»، این «شبهه» و «پارادوکس» در اینجا به وجود میآید که همین لایخبر عنه و لایعلم خبر و علمی است از معدوم مطلق. پس معدوم مطلق همزمان هم لایخبرعنه ...
بیشتر
در فلسفة اسلامی معمولا منظور از «معدوم مطلق» چیزی است که نه در خارج موجود است و نه در ذهن. از آنجا که در فلسفة اسلامی گفته میشود «المعدوم المطلق لایخبرعنه و لایعلم»، این «شبهه» و «پارادوکس» در اینجا به وجود میآید که همین لایخبر عنه و لایعلم خبر و علمی است از معدوم مطلق. پس معدوم مطلق همزمان هم لایخبرعنه و لایعلم و هم یخبرعنه و یعلم. به این پارادوکس «شبهة معدوم مطلق» میگویند. معدوم مطلق در متون اندیشمندان برجستة مسلمان معمولاً تا الهیات شفای ابنسینا ریشهیابی میشود و نه قبلتر ـ چهرسد به ریشة یونانی بحث؛ چراکه در جهان اسلام تاریخ فلسفه و منطق پیش از ابنسینا با ابهامات زیادی روبهرو است. این پژوهش در پی آن است که شبهة معدوم مطلق را در «فلسفة یونان» ریشهیابی کند و نشان دهد ریشة تاریخی این پارادوکس بهنوعی به فلسفة یونان میرسد و به دیدگاههای پارمنیدس و افلاطون دربارة عدم ناشناختنی بپردازد.
مهدی اسدی
دوره 5، شماره 2 ، مهر 1393، ، صفحه 1-30
چکیده
در حل پارادوکس معدوم مطلق (معدوم در ذهن و خارج) راهحلهای گوناگونی مطرح شده است؛ راهحلهایی چون: اختلاف در مفهوم و مصداق و معادلهای آن که رایجترین پاسخ است؛ اختلاف در بتّی و غیر بتّی و معادلهای آن و غیره. این نوشتار با اشاره به نقدپذیری این راهحلها مدعی است راهحل درست همان شناختپذیری عدم مطلق است. این راهحل گرچه ...
بیشتر
در حل پارادوکس معدوم مطلق (معدوم در ذهن و خارج) راهحلهای گوناگونی مطرح شده است؛ راهحلهایی چون: اختلاف در مفهوم و مصداق و معادلهای آن که رایجترین پاسخ است؛ اختلاف در بتّی و غیر بتّی و معادلهای آن و غیره. این نوشتار با اشاره به نقدپذیری این راهحلها مدعی است راهحل درست همان شناختپذیری عدم مطلق است. این راهحل گرچه مورد توجه شمار اندکی از اندیشمندان نیز بوده است نشان خواهیم داد راهحل این عدة قلیل، به دلیل توجه نکردن به تعریف دقیق و قوی معدوم مطلق شناختناپذیر و خبرناپذیر رایج، همگی خدشهپذیر هستند. اما خود، با جمعبندی و تلفیق قویترین تعریف معدوم مطلق رایج در فلسفة اسلامی در طی تاریخ، در دیدگاه برگزیده به چهار طریق شناختپذیری معدوم مطلق را نشان خواهیم داد؛ از طریق: الف) اصل تناقض؛ ب) عدم بماهو عدم؛ ج) سالبه به انتفای موضوع؛ د) برهان خلف.
میثم محمدامینی
دوره 6، شماره 1 ، فروردین 1394، ، صفحه 1-19
چکیده
«منطق به صورت نامحدود ... صوری نیست. اگر چنین بود، بدون محتوا میبود ... هیچ علمی کاملاً صوری نیست» (Frege, 1971:109). در ۱۸۹۹، دیوید هیلبرت نظام اصلِ موضوعیِ منقحی برای هندسة اقلیدسی عرضه کرد و با اثبات مشروط فراقضیههای سازگاری و استقلال برای این نظام، راهحلی برای یکی از مسائل دیرپای ریاضیات (مشهور به مسئلة خطوط موازی) ارائه داد. گوتلوب ...
بیشتر
«منطق به صورت نامحدود ... صوری نیست. اگر چنین بود، بدون محتوا میبود ... هیچ علمی کاملاً صوری نیست» (Frege, 1971:109). در ۱۸۹۹، دیوید هیلبرت نظام اصلِ موضوعیِ منقحی برای هندسة اقلیدسی عرضه کرد و با اثبات مشروط فراقضیههای سازگاری و استقلال برای این نظام، راهحلی برای یکی از مسائل دیرپای ریاضیات (مشهور به مسئلة خطوط موازی) ارائه داد. گوتلوب فرگه، پایهگذار منطق صوری جدید، مخالفتهای بنیادینی با رویکرد فرمالیستی هیلبرت و برهانهای او برای فراقضیههای سازگاری و استقلال ابراز داشت. بررسی دلایل این مخالفت نشان میدهد که دیدگاه فرگه نسبت به صوری بودن منطق و قضیههای فرانظریهای بهکلی متفاوت از دیدگاه پذیرفتهشدة امروزی است. در این مقاله پس از شرح مختصر روش اثبات هیلبرت برای فراقضیههای سازگاری و استقلال و همینطور انتقادهای اصلی فرگه به آن، به روش پیشنهادی خود فرگه برای پرداختن به این مسائل اشاره خواهم کرد و سپس به این بحث خواهم پرداخت که چرا در نهایت ریاضیدانان و منطقدانان، به پیروی از هیلبرت، به نکتهسنجیهای فرگه وقعی ننهادند و منطق جدید با معرفی نظریة مدل گام در راهی نهاد که از نگاه فرگه به هیچ وجه قابل قبول نبود. در پایان نتیجهای که از این بررسی میگیرم این است که در واقع، فرگه و هیلبرت، هر یک بر اساس اندیشهها و علایق خود، برداشتهای متفاوتی از مفاهیمی مانند سازگاری و استقلال در دستگاههای اصل موضوعی داشتهاند، جایی که فرگه به دنبال «سازگاری اندیشهای» است هیلبرت صرفاً «سازگاری نحوی» را اثبات میکند. برداشت سختگیرانة فرگه از مفهوم سازگاری و استقلال دامنة پژوهشهای بعدی را بهشدت محدود میساخت، حال آنکه برداشت هیلبرتی امکانات وسیع و جذابی برای انجام بحثهای فرانظریهای فراهم میآورد.
مهدی اسدی
دوره 6، شماره 2 ، مهر 1394، ، صفحه 1-36
چکیده
در منطق و فلسفة اسلامی معمولاً گفته میشود در معقول ثانی منطقی اتصاف، و بهعبارتی ظرف صدق و مطابَق، کاملاً ذهنی است. این نوشتار نشان میدهد برخی اندیشمندان مسلمان در عمل، گاهی، مثلاً در مورد مباحث پارادوکس معدوم مطلق، ناخواسته آن را نقض کردهاند. ما به تقویت این نقض خواهیم پرداخت و ادلّة قویتری بر اتصاف خارجی و عینی دستکم برخی ...
بیشتر
در منطق و فلسفة اسلامی معمولاً گفته میشود در معقول ثانی منطقی اتصاف، و بهعبارتی ظرف صدق و مطابَق، کاملاً ذهنی است. این نوشتار نشان میدهد برخی اندیشمندان مسلمان در عمل، گاهی، مثلاً در مورد مباحث پارادوکس معدوم مطلق، ناخواسته آن را نقض کردهاند. ما به تقویت این نقض خواهیم پرداخت و ادلّة قویتری بر اتصاف خارجی و عینی دستکم برخی از معقولهای ثانی منطقی، یعنی اموری که به حیث التفاتی و دلالت گرهخوردهاند، همچون «لایخبرعنه» و «لایعلم»، «یخبرعنه» و «یعلم»، «خبر» و «شناخت»، «خبر/ شناختپذیری» و «خبر/ شناختناپذیری»، «صدق»، «وصفپذیری» و «وصفناپذیری»[i]، عرضه خواهیم کرد و بدین وسیله کلیت قاعده نقض خواهد شد.
منطق قدیم
داود حیدری
دوره 7، شماره 1 ، شهریور 1395، ، صفحه 1-29
چکیده
بحث تلازم شرطیات از جهات گوناگون دارای اهمیت است. در این بحث به خوبی میتوان به درک درستی از آرای منطقدانان مسلمان در زمینة قضایا و استدلالهای شرطی دست یافت و در مقام مقایسة این آرا با دیدگاه منطقدانان دیگر بهدرستی قضاوت کرد. منطقدانانی که به بحث تلازم شرطیات پرداختهاند هریک به تعدادی از تلازمها ...
بیشتر
بحث تلازم شرطیات از جهات گوناگون دارای اهمیت است. در این بحث به خوبی میتوان به درک درستی از آرای منطقدانان مسلمان در زمینة قضایا و استدلالهای شرطی دست یافت و در مقام مقایسة این آرا با دیدگاه منطقدانان دیگر بهدرستی قضاوت کرد. منطقدانانی که به بحث تلازم شرطیات پرداختهاند هریک به تعدادی از تلازمها اشاره کردهاند و قضایای متلازم نیز با معیارها و ملاکهای متفاوتی دستهبندی شدهاند. در این مقاله، ابتدا تلازمهای قضایای متصل را که در مهمترین آثار منطقی آمده است برمیشماریم و چگونگی تبیین و اثبات آنها را در این آثار بیان خواهیم کرد. سپس با بررسی و نقد این مباحث و با بهرهگیری از نمادها دستهبندی دیگری از تلازم قضایای شرطی را ارائه میکنیم.
فلسفه زبان (با گرایش منطق)
حامد باستین؛ سید محمدعلی حجتی
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1395، ، صفحه 1-28
چکیده
میلیکان در پاسخ به مسئلۀ پاتنم دربارۀ عدم تعین مصداقی واژههای زبانی این موضوع را مطرح میکند که اگر تعریف جدیدی از بازنمایی مبتنی بر شواهد زیستی و بهویژه اصل انتخاب طبیعی ارائه کنیم، آیا مسئلۀ پاتنم همچنان موضوعیت خواهد داشت. پاسخ میلیکان به این سؤال منفی است. او معتقد است که سؤال باید اینگونه مطرح شود که چه چیزی رابطهای خاص ...
بیشتر
میلیکان در پاسخ به مسئلۀ پاتنم دربارۀ عدم تعین مصداقی واژههای زبانی این موضوع را مطرح میکند که اگر تعریف جدیدی از بازنمایی مبتنی بر شواهد زیستی و بهویژه اصل انتخاب طبیعی ارائه کنیم، آیا مسئلۀ پاتنم همچنان موضوعیت خواهد داشت. پاسخ میلیکان به این سؤال منفی است. او معتقد است که سؤال باید اینگونه مطرح شود که چه چیزی رابطهای خاص را از میان بیشمار رابطۀ ممکن بین واژگان و اشیا به رابطۀ بازنمایی ـ بازنما تبدیل میکند؟ پاسخ او به این سؤال بر فرضیهای مبتنی است که در زیستشناسی نیز محل اختلاف و مباحثات بسیار بوده است و طرفداران و مخالفان خود را دارد. میلیکان در زمرۀ گروهی است که نگاهی تاریخی به کارکرد دارند و معتقدند که کارکرد هر شیء باید براساس نقشی تعریف شود که قرار بوده است در سیر تاریخی پیدایشش ایفا کند. او به چنین کارکردی صفت «مطلوب» را اطلاق میکند. فرضیۀ بدیل معتقد است که کارکرد باید براساس کاری تعریف شود که در حال حاضر و در تعادل با وضعیت موجود بااستفادهاز شیء انجام میشود. نکتة کلیدی در ارائة مفهوم کارکرد مطلوب ارائة تعریفی جدید از «بازنمایی» است. در این مقاله قصد داریم با معرفی تعریف میلیکان از بازنمایی نشان دهیم که این تعریف بر مفهوم «ساختکار» (functure) مبتنی است و برخلاف دیدگاه رایج در فلسفه که بازنمایی را امری ذهنی میداند، کاملاً عینی است.
فلسفه منطق
داود حسینی
دوره 8، شماره 1 ، خرداد 1396، ، صفحه 1-13
چکیده
چکیده: کوبرروز و دیگران (2012) نظریه ای در باب ابهام پرورانده اند که طی آن مدلی برای رواداری ارائه کنند. قصد بر این است که در این مدل رواداری معتبر باشد؛ چنین نباشد که یک محمول مبهم بر هر چیزی حمل شود؛ و نیز استدلال های پارادوکس خرمن معتبر نباشند. در این مقاله استدلال خواهد شد که اولا، تحدید ایشان از اصل رواداری از آنچه در ادبیات مربوط به ...
بیشتر
چکیده: کوبرروز و دیگران (2012) نظریه ای در باب ابهام پرورانده اند که طی آن مدلی برای رواداری ارائه کنند. قصد بر این است که در این مدل رواداری معتبر باشد؛ چنین نباشد که یک محمول مبهم بر هر چیزی حمل شود؛ و نیز استدلال های پارادوکس خرمن معتبر نباشند. در این مقاله استدلال خواهد شد که اولا، تحدید ایشان از اصل رواداری از آنچه در ادبیات مربوط به ابهام مورد توافق است فاصله می گیرد. و ثانیا، نظریه ایشان جمله ای قوی تر از رواداری را معتبر می انگارد؛ که این جمله مثال های نقض روشن دارد. و ثالثا، نظریه ایشان تنها می تواند رواداری را به معنای ضعیفی معتبر بداند. این نتیجه پایانی نظریه ایشان را به نظریه های غالب در باب ابهام که رواداری را درست قلمداد نمی کنند شبیه خواهد کرد.
فلسفه منطق
نیما احمدی؛ لطف الله نبوی؛ سید محمد علی حجتی
دوره 8، شماره 2 ، آبان 1396، ، صفحه 1-23
چکیده
متنگرایی، رقیب اصلی حداقلگرایی است. نزاع میان این دو رویکرد سمانتیکی، ریشه در نزاع قدیمی تعیین مرز میان سمانتیک و پراگماتیک دارد. متنگرایان مدعیاند که جملات زبان طبیعی، قبل از غنیسازی پراگماتیکی، قابل ارزشدهی نیستند. در مقابل، از نظر حداقلگرایان، محتوای سمانتیکی حداقلی وجود دارد که معنای قابل ارزشدهی جمله را بهدست ...
بیشتر
متنگرایی، رقیب اصلی حداقلگرایی است. نزاع میان این دو رویکرد سمانتیکی، ریشه در نزاع قدیمی تعیین مرز میان سمانتیک و پراگماتیک دارد. متنگرایان مدعیاند که جملات زبان طبیعی، قبل از غنیسازی پراگماتیکی، قابل ارزشدهی نیستند. در مقابل، از نظر حداقلگرایان، محتوای سمانتیکی حداقلی وجود دارد که معنای قابل ارزشدهی جمله را بهدست میدهد که متن اظهار، اثر محدودی روی آن دارد. این تقابل ناشی از شیوه و اندازهای است که متن بر محتوای سمانتیکی تأثیر میگذارد. در این مقاله، پس از معرفی این دو رویکرد، استدلالهای اصلی متنگرایان علیه حداقلگرایان را مطرح میکنیم. سپس نشان میدهیم که سمانتیکهای حداقلگرایانه از قبیل سمانتیک اشارهای کاپلان، با تفسیر عینی از متن نمیتواند مدل مناسبی حتی برای جملات حاوی ارجاع اولشخص ارائه کنند و برپایهی تفسیری ذهنی از متن، تمایز نمایهای از غیرنمایهای واضح نیست و سایر عبارتهای زبان نسبت به متنها، به معنای عام میتوانند نمایهای باشند.
مسعود الوند
دوره 9، شماره 1 ، فروردین 1397، ، صفحه 1-17
چکیده
ناهمخوانی ادات ربط زبان طبیعی و ادات زبان منطق کلاسیک در تابع ارزشی بودن، موجب شده است تا برخی گمان کنند که زبان منطق کلاسیک در بازنمایی جملات زبان طبیعی و صورتبندی استدلالهای این زبان ناتوان است. در این مقاله تلاش می شود تا نشان داده شود که زبان منطق کلاسیک یکسره از آن صورت بندی عاجز نیست و مدعای مخالفان توانایی زبان منطق در بازنمایی ...
بیشتر
ناهمخوانی ادات ربط زبان طبیعی و ادات زبان منطق کلاسیک در تابع ارزشی بودن، موجب شده است تا برخی گمان کنند که زبان منطق کلاسیک در بازنمایی جملات زبان طبیعی و صورتبندی استدلالهای این زبان ناتوان است. در این مقاله تلاش می شود تا نشان داده شود که زبان منطق کلاسیک یکسره از آن صورت بندی عاجز نیست و مدعای مخالفان توانایی زبان منطق در بازنمایی جملات و استدلالهای زبان طبیعی، کامل نیست. دفاعیات در این زمینه به دو دسته دفاعیات مستقیم و غیر مسقیم تقسیم میشوند. اگرچه نظریه گرایس در این زمینه یک نقطه عطف برای دفاع غیر مستقیم محسوب میشود، در این مقاله به طرح بخشی از دفاعیات مستقیم در برابر مدافعان نا همخوانی استدلالهای صوری شده زبان منطق با زبان طبیعی می پردازیم: ابتدا با ذکر استدلالهای استراسون در مخالفت با بازنمایی جملات زبان طبیعی توسط زبان منطق کلاسیک به دفاعیات کلارک خواهیم پرداخت و سپس چالشهای یانگ در مقابل کلارک و پاسخهای کلارک را خواهیم دید.
محمد حافی؛ مهین باقری؛ مهدی میرزاپور؛ غلامرضا ذکیانی
دوره 9، شماره 2 ، مهر 1397، ، صفحه 1-19
چکیده
هدف از این پژوهش معرقی مفهومی جدید در قیاس حملی ارسطویی به نام مبناپذیری است؛ به عبارتی ضربی از ضروب 24گانهی منتج قیاس ارسطویی مبناپذیر است اگر تنها با مفروض گرفتن یک ضرب به همراه قواعد برهان خلف، تداخل، عکس ساده، نقض محمول و نقض سور بتوان ضروب منتج دیگر قیاس حملی ارسطو را اثبات کرد. بدین منظور در این مقاله نشان داده خواهد شد که تنها ...
بیشتر
هدف از این پژوهش معرقی مفهومی جدید در قیاس حملی ارسطویی به نام مبناپذیری است؛ به عبارتی ضربی از ضروب 24گانهی منتج قیاس ارسطویی مبناپذیر است اگر تنها با مفروض گرفتن یک ضرب به همراه قواعد برهان خلف، تداخل، عکس ساده، نقض محمول و نقض سور بتوان ضروب منتج دیگر قیاس حملی ارسطو را اثبات کرد. بدین منظور در این مقاله نشان داده خواهد شد که تنها 15 ضرب منتج از ضروب 24گانهی منتج منطق حملی ارسطو دارای خاصیت مبناپذیری هستند. ارسطو چهار ضرب شکل اول قیاس را مبناپذیر میداند زیرا وی اشکال دیگر قیاس را به وسیلهی شکل اول اثبات میکند. از آنجایی که اثبات مبناپذیری چهار ضرب ارسطو تعمیم داده شده است به پانزده ضرب میتوان نشان داد که منظور ارسطو از بدیهی بودن شکل اول قیاس مبناپذیری صرف چهار ضرب اول شکل اول نیست. این نتیجهی مهم منطقی در سیستم ارسطو تنها از رهیافت معرفی مفهوم مبناپذیری ضروب قیاس ممکن گردیده است؛ به عبارت دیگر نشان خواهیم داد که برخلاف دیدگاه رایج در سنت ارسطویی به هیچ وجه مبناپذیری ضروب شکل اول نمی بایست خاستگاهی برای تببین بدیهی بودن ضروب شکل اول قیاس باشد. صرف نظر از اینکه راز بداهت شکل اول قیاس در چه چیزی نهفته است، این مقاله به وجه سلبی، یکی از گزینه های ممکن یعنی مبناپذیری ضروب منتج شکل اول قیاس را به شکلی منطقی در پاسخ به راز بداهت ضروب منتج شکل اول قیاس حذف خواهد کرد.
روح الله ابراهیم پور اصفهانی؛ مقداد قاری
چکیده
جملات موری جملاتی مانند "p اما من باور ندارم که p" یا "p اما من باور دارم که چنین نیست که p" هستند، که علیرغم ممکن الصدق بودن محتوای آنها اظهار یا باور به آنها با نوعی پوچی همراه است. ادعا میشود این جملات تنها در صورتی که در قالب زمان حال اظهار یا باور شوند پوچ خواهند بود و در صورتی که آنها در قالب زمان گذشته یا آینده اظهار شوند اظهارشان ...
بیشتر
جملات موری جملاتی مانند "p اما من باور ندارم که p" یا "p اما من باور دارم که چنین نیست که p" هستند، که علیرغم ممکن الصدق بودن محتوای آنها اظهار یا باور به آنها با نوعی پوچی همراه است. ادعا میشود این جملات تنها در صورتی که در قالب زمان حال اظهار یا باور شوند پوچ خواهند بود و در صورتی که آنها در قالب زمان گذشته یا آینده اظهار شوند اظهارشان پوچ نخواهد بود. ما در این مقاله میکوشیم به تحلیل صورتهای زمانی مختلف جملات موری در زمانهای گذشته، حال و آینده بپردازیم. برای این منظور از منطقی استفاده میکنیم که ترکیبی از منطقهای زمان و باور است. سپس با صورتبندی جملات موری در زمانهای مختلف نشان میدهیم که بر خلاف ادعای مرسوم صورتهای گذشته و آینده این جملات لزوما پوچ نخواهند بود. در نهایت به معرفی شرایط لازم و کافی پوچی جملات موری در زمانهای گذشته، حال و آینده میپردازیم.
محمد گلشنی؛ امید اعتصامی؛ شهرام محسنیپور
چکیده
روش فورسینگ کوهن یکی ازمهمترین ابزارهای نظریه مجموعهها برای ساختن مدلهای از ZFC میباشد. در این مقاله روشهای مختلف معرفی فورسینگ را بررسی کرده و نشان می-دهیم همه آنها با هم معادل هستند. . ابتدا روش فورسینگ را به کمک مجموعههای جزئاً مرتب بیان می کنیم و بعضی از خواص اساسی آن را ذکر میکنیم. سپس روش مدلهای جبر بولی-مقدار را میآوریم ...
بیشتر
روش فورسینگ کوهن یکی ازمهمترین ابزارهای نظریه مجموعهها برای ساختن مدلهای از ZFC میباشد. در این مقاله روشهای مختلف معرفی فورسینگ را بررسی کرده و نشان می-دهیم همه آنها با هم معادل هستند. . ابتدا روش فورسینگ را به کمک مجموعههای جزئاً مرتب بیان می کنیم و بعضی از خواص اساسی آن را ذکر میکنیم. سپس روش مدلهای جبر بولی-مقدار را میآوریم و نشان می دهیم که این رویکرد به فورسینگ با روش اول معادل است. این کار با نشان دادن اینکه هر مفهوم فورسینگ را میتوان به طور چگال در یک جبر بولی کامل نشاند صورت میپذیرد. سپس به معرفی فورسینگ از دیدگاه توپولوژی میپردازیم و ارتباط آن را با روش مجموعههای جزئاً مرتب میآوریم. نشان خواهیم داد رابطه فورسینگ که از دیدگاه توپولوژیکی معرفی می شود با رابطه فورسینگ که از دیدگاه مجموعههای جزئاً مرتب تعریف شده یکی است و بنابراین این دو روش اساسا یکی هستند. سرانجام به معرفی فورسینگ از دیدگاه نظریه رستهها پرداخته و ارتباط آن را با روش مدل-های جبر بولی-مقدار میآوریم. نشان می دهیم که برای یک جبر بولی کامل رسته شیفهای روی آن را می توان با جهان بولی مقدار ساخته شده توسط آن جبر بولی یکی گرفت.
حمیدرضا بدر
چکیده
علامه طباطبایی، حمل را به یک اتحاد وجودی میان موضوع و محمول تعریف میکند. سپس در تقسیم حمل، حمل را به حمل اولی ذاتی، حمل شایع صناعی و حمل حقیقت و رقیقت تقسیم کرده است. در حمل اولی یک «ذات بر خودش» حمل میگردد، در حمل شایع یک «عرض بر معروض» حمل میگردد و در حمل حقیقت و رقیقت یک «معلول بر علت خود» حمل میشود. با تاملی در مبحث ...
بیشتر
علامه طباطبایی، حمل را به یک اتحاد وجودی میان موضوع و محمول تعریف میکند. سپس در تقسیم حمل، حمل را به حمل اولی ذاتی، حمل شایع صناعی و حمل حقیقت و رقیقت تقسیم کرده است. در حمل اولی یک «ذات بر خودش» حمل میگردد، در حمل شایع یک «عرض بر معروض» حمل میگردد و در حمل حقیقت و رقیقت یک «معلول بر علت خود» حمل میشود. با تاملی در مبحث ویژگیها در متافیزیک تحلیلی و ارتباط آن با مبانی فلسفی علامه طباطبایی، یک تعارض جدی(P3)میان متافیزیکِ حمل شایع و متافزیکِ حمل حقیقت و رقیقت مستقر میگردد. با ارائه راهحلی( S1) مبتنی بر عمل کردن حمل شایع در بستر نومینالیزم، تعارض (P3) حل میشود، لکن تعارض دیگری (P4) پدید میآید. در نهایت برای حل تعارض دوم (P4)، با استفاده از راه حل دیگری (S3) باید تعریف حمل تغییر کند. با ضمیمه شدن این دو راه حل به تعریف علامه طباطبایی از حمل، میتوان از فروپاشی تقسیم ایشان از حمل جلوگیری کرد. در این مقاله برای حفظ ساختار تقسیم علامه طباطبایی از حمل، تعریف آن را تغییر داده ام. تعریف ایشان از حمل عبارت است از «اتحاد وجودی میان موضوع و محمول به طوری که موضوعْ یک «وجود فی نفسه» و محمولْ یک «وجود فی نفسه لغیره» است». طبق تعریف ایشان اقسام حمل در دو بستر متافیزیکی متفاوت و ناسازگار عمل می-کنند. در نتیجه برای حفظ ساختار تقسیم ایشان باید قید «فی نفسه» از وجود محمول در تعریف حمل حذف گردد، تا تمام اقسام حمل در بستر متافیزیکی واحدی (نومینالیزم) عمل کنند.
عامر آمیخته؛ سید احمد میرصانعی
چکیده
در این مقاله برای اصلبندی تمام ضربهای قیاسهای ارسطویی به علاوه اصل «هر الف الف است» و قواعد دوطرفهی نقض محمول سالبهها، یک سیستم اصل موضوعی غیرکلاسیک معرفی شد. این سیستم تنها شامل ۲ تعریف، ۲ اصل، ۱ قاعدهی یک مقدمهای و ضربهای Barbara و Datisi است. با افزودن نقض گزارهای درجه اول به این سیستم، اثبات کردیم که مربع تقابل بدون ...
بیشتر
در این مقاله برای اصلبندی تمام ضربهای قیاسهای ارسطویی به علاوه اصل «هر الف الف است» و قواعد دوطرفهی نقض محمول سالبهها، یک سیستم اصل موضوعی غیرکلاسیک معرفی شد. این سیستم تنها شامل ۲ تعریف، ۲ اصل، ۱ قاعدهی یک مقدمهای و ضربهای Barbara و Datisi است. با افزودن نقض گزارهای درجه اول به این سیستم، اثبات کردیم که مربع تقابل بدون استفاده از بسیاری از قواعد منطق کلاسیک (از جمله حذف نقض مضاعف) برقرار است.سپس نشان دادیم که منطق گزارههای زیرساختاری SLe برای قیاسهای ارسطویی کافی است. همچنین بر پایهی IFLe مربع تقابل، قواعد عکس و قواعد نقض در منطق مظفر به طور کامل ثابت میشوند. برای این منظور از منطق مرتبه اول یک موضعی دقیقاً با همان دستگاه استنتاجی استاندارد سورها در منطق کلاسیک به علاوه اصول «بعضی الف الف است» و «بعضی غیرالف غیرالف است» بهره بردیم. در نهایت، برای نشان دادن عدم تعهد وجودی نسبت به نامهای عام در منطق حملی با همان تعبیر وجودی از سورها و ترجمهی استاندارد محصورات اربعه از منطق چهار-ارزشی ربط-کلاسیک قوی KR4 استفاده شد.
مهدی اسدی
چکیده
برخی از اشکالهایی که اندیشمندان غربی به وجود ذهنی وارد کردهاند نزد فیلسوفان ما تقریباً ناشناخته است و پاسخ کاملی دریافت نکرده است. مثلاً یکی از مهمترین و دشوارترین اشکالهای اندیشمندان غربی در این زمینه اشکال چگونگی تصور امور پیچیده است؛ چراکه ظاهراً هیچ انسانی قادر نیست صورتی از امور پیچیده در ذهن خود تشکیل دهد. مشکلی ...
بیشتر
برخی از اشکالهایی که اندیشمندان غربی به وجود ذهنی وارد کردهاند نزد فیلسوفان ما تقریباً ناشناخته است و پاسخ کاملی دریافت نکرده است. مثلاً یکی از مهمترین و دشوارترین اشکالهای اندیشمندان غربی در این زمینه اشکال چگونگی تصور امور پیچیده است؛ چراکه ظاهراً هیچ انسانی قادر نیست صورتی از امور پیچیده در ذهن خود تشکیل دهد. مشکلی که امور پیچیده در حالت کلی خود برای وجود ذهنی پدید میآورد اقسام گوناگونی دارد. گاهی باید یک امر پیچیده را بهکمک حافظه بهیادآوریم و در ذهن تصور نماییم. گاهی نیز باید استدلالی پیچیده و بسیار طولانی را نخست در ذهن خود تصور بکنیم تا سپس بدان یقین منطقی داشته باشیم. و گاهی نیز یک استدلال پیچیده آنقدر طولانی است که هیچ انسان عادی نمیتواند در کل عمر خود جزئیات استدلال را تصور نماید و از اینرو صرفاً بهیاری رایانه اثبات میشود. ما در این جستار همین سه قسم را – که به حافظه گرهخوردهاند - بررسی میکنیم و میکوشیم بیشتر بر پایهی دیدگاههای اندیشمندان مسلمان آنها را واکاوی نماییم. پس از نقد دیدگاههای بالفعل و بالقوهی اندیشمندان مسلمان در پایان در مورد هر یک از این سه قسم دیدگاه برگزیده را پیشخواهیمنهاد. بهمناسبت به اشکالهایی مقدّر نیز پاسخ خواهیم داد.
مسعود جنتی فرد آموزگار
چکیده
چکیده:روش جناب کریپکی در نمایشِ عدم انطباقِ متافیزیک و معرفتشناسی معرفی نمونههای نقض است؛ معرفی گزارهای ممکن پیشینی به موازات گزاره های ضروریِ تجربیِ. در بعضی از این نمونهها مناقشه شده است. آنچه میآید تلاشی است در احیای متافیزیک از طریقِ سمنتیک در حاشیه ی پیشنهادِ کریپکی. در زمینهی نوشته سعی می کنم ملازمت منطق وُ سمنتیکِ فرگهایی ...
بیشتر
چکیده:روش جناب کریپکی در نمایشِ عدم انطباقِ متافیزیک و معرفتشناسی معرفی نمونههای نقض است؛ معرفی گزارهای ممکن پیشینی به موازات گزاره های ضروریِ تجربیِ. در بعضی از این نمونهها مناقشه شده است. آنچه میآید تلاشی است در احیای متافیزیک از طریقِ سمنتیک در حاشیه ی پیشنهادِ کریپکی. در زمینهی نوشته سعی می کنم ملازمت منطق وُ سمنتیکِ فرگهایی را با انقلاب کپرنیکی نشان دهم؛ در گام اول از نمایشِ ناکارآمدی پیشنهاد فرگهاییها (وصفگرایان؛ فرگه،راسل، ویتگنشتاین و سرل) در سمنتیک اسامی خاص◦ نتیجه میگیرم جز پیشنهاد «جان استوارت میل»(کریپکی، پاتنام، کاپلان، ون اینوِیگن و...) و اتصالِ بیواسطهی نام وُ نامیده گریزی نیست. در گام دوم از این نتیجه وَ نمایشِ ناتوانیِ وصفگرایی در تفکیکِ اسامیِ بالفعل وُ داستانی◦ غیریتِ وجود وُ تعیّن، و از آنجا غیریتِ متافیزیک وُ معرفتشناسی برمیآید. وقتی وصفگرایی◦ چرخش کپرنیکی را در ضمن داشته باشد؛ پیامدِ تردید در سمنتیکِ وصفگرایانه◦ تردید در چرخش کپرنیکی و الزاماتِ آن خواهد بود.
مسعود الوند
چکیده
مساله اصلی این مقاله تحلیل اعتبار منطقی است. از نظر فیلد شرط لازم برای اعتبار منطقی بینانظری یک استدلال عبارت از قیود هنجاری بر باور به مقدمات و نتیجه آن استدلال است. با این حال، دیدگاه مرسوم آن است که استدلالهای معتبر لغوی، علیرغم اعمال چنین قیودی بر باورها، منطقاً معتبر نیستند و بنابراین نمیتوان شرط مذکور را برای اعتبار منطقی ...
بیشتر
مساله اصلی این مقاله تحلیل اعتبار منطقی است. از نظر فیلد شرط لازم برای اعتبار منطقی بینانظری یک استدلال عبارت از قیود هنجاری بر باور به مقدمات و نتیجه آن استدلال است. با این حال، دیدگاه مرسوم آن است که استدلالهای معتبر لغوی، علیرغم اعمال چنین قیودی بر باورها، منطقاً معتبر نیستند و بنابراین نمیتوان شرط مذکور را برای اعتبار منطقی کافی دانست. بخش زیادی از این مقاله صرف بررسی این دیدگاه مرسوم میشود. اعتقاد بر این است که فصل تمایز استدلالهای منطقی از استدلالهای انجام شده در سایر شاخههای علمی صوری بودنِ استدلالهای منطقی است. در این مقاله بررسی میکنیم که صوری بودنِ منطق به چه معناست و نشان میدهیم که اعتقاد به عدم اعتبار منطقی استدلالهای لغوی چیزی از سنخ دگم است. دراینصورت میتوان پذیرش قیود هنجاری بر باور به مقدمات و نتیجه یک استدلال را شرط لازم و کافی برای اعتبار منطقی بینانظری محسوب کرد .
داود حسینی
دوره 1، شماره 1 ، فروردین 1389، ، صفحه 3-26
چکیده
در این نوشتار به معرفی مسئلة ابهام و پارادوکس خرمن خواهیم پرداخت. ابتدا بیان شهودی مطلب و سپس صورتبندی منطقی آن خواهد آمد. پس از آن، نظری به مسائل فلسفی مربوط به نظریهپردازی ابهام و مسائل فلسفی مرتبط با ابهام خواهیم افکند. در پایان نیز نظریههای موجود دربارة ابهام را بر اساس ملاکهای مختلف دستهبندی کرده، توصیفی اجمالی ...
بیشتر
در این نوشتار به معرفی مسئلة ابهام و پارادوکس خرمن خواهیم پرداخت. ابتدا بیان شهودی مطلب و سپس صورتبندی منطقی آن خواهد آمد. پس از آن، نظری به مسائل فلسفی مربوط به نظریهپردازی ابهام و مسائل فلسفی مرتبط با ابهام خواهیم افکند. در پایان نیز نظریههای موجود دربارة ابهام را بر اساس ملاکهای مختلف دستهبندی کرده، توصیفی اجمالی از هر یک ارائه خواهیم کرد.
علیاکبر احمدی افرمجانی
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1389، ، صفحه 3-15
چکیده
مقالة حاضر به نسبت میان دو کتاب «پدیدارشناسی روح» و «علم منطق» هگل میپردازد و اینکه آیا «پدیدارشناسی روح» هگل، پرده از ماهیت «علم منطق» او بر میدارد، یا این کتاب «علم منطق» است که منظری برای قرائت درست «پدیدار شناسی روح» فراهم میآورد. اما فرضی که در پاسخ به این مسأله مورد توجه قرار گرفته، ...
بیشتر
مقالة حاضر به نسبت میان دو کتاب «پدیدارشناسی روح» و «علم منطق» هگل میپردازد و اینکه آیا «پدیدارشناسی روح» هگل، پرده از ماهیت «علم منطق» او بر میدارد، یا این کتاب «علم منطق» است که منظری برای قرائت درست «پدیدار شناسی روح» فراهم میآورد. اما فرضی که در پاسخ به این مسأله مورد توجه قرار گرفته، این است که: مراجعه به متون هگلی نمیتواند مدافع و مؤید هیچکدام از دو گزینة فوق باشد. بهعلاوه، انتخاب هر یک از آن دو رأی، لوازمی بهدنبال دارد که باید بدان گردن نهاد.