منطق تطبیقی غیرکلاسیک ۱: منطق حملی استاندارد - از SLe تا IFLe
صفحه 1-24
https://doi.org/10.30465/lsj.2021.35927.1349
عامر آمیخته؛ سید احمد میرصانعی
چکیده در این مقاله برای اصلبندی تمام ضربهای قیاسهای ارسطویی به علاوه اصل «هر الف الف است» و قواعد دوطرفهی نقض محمول سالبهها، یک سیستم اصل موضوعی غیرکلاسیک معرفی شد. این سیستم تنها شامل ۲ تعریف، ۲ اصل، ۱ قاعدهی یک مقدمهای و ضربهای Barbara و Datisi است. با افزودن نقض گزارهای درجه اول به این سیستم، اثبات کردیم که مربع تقابل بدون استفاده از بسیاری از قواعد منطق کلاسیک (از جمله حذف نقض مضاعف) برقرار است.
سپس نشان دادیم که منطق گزارههای زیرساختاری SLe برای قیاسهای ارسطویی کافی است. همچنین بر پایهی IFLe مربع تقابل، قواعد عکس و قواعد نقض در منطق مظفر به طور کامل ثابت میشوند. برای این منظور از منطق مرتبه اول یک موضعی دقیقاً با همان دستگاه استنتاجی استاندارد سورها در منطق کلاسیک به علاوه اصول «بعضی الف الف است» و «بعضی غیرالف غیرالف است» بهره بردیم. در نهایت، برای نشان دادن عدم تعهد وجودی نسبت به نامهای عام در منطق حملی با همان تعبیر وجودی از سورها و ترجمهی استاندارد محصورات اربعه از منطق چهار-ارزشی ربط-کلاسیک قوی KR4 استفاده شد.
نحوة بیان ضربهای منتج قیاس در سنت منطقدانان قرون وسطی
صفحه 25-37
https://doi.org/10.30465/lsj.2021.35703.1335
سعید انواری
چکیده منطقدانان قرون وسطی برای ضربهای منتج قیاس اقترانی حملی اسامی اختصاری انتخاب کرده بودند. این اسامی به نحوی انتخاب شده بود که نوع قضیة محصورة به کاررفته در صغری و کبری و نتیجة قیاس را مشخص کرده و نشان میداد که ضربهای منتج اشکال دوم تا چهارم از چه طریق، به ضربهای شکل اول بازمیگردند و نیز روش رد و تبدیل ضربهای منتج آن اشکال به شکل اول چگونه است. به عنوان مثال نام ضرب اول قیاس، باربارا (Barbara) است. حروف صدادار به کار رفته در این اسم، بیانگر نوع قضیة محصورة در مقدمات و نتیجة این ضرب از قیاس است. در این مختصر این اسامی اختصاری و نکات مرتبط با آنها توضیح داده شده است. همچنین علت متفاوت بودن این اسامی در مورد شکل چهارم بیان شده و به تاریخچة تغییرات این اسامی در مورد شکل چهارم اشاره شده است. در پایان مقایسهای میان این روش و روش استفاده از قواعد کلی انتاج توسط منطقدانان مسلمان صورت گرفت و مزایا و معایب هر یک از این دو روش بیان گردید.
تأملی بر امکان عام از دیدگاه زین الدین کشی
صفحه 39-57
https://doi.org/10.30465/lsj.2021.36468.1365
علی اصغر جعفری ولنی؛ محیا مهرجدی
چکیده منطقدانان متقدم و متأخر همگی در اندراج واژه امکان ذیل بحث قضایای موجهه در منطق و بحث مواد ثلاث در فلسفه، اتفاقنظر دارند؛ اما ازسویدیگر مغایرتهائی در شرح و تفصیل اصطلاح امکان عام نزد منطق دانان دیده میشود. یکی از شاخصترین اختلافها، دیدگاه زین الدین کشی است. وی به عنوان یکی از بزرگترین شاگردان فخر رازی، در کتاب خود "حدائق الحقائق"، مدعی است که فیلسوفان پیش از وی، ازسویی امکان عام را به سلب ضرورت یکی از طرفین وجود و عدم تعریف کردهاند، درحالیکه بر سلب ضرورت از جانب مخالف قضیه نیز توافق داشتهاند. در این مقاله، تلاش ما بر این است تا با نگاهی بر آراء حکما و منطقدانان درباره اصطلاح امکان، به طور ویژه، تأملی بر امکان عام از دیدگاه زین الدین کشی داشته باشیم و اذعان کنیم که ادعای مورد تأمل وی متأثر از تعاریف دوگانه فخر رازی در کتاب "الملخص" و "شرح اشارات" است.
تاملی بر منطقهای چند ارزشی گزارهای
صفحه 59-99
https://doi.org/10.30465/lsj.2021.36264.1359
سید محمد امین خاتمی؛ اسفندیار اسلامی
چکیده در اوایل قرن بیستم، ایدههایی مبنی بر تخطی از «اصل دو ارزشی» منطق ارسطویی شکل گرفت. البته خود ارسطو نیز با اشاره به مسئله صدق یا کذبِ جملاتی که در مورد آینده اطلاعی میدهند، به این موضوع که بعضی جملات نه ارزش «راست» و نه ارزش «دروغ» دارند اشاره کرده بود. اما این مسئله تقریباً تا دوره رنسانس بطور کلی فراموش شد و از دوره رنسانس تا اوایل قرن بیستم، بعضی مبانی فلسفی برای آن بیان شد. تخطی از «اصل دو ارزشی» پای منطقهای مختلفی از جمله منطقهای چندارزشی را به حوزه منطق باز کرد. در این مقاله، پس از مرور مختصر سیر تکاملی ایدههای مربوط به منطقهای چند ارزشی در قرن بیستم و بررسی اهدافی که بعضاً این منطقها بدنبال آن هستند، با مداقه روی مجموعه ارزشهای درستی و عملگرهای مختلفی که نقش تعابیر رابطهای منطقی را بازی میکنند، سعی میکنیم دید جامعتری نسبت به منطقهای چند ارزشی کسب کنیم.
ظهور و افول ایده «زبان ایدئال» در دو جریانِ فلسفه تحلیلی
صفحه 101-128
https://doi.org/10.30465/lsj.2021.36359.1360
حسین شقاقی
چکیده ایده زبان ایدئال از مباحث مهم و محوری در فلسفه تحلیلی است. عمده فیلسوفان جریان نخست فلسفه تحلیلی که از فرگه آغاز و در راسل و ویتگنشتاین متقدم و پوزیتیویستهای منطقی بسط یافت نه تنها از این ایده استقبال میکنند، بلکه تحقق آن را همچون هدفی اصلی و محوری دنبال میکنند. اما ایده زبان ایدئال در جریان دوم فلسفه تحلیلی، که آن نیز ملهم از آثار و ایده-های فرگه است و در مور و ویتگنشتاین متاخر بسط مییابد، رو به افول نهاد. در اینجا سعی خواهیم کرد اولا تاثیرپذیری فیلسوفان جریان نخست را در طرح و بسط ایده زبان ایدئال از فلاسفه جدید (دکارت، لایبنیتس و تجربهگرایان کلاسیک) نشان دهیم، و در ثانی توضیح دهیم که چگونه هر دو جریان مذکور –اولی در در حمایت و دومی در رد ایده زبان ایدئال- متاثر از جنبهای از اندیشه فرگه در باب معنا و نسبت آن با مصداق بودند، و آخر این که نقش پررنگ نگاه ویتگنشتاین متاخر به مساله معنا و نیز مفهوم «شباهت خانوادگی» او را در افول آرمانی به نام زبان ایدئال وضوح بخشیم.
یادداشتی پیرامون نقاط ثابت در منطق مسور اثباتها و پارادوکس امتحان غیرمنتظره
صفحه 129-153
https://doi.org/10.30465/lsj.2021.35805.1348
مقداد قاری
چکیده در این مقاله قصد داریم تأثیر افزودن نقاط ثابت به منطق های توجیه را بررسی کنیم. به ویژه به مطالعه منطق مسور اثبات ها، که توسط فیتینگ معرفی شده است و گسترشی از منطق اثبات های آرتموف به یک منطق محمول ها می باشد، می پردازیم. ما گسترش های نقطه ثابتی از منطق مسور اثبات ها را ارایه می دهیم. این گسترش ها توسط افزودن عملگرهای نقطه ثابت (یا عملگرهای قطری)، که توسط اسمورینسکی معرفی شده است، به زبان منطق مسور اثبات ها به دست می آیند. سپس پارادوکس دانا و نسخه های خودارجاعی از پارادوکس امتحان غیرمنتظره را در این گسترش های نقطه ثابت صورت بندی می کنیم. با تفسیر یک جمله غافلگیرانه به عنوان گزاره ای که هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد، ما در منطق مسور اثبات ها، راه حلی برای نسخه خود ارجاع پارادوکس امتحان غیرمنتظره ارایه می دهیم. ما در واقع نشان می دهیم که یکی از اصول منطق مسور اثبات ها (که فیتینگ آن را فرمول بارکان یکنواخت نامیده است) می تواند عامل ایجاد تناقض در این پارادوکس ها باشد، و بنابراین با رد این اصل می توانیم از استنتاج تناقض در پارادوکس های ذکر شده در مقاله جلوگیری کنیم. همچنین با معرفی مدل های مکرتیچف برای این گسترش های نقطه ثابتِ منطق مسور اثبات ها نشان می دهیم که این گسترش ها (بدون فرمول بارکان یکنواخت) سازگار هستند.
چرا تبیین توانایی استدلال مطابق قواعد منطقی به عنوان استعدادهای مفهومی ناکافی است؟
صفحه 155-179
https://doi.org/10.30465/lsj.2021.36852.1371
هومن محمد قربانیان
چکیده لوئیس کرول در مقاله "لاکپشت به آشیل چه گفت؟" نشان داد اضافه کردن قواعد منطق به صورت گزاره سبب ایجاد تسلسلی در استنتاج قیاسی میشود که حصول نتیجه را غیرممکن میسازد. یکی از راهحلهایی که برای این معما پیشنهاد شده استعدادی دانستن دانش منطق است؛ استعدادهای منطقی، تواناییهایی هستند که در صورت بروز شرایط مناسب، عمل مشخصی را در پی دارند. در این دیدگاه، فردی که منطق میداند، در هنگام مواجه با یک استدلال، دست به عمل میزند و استعداد خود را ظاهر میسازد و نتیجهگیری میکند. برای دفاع از این دیدگاه، گاهی منطق به مثابه بخشی از زبان جهانی، یا به مانند زبان اندیشه معرفی میشود و همانطور که زبان مجموعهای از تواناییها و استعدادها برای صحبت کردن است، منطق نیز توانایی برای استنتاج معرفی میشود. اما در این مقاله نشان میدهیم منطق بخشی از زبان جهانی نیست، زیرا منطقهای متعدد و بیشماری وجود دارند، در حالیکه گرامر جهانی یکتا است. بعلاوه دیدگاه استعدادی به منطق، اگرچه میتواند از تسلسل کرول جلوگیری کند، اما از توضیح برخی از ویژگیهای ابتدایی منطق، مانند پیشینی بودن، ناتوان است. استعدادهای ذهنی نه پیشینی هستند و نه پسینی؛ در حالیکه منطق نمونه اعلی برای دانش پیشینی است. همچنین میتوانیم عمل به منطق را نه به کمک استعدادها، بلکه به واسطه دلیل و انگیزهای که منطق برای عمل در اختیار ما قرار میدهد توجیه کنیم. بنابراین به دلیل نقصهای برطرف نشده و مهم دیدگاه استعدادی، بعلاوه وجود راهحلهای بهتر برای معمای کرول، دیدگاه استعدادی ناکافی به نظر میرسد.
ذاتگرایی و منطق موجهات ارسطو
صفحه 181-211
https://doi.org/10.30465/lsj.2021.35484.1332
کامران قیومزاده
چکیده ارسطو با معرفی منطق موجهات در کتاب ارگانون خود از یک طرف و ارائهی نظریهی ذاتگرایی و مفهوم ذاتی در دو کتاب ارگانون و متافیزیک پیشقراول یکی از مهمترین و چالشبرانگیزترین مباحث متافیزیکی و منطقی در تاریخ فلسفه بوده است. ارائهی تفسیری منسجم از این منطق و منطبق ساختن آن با روایات ذاتگرایی ارسطو در ارگانون و متافیزیک، یکی از موضوعات داغ و مهم در بین ارسطوشناسان و مورخان منطق بوده است. این تأویل و تفسیر سخنان ارسطو از طریق نوشتههای او و سنجش آن با مباحث جدید فلسفی صورت میگیرد. در این مقاله سعی شده است پس از نقد یکی از این تفاسیر که در منطق موجهات جدید و فلسفهی منطق به تمایز "جهت جمله" و "جهت شیء" شهره شده است، به معرفی تفسیری جدید از جملات موجه، که توسط ریچارد پترسون ارائه شده است، بپردازیم که دارای دو ویژگی اساسی باشد. ویژگی اول به سازگاری نظام منطق موجهات ارسطو مربوط میشود که با این تفسیر میتوان گفت که بهترین تبیین ممکن در این زمینه در بین تفاسیر موجود است. ویژگی دوم به انطباق این تفسیر با ذاتگرایی ارائه شده توسط ارسطو در متافیریک اشاره دارد. با آزمون بر روی استدلالهای موجه مرکب از دو قضیهی ضروری به اثبات و تأیید این نظریه که به تمایز گزارههای موسوم به "ضروری قوی" و "ضروری ضعیف" اشاره کرده است، میپردازیم.
فعل «است» در دربارهی عبارت ارسطو
صفحه 213-237
https://doi.org/10.30465/lsj.2021.36699.1370
سید عمار کلانتر
چکیده در این مقاله فعل بودنِ «است» (εστί) در دربارهی عبارت ارسطو و و دلالتهایی که وی صراحتا به «است» نسبت میدهد، بررسی میشود و در موارد متعددی دیدگاه برخی مفسران ارسطو، از جمله آمونیوس، بوئتیوس، فارابی و آکویناس تقریر و نقد میشود. از این رو، ابتدا تعریفِ ارسطو از فعل، از جمله مهمترین ویژگیِ آن، «افزوننشانگریِ زمان»، بررسی میشود. در واقع، «است» به دلیلِ داشتنِ این ویژگی فعل است و به این ترتیب اولین دلالتِ «است» هم روشن میشود. در ادامه دربارهی دو دلالتِ دیگرِ «است» یعنی «افزوننشانگریِ ترکیب» و «تعیین صادق» و رابطهی این سه دلالت با یکدیگر بحث میشود. و سرانجام نتیجه گرفته میشود که از نظر ارسطو «است» (ثلاثی) یک امر مقولی را نشانگری نمیکند، بلکه فقط افزون نشانگرِ ترکیب است. و با توجه به اینکه «است» افزون نشانگرِ زمان است، میتوان گفت که از نظرِ ارسطو در دربارهی عبارت «است» (ثلاثی) افزون نشانگر ترکیب زمانمند است.
اعتبار استقراء یا عدم اعتبار قیاس؟!
صفحه 239-260
https://doi.org/10.30465/lsj.2021.35993.1351
محمدجواد کیانی بیدگلی
چکیده از یونان باستان تا جهان امروز مسألهی استقراء ذهن اندیشمندان به خصوص منطقدانان و فلاسفه را درگیر خود نموده است. کاربرد استقراء نیز در حوزههای مختلف اهمیت امر را دوچندان نموده است. در پاسخ به این مسأله جوابهای متفاوتی داده شده است؛ از آنجا که استقراء همواره در کنار قیاس به عنوان قسم دیگر استدلال مطرح بوده است و قیاس نیز نزد تقریبا تمامی منطقدانان موجه و حجیت آور است، عده ای سعی داشته اند تا استقراء را همانند قیاس موجه سازند؛ از طرف دیگر گروهی نیز با بی اعتبار نمودن و گرفتن حجیت قیاس سعی به شباهت قیاس و استقراء داشته اند. افراد دیگری نیز به شکل متفاوتی به مسئله نگاه کرده اند و عدهای اصل صورت مسئله را منتفی دانسته اند. در این مقاله ضمن بیان مسأله و پاسخهایی که به آن داده شده است و دستهبندی مطالب، به پاسخی از گروه دوم میپردازیم و مقاله ای از سوزانهاک را مطرح میکنیم که در باب توجیه استدلال قیاسی است.
سوزان هاک در مقاله خود ضمن بیان چالش هایی که در برابر استقراء است، سعی بر آن دارد که این چالش ها را متوجه قیاس نماید و نشان دهد که قیاس نیز به موازات استقراء دچار مسائلی است که با پیشفرض گرفته شدن، از آنها رهایی یافته است و او این پیشفرض ها را مورد بررسی قرار میدهد.
رد اصل بخشپذیری در منطق کوانتومی با نگاهی به اصل عدم قطعیت و پارادوکس EPR
صفحه 261-284
https://doi.org/10.30465/lsj.2021.36487.1366
سید مهدی محمدی
چکیده از زمانی که منطق کوانتومی توسط فیزیکدانها ارائه شد این منطق به نحوی در نسبت با مکانیک کوانتومی و تجربیات حاصل از آن شکل گرفت. درواقع مکانیک کوانتومی و تجربیات حاصل از آن تأییدی برای این منطق در نظر گرفتهشده است.
یکی از بزرگترین دستاوردهای مکانیک کوانتومی اصل عدم قطعیت است که آموزهای برای رد بخشپذیری در منطق کوانتومی میباشد. از سوی دیگر EPR نیز بهعنوان آموزهای برای رد مکانیک کوانتومی استاندارد ارائهشده است. حال آیا در صورت رد مکانیک کوانتومی با EPR، منطق کوانتومی هم زیر سؤال میرود؟
در این مقاله به دنبال آن هستیم که نشان دهیم اصل عدم قطعیت، اصل بخشپذیری را رد میکند و نظریه متغیرهای پنهآنکه به دنبال پارادوکس EPR میآید هم بهعنوان یک نظریه رقیب، حتی در صورت رد مکانیک کوانتومی استاندارد، منطق کوانتومی را رد نمیکند. نتیجه چنین امری این است که عملاً منطق کوانتومی مستقل از مکانیک کوانتومی کارآمد است و ممکن است در حوزههایی بهجز مکانیک کوانتومی هم به کارآید.
تحلیلی بر معنای امکان اخص از منظر ابنسینا
صفحه 285-311
https://doi.org/10.30465/lsj.2021.36490.1367
مرتضی مزگی نژاد
چکیده ابنسینا در کتابهای منطقی خود بهصورت مبسوطی به بحث جهات و قیاسهای موجهه پرداخته است. علاوه بر این، نوآوری وی در افزودن جهات زمانی موردتوجه منطقدانان خصوصاً منطقدانان غربی قرار گرفته است. بااینوجود با مراجعه به آثار وی نوعی ابهام در معنای امکان اخص دیده میشود. برخی از منطقدانان غربی نیز وجود چنین ابهامی را گزارش دادهاند گاهی نیز این ابهام سبب بدفهمی در این زمینه شده است؛ بنابراین شناخت دقیق معنای موردنظر ابنسینا ازاینجهت دارای اهمیت است. با مراجعه به آثار ابنسینا مشخص میشود که تعریف او از امکان اخص در کتاب شفا (العباره و البرهان) همان تعریف امکان استقبالی است. در کتاب منطق المشرقیین و کتاب اشارات امکان اخص و استقبالی بهصورت مجزا تعریف شده است اما بااینوجود تعاریف ارائه شده کاملاً با هم منطبق نیستند. برای رفع این ابهام دو استراتژی مطرح خواهد شد. در نهایت به نظر میرسد تمایز میان امکان استقبالی و امکان خاص تمایزی اعتباری است.
