مسعود الوند؛ مرتضی حاجی حسینی؛ امیراحسان کرباسیزاده
چکیده
مشگلات منطق کلاسیک در توضیح مسائلی همچون پارادکسهای معنا شناختی، مسئله ابهام و پدیدههای کوانتمی موجب شده تا منطقدانها در صدد صورتبندی منطقی غیرکلاسیک برآیند که اینگونه مسائل در آن برنخیزد. با این حال، رشد غیرقابل انکار علم ریاضی و نفوذ گسترده آن در سایر شاخههای علمی اغلب منطقدانهای غیرکلاسیک را برآن داشته تا با جداکردن حوزه استدلالی ...
بیشتر
مشگلات منطق کلاسیک در توضیح مسائلی همچون پارادکسهای معنا شناختی، مسئله ابهام و پدیدههای کوانتمی موجب شده تا منطقدانها در صدد صورتبندی منطقی غیرکلاسیک برآیند که اینگونه مسائل در آن برنخیزد. با این حال، رشد غیرقابل انکار علم ریاضی و نفوذ گسترده آن در سایر شاخههای علمی اغلب منطقدانهای غیرکلاسیک را برآن داشته تا با جداکردن حوزه استدلالی ریاضیات از غیر ریاضی، بر پیروی استدلالهای ریاضیات از اصول منطق کلاسیک تاکید کنند. اما، ویلیامسن نشان میدهد که راهبرد جداسازی حوزه ریاضیات از غیر آن و پایبندی به منطق غیرکلاسیک در حوزههای غیرریاضی موجب اختلال در کاربردپذیری ریاضیات میشود و منطقدان غیر کلاسیک باید به فکر حل این مسئله باشد . در این نوشتار ضمن بیان استدلالهای ویلیامسن در تنش میان طرفداری از منطق غیرکلاسیک و کاربردپذیری ریاضیات و تاکید بر برخی از آنها، نشان میدهیم که برخلاف نظر ویلیامسن، فعالیت علمی مبتنی بر استنتاج قیاسی یکسره از منطق کلاسیک تبعیت نمیکند و بنابراین تنش مذکور گاهی فروکش می کند.
منطق فلسفی
محمود زراعت پیشه
دوره 8، شماره 1 ، خرداد 1396، ، صفحه 15-38
چکیده
علی وحیدیان کامیاد در مقاله ای با عنوان «روش شناسی کاربرد منطق فازی در بینش اسلامی» مدعی است که منطق فازی بخشی از منطق والای قرآن است. این ادعا از سوی برخی از محققان نیز مورد تأیید قرار گرفته است. این در حالی است که به نظر می رسد شواهد ارائه شده در باب این ادعا، شواهدی ناقص اند و لازم می نماید تا اصل ادعا مجدداً مورد کنکاش قرار گیرد. ...
بیشتر
علی وحیدیان کامیاد در مقاله ای با عنوان «روش شناسی کاربرد منطق فازی در بینش اسلامی» مدعی است که منطق فازی بخشی از منطق والای قرآن است. این ادعا از سوی برخی از محققان نیز مورد تأیید قرار گرفته است. این در حالی است که به نظر می رسد شواهد ارائه شده در باب این ادعا، شواهدی ناقص اند و لازم می نماید تا اصل ادعا مجدداً مورد کنکاش قرار گیرد. در تحقیق حاضر پاره ای از نقدها نسبت به اصل ادعای منطق فازی در قرآن با توجه به شواهد قرآنی ارائه شده از سوی مدعیان آن است. علاوه بر نقدهای جزئی که به عدم انطباق مثال های قرآنی ذیل الگوی فازی ارائه شده از سوی مدعیان بر می گردد، این نیز نشان داده خواهد شد که اساساً طرح ادعای وجود منطق فازی در قرآن، با خلط آنچه صراحتاً به عنوان استدلال در متن آمده است (استدلال منصوص) و آنچه از سوی مخاطب ممکن است به متن نسبت داده شود (استدلال مستنبط) همراه است.
مهناز امیرخانی
دوره 1، شماره 2 ، مهر 1389، ، صفحه 17-32
چکیده
منتقدان منطقهای موجه محمولی معتقدند که یکی از اشکالات مهم این منطقها، این است که به «ذاتباوری» میانجامد. سول کریپکی به شیوة خاصی درصدد دفاع در برابر این اتهام برآمده و معتقد است که میتوان نحوهای از ذاتباوری را پذیرفت، بدون اینکه به تناقض بینجامد. البته کریپکی در نظام اصلاحشدة خود، از ذاتباوری ...
بیشتر
منتقدان منطقهای موجه محمولی معتقدند که یکی از اشکالات مهم این منطقها، این است که به «ذاتباوری» میانجامد. سول کریپکی به شیوة خاصی درصدد دفاع در برابر این اتهام برآمده و معتقد است که میتوان نحوهای از ذاتباوری را پذیرفت، بدون اینکه به تناقض بینجامد. البته کریپکی در نظام اصلاحشدة خود، از ذاتباوری فاصلة بیشتری گرفته و توجیه دقیقتری را ارائه مینماید. این مقاله ضمن بررسی معنای ذاتباوری، به تطبیق آن با نظامهای موجه محمولی کریپکی میپردازد.
جواد بیگی
دوره 4، شماره 2 ، مهر 1392، ، صفحه 18-41
چکیده
منطق ارسطو از دیرباز یکی از سیستمهای منطقی مورد توجه فلاسفه و حکما بوده است. از آنجا که لازمة داشتن نگاهی کاربردی به منطق ارسطو، فهم قیاس و اشکال سهگانهاش است، در این مقاله به بحث قیاس به طور جدی پرداخته خواهد شد. یکی از مباحث مهم قیاس ارسطو ضربهای منتج و عقیم است، با این حال نکتة جالب این است که در اعصار گذشته آنچنان که به ضربهای ...
بیشتر
منطق ارسطو از دیرباز یکی از سیستمهای منطقی مورد توجه فلاسفه و حکما بوده است. از آنجا که لازمة داشتن نگاهی کاربردی به منطق ارسطو، فهم قیاس و اشکال سهگانهاش است، در این مقاله به بحث قیاس به طور جدی پرداخته خواهد شد. یکی از مباحث مهم قیاس ارسطو ضربهای منتج و عقیم است، با این حال نکتة جالب این است که در اعصار گذشته آنچنان که به ضربهای منتج توجه میشده است به ضربهای عقیم توجه نمیشد. در این پژوهش تلاش میشود در کنار تشریح ضربهای منتج به ضربهای عقیم به عنوان مسئلهای اصلی در منطق ارسطو پرداخته شود.
مهین باقری؛ مهدی میرزاپور؛ غلامرضا ذکیانی
دوره 9، شماره 1 ، فروردین 1397، ، صفحه 19-52
چکیده
نظریهی اطلاق (Supposition Theory) یکی از نظریههای مهم منطقی-دلالتشناسی است که در تألیفات و تفاسیر منطقدانان قرون وسطایی در ذیل بحث «ویژگیهای حدود» مطرح گردیده است. از آنجایی که این نظریه دارای پیامدهای منطقی، فلسفی و الاهیاتی مهمی است در این پژوهش به بررسی ریشهی مفهومی و تاریخی آن می پردازیم. مدعای اصلی این پژوهش وجود ...
بیشتر
نظریهی اطلاق (Supposition Theory) یکی از نظریههای مهم منطقی-دلالتشناسی است که در تألیفات و تفاسیر منطقدانان قرون وسطایی در ذیل بحث «ویژگیهای حدود» مطرح گردیده است. از آنجایی که این نظریه دارای پیامدهای منطقی، فلسفی و الاهیاتی مهمی است در این پژوهش به بررسی ریشهی مفهومی و تاریخی آن می پردازیم. مدعای اصلی این پژوهش وجود پیوندی معنادار به لحاظ تاریخی و مفهومی بین نظریهی قرون وسطایی اطلاق و نظریهی مغالطات ارسطو است که در رسالهی «در پیرامون ابطالهای سوفیستی» وی مطرح شده است. بررسی مورد به مورد مغالطات مطرح شده توسط ارسطو در مقایسه و تطبیق با تحلیلهای منطقدانان قرون وسطایی این فرضیه را تقویت می کند که نظریهی اطلاق همان دلالتشناسیِ پنهان در نظریهی مغالطات ارسطو است که توسط منطقدانان قرون وسطایی ماهیتی آشکار و مستقل پیدا کرده است و در دوران قرون وسطایی متأخر در برخورد با مشکلات دلالتشناسی مختلف در ابعاد گستردهتری نیز توسعه یافته است.
مجتبی امیرخانلو
دوره 3، شماره 2 ، مهر 1391، ، صفحه 21-42
چکیده
در این مقاله در پی ارائة تعریفی از دو مفهوم «فراساختنیبودگی» و «انگارپذیربودگی» هستیم. نخست حداقلهای لازم برای یک تعریف از فراساختنیبودگی را بیان میکنیم و با اتخاذ دو پیشفرض، نگرة خود از فراساختنیبودگی را مطرح خواهیم کرد. در این مرحله دو راهبرد برای ترسیم تمایز میان دو فرایند «فراسازی» و «انگارش» طرح ...
بیشتر
در این مقاله در پی ارائة تعریفی از دو مفهوم «فراساختنیبودگی» و «انگارپذیربودگی» هستیم. نخست حداقلهای لازم برای یک تعریف از فراساختنیبودگی را بیان میکنیم و با اتخاذ دو پیشفرض، نگرة خود از فراساختنیبودگی را مطرح خواهیم کرد. در این مرحله دو راهبرد برای ترسیم تمایز میان دو فرایند «فراسازی» و «انگارش» طرح میکنیم، با واکاوی آن دو راهبرد تعریفهای ایجابی از مفهومهای فراساختنیبودگی و انگارپذیربودگی ارائه خواهیم کرد، سعی میکنیم با برشمردن محدودیتهای فراساختنیبودگی، دو رویکرد «وسیع» و «باریک» به آن را بررسی، و تعریفی سلبی از فراساختنیبودگی و انگارپذیربودگی ارائه کنیم. درنهایت ماحصل دو تعریف ایجابی و سلبی را در یک تعریف خلاصه میکنیم. مقاله را با بررسی میزان تأمین حداقلهای لازم برای یک تعریف از فراساختنیبودگی توسط نگرة ما به پایان میبریم.
بهناز باقری
دوره 6، شماره 1 ، فروردین 1394، ، صفحه 21-41
چکیده
در این مقاله ابتدا به معرفی اجمالی نظریة مطابقت و سپس اشکالات آن پرداختهام و آنگاه نظریة صادقساز را در پرتو نظریة مطابقت بررسی کردهام. پس از معرفی این نظریه، به بحث چگونگی صدق گزارههای سالبه به واسطة اصل صادقساز پرداختهام و به انواع راهحلهایی که این نظریه برای پشتیبانی صدق گزارههای سالبه آورده است، ...
بیشتر
در این مقاله ابتدا به معرفی اجمالی نظریة مطابقت و سپس اشکالات آن پرداختهام و آنگاه نظریة صادقساز را در پرتو نظریة مطابقت بررسی کردهام. پس از معرفی این نظریه، به بحث چگونگی صدق گزارههای سالبه به واسطة اصل صادقساز پرداختهام و به انواع راهحلهایی که این نظریه برای پشتیبانی صدق گزارههای سالبه آورده است، اشاره کردهام.
علی اصغر جعفری ولنی
دوره 9، شماره 2 ، مهر 1397، ، صفحه 21-39
چکیده
توجه منطقدانان مسلمان به نسبت و ارائه تحلیل منطقی از احکام و خواص آن، و بهکارگیری قواعد استنتاجی متضمن نسبت امری مسلم بهنظر میرسد؛ اما رهیافت آنها در یک سطح نبوده است. منطقدانان در تبیین و تحلیل منطق ارسطویى بهعلت عدم توجه به تمایز بین قضایاى متضمن نسبت و قضایاى متضمن مفاهیم نفسى دچار نوعی ناسازگارى بودهاند؛ یعنى ...
بیشتر
توجه منطقدانان مسلمان به نسبت و ارائه تحلیل منطقی از احکام و خواص آن، و بهکارگیری قواعد استنتاجی متضمن نسبت امری مسلم بهنظر میرسد؛ اما رهیافت آنها در یک سطح نبوده است. منطقدانان در تبیین و تحلیل منطق ارسطویى بهعلت عدم توجه به تمایز بین قضایاى متضمن نسبت و قضایاى متضمن مفاهیم نفسى دچار نوعی ناسازگارى بودهاند؛ یعنى اگرچه ظاهراً منطق ارسطویى بر تحلیل موضوع محمولی از قضیه استوار است و احکام، خواص و قواعد نسبت تحت عنوان بخش مستقلى تعریف و تحلیل نشدهاند، ولى بسیارى از مباحث منطقى بنحوى بر خواص و قواعد نسبت مبتنى است، اما به علت محصور بودن در ضوابط منطق ارسطویی، بحث از نسبت چندان تعمق نیافته است. لذا در منطق سنتى، قواعد استنتاجى مبتنى بر نسبت فداى این ناسازگارى شده است. برایناساس شکار مستقیم آراء و نظریات آنها دراینباره ممکن نیست. درواقع منطق ارسطویی در مواضعی با مشکل بحث از نسبت روبرو بوده، اما این رویارویی صریح نبوده است. از جمله آنها میتوان از احکام و لوازم نسب اربعه، تحلیل و تبیین عکس مستوى سالبه کلى، تحلیل قیاس اقترانى حملى شکل اول، چارهجویی در قیاس مساوات، و تبیین مأخذ اول و مأخذ ثانى نام برد.
مرتضی حاج حسینی
دوره 2، شماره 2 ، مهر 1390، ، صفحه 23-48
چکیده
متصلۀ لزومی که از ارکان منطق سینوی است در منطق شفاء به لزومی بدیهی و غیربدیهی و نیز به لزومی بهحسب الزام و لزومی بهحسب واقع و نفسالامر تقسیم شده است. فهم ماهیت متصلۀ لزومی و احکام آن و نیز رابطۀ آن با انواع استلزام در منطق جدید و شناسایی ساختار متصلۀ لزومی، بدون شناسایی و فهم انواع آن امکانپذیر نیست. ازاینرو در این ...
بیشتر
متصلۀ لزومی که از ارکان منطق سینوی است در منطق شفاء به لزومی بدیهی و غیربدیهی و نیز به لزومی بهحسب الزام و لزومی بهحسب واقع و نفسالامر تقسیم شده است. فهم ماهیت متصلۀ لزومی و احکام آن و نیز رابطۀ آن با انواع استلزام در منطق جدید و شناسایی ساختار متصلۀ لزومی، بدون شناسایی و فهم انواع آن امکانپذیر نیست. ازاینرو در این مقاله پس از بیان تعریف بوعلی از متصلۀ لزومی بدیهی و غیربدیهی و تحلیل و نقد برخی دیدگاهها دراینباره، به تحلیل نظر ابن سینا و برخی منطقدانان متأخر درمورد متصلۀ لزومی بهحسب الزام و متصلۀ لزومی بهحسب واقع و نفسالامر (یا بهتعبیر خواجه لزومی لفظی و لزومی حقیقی) میپردازیم و در ادامه برخی دیدگاهها در این زمینه، که به گمان نگارنده به بیراهه رفتهاند و به نام ابن سینا از ابن سینا دور شدهاند، را تحلیل، نقد و بررسی میکنیم. براساس نتایج این تحقیق اولاً تقسیم لزومی به بدیهی و غیربدیهی در شفاء بوعلی هیچ ارتباطی با تقسیم شرطی به لزومی و اتفاقی ندارد؛ ثانیاً ابن سینا در تقسیم لزومی به بدیهی و غیربدیهی بر جهان واقع و روابط لزومی موجود در آن تکیه کرده است. بنابراین نباید تصور شود که این تقسیم برپایۀ روابط منطقی و صرفاً صوری استوار است؛ ثالثاً ابن سینا متصلۀ لزومی «اگر پنج زوج است پنج عدد است» را بهحسب الزام صادق و بهحسب نفسالامر و واقع کاذب دانسته است. بنابراین دلیلی که بر کذب این متصله اقامه کرده است مربوط به مقام واقع و نفسالامر است و نباید با مقام الزام خلط شود؛ رابعاً دلیل ابن سینا بر کذب متصلۀ مذکور بهحسب نفسالامر نیز یک دلیل پیوسته و واحد است که مراحل مختلفی دارد و نباید مراحل مختلف آن بهمنزلۀ دلیلی مستقل تلقی شود. بهعلاوه این دلیل به زبان منطق محمولها و نه زبان منطق گزارهها بیان شده است و هیچ ارتباطی با مغالطۀ پنهانسازی در منطق ندارد.
بنابراین نه این تصور که، تقسیم متصلۀ لزومی به بدیهی و غیربدیهی با تقسیم متصله به اتفاقی و لزومی متناظر است، با متن شفاء و دیدگاه نگارنده در تفسیر آن مطابقت دارد و نه این تصور که ابن سینا لزومی با مقدم ممتنع را متصلۀ لزومی بهحسب الزام بهشمار آورده و آن را بهحسب واقع و نفسالامر کاذب دانسته است، با تفکیکی که ابن سینا بین دو مقام الزام و نفسالامر قائل شده است سازگار است.
محمدمحسن حائری
چکیده
دیوید لوئیس یک نومینالیست و تقلیلگرا بود. او بخش اعظمی از آثار فلسفی خود را دفاع از دیدگاهی به نام فرارویدادگی هیومی تلقی میکرد. طبق فرارویدادگی هیومی، توزیع ویژگیها و رابطههای کاملاً طبیعی، پایۀ فرارویدادگی برای تمام صدقهای ممکن هستند؛ مانند علیّت، شرطیهای خلاف واقع، وقایع و قوانین. او همچنین تقلیلگرایی خود را به صدقهای ...
بیشتر
دیوید لوئیس یک نومینالیست و تقلیلگرا بود. او بخش اعظمی از آثار فلسفی خود را دفاع از دیدگاهی به نام فرارویدادگی هیومی تلقی میکرد. طبق فرارویدادگی هیومی، توزیع ویژگیها و رابطههای کاملاً طبیعی، پایۀ فرارویدادگی برای تمام صدقهای ممکن هستند؛ مانند علیّت، شرطیهای خلاف واقع، وقایع و قوانین. او همچنین تقلیلگرایی خود را به صدقهای ضروری مانند ریاضیات گسترش میدهد و سعی میکند تا نظریۀ مجموعۀ زرملو-فرانکل مرتبۀ دوم را با استفاده از پارشناسی بازسازی کند؛ امّا در این زمینه به جایگاه منطق در پروژه خود اشارهای نمیکند. هدف این مقاله ارائۀ تفسیری لوئیسی از منطق است که مشابه تفسیر او از ریاضیات، با استفاده از پارشناسی انجام میشود. در این تفسیر، رابطۀ نتیجۀ منطقی به یک رابطۀ پارشناسانه میان مجموعههای تکعضوی از جهانهای ممکن تقلیل داده میشود. علاوه بر این، نتایج این تفسیر برای دو ویژگی اصلی نتیجۀ منطقی، یعنی ضرورت و صوریبودن و همچنین برای ارزیابی سازگاری و تمامیت در منطق بررسی میشوند.
علی اصغر جعفری ولنی
چکیده
چکیدهجایگاه برهان در منطق بر اساس ابتناء آن بر علیتچکیدهتعریف برهان یعنی "قیاس مؤتلف یقینی" بیانگر این امر مهم است که راز رفعت و عظمت این صناعت در دانش منطق را باید از سویی در رابطه غرض آن با غرض تدوین منطق و از سوی دیگر در راز صدق وصول به غرض صناعت برهان در صورت رعایت قوانین مندرج در آن جستجو کرد. در این نوشتار با روش تحلیلی-استدلالی ...
بیشتر
چکیدهجایگاه برهان در منطق بر اساس ابتناء آن بر علیتچکیدهتعریف برهان یعنی "قیاس مؤتلف یقینی" بیانگر این امر مهم است که راز رفعت و عظمت این صناعت در دانش منطق را باید از سویی در رابطه غرض آن با غرض تدوین منطق و از سوی دیگر در راز صدق وصول به غرض صناعت برهان در صورت رعایت قوانین مندرج در آن جستجو کرد. در این نوشتار با روش تحلیلی-استدلالی این نتیجه به دست میآید که اولاً دانش "منطق" با غرض تجمیع قواعد عاصم ذهن از خطا در تفکر تدوین شد و صناعت "برهان" با غرض تجمیع قواعد روش کسب علم ممتنع الخطأ در این دانش جای گرفت، و ثانیاً از آنجا که کسب "یقین" در گرو دو اصل "تفکر بر مدار واقع" و "استعمال عنصر ضرورت در تفکر" است و قانون علیت تنها قانون تأمین کننده این دو اصل است، بلندمرتبگی "برهان" به ابتناء آن بر قانون "علیت" باز میگردد.کلید واژه: منطق، برهان، علیت، تفکر، یقینکلید واژه: منطق، برهان، علیت، تفکر، یقین
داود حسینی
دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1390، ، صفحه 25-48
چکیده
در این مقاله نظریۀ فراارزشگذارها دربارۀ ابهام توصیف و نقد خواهد شد. این نقد در دو موضع بررسی میشود: نخست اینکه، این نظریه نمیتواند همۀ شهودهای دربارۀ ابهام را توجیه کند و برای انتخاب شهودهایی که حفظ میکند توجیهی ندارد. دوم اینکه، حل روانشناختی پارادوکس خرمن بنابر این نظریه یا کافی نیست یا به نفع نظریه نیست و ...
بیشتر
در این مقاله نظریۀ فراارزشگذارها دربارۀ ابهام توصیف و نقد خواهد شد. این نقد در دو موضع بررسی میشود: نخست اینکه، این نظریه نمیتواند همۀ شهودهای دربارۀ ابهام را توجیه کند و برای انتخاب شهودهایی که حفظ میکند توجیهی ندارد. دوم اینکه، حل روانشناختی پارادوکس خرمن بنابر این نظریه یا کافی نیست یا به نفع نظریه نیست و راه حلهای غیرمتعارف را مجاز میداند. نتیجه این خواهد بود که نظریۀ فراارزشگذارها از عهدۀ وظایف نظریهای دربارۀ ابهام برنمیآید.
سیدمحمدمهدی اعتمادالاسلامی بختیاری؛ میرسعید موسوی کریمی
دوره 8، شماره 2 ، آبان 1396، ، صفحه 25-48
چکیده
طبق رویکرد رایج به استنتاج بهترین تبیین (IBE)، فرضیهای که بهترین تبیین را برای پدیدههای در دستِ بررسی ارائه میدهد، احتمالاً صادق است. یکی از مهمترین چالشهای پیش روی این نحوۀ استدلال” ایراد وُلتِر “ است. مطابق این اشکال، دلیلی نداریم که ملاکهای انتخاب بهترین تبیین، موسوم به مزیتهای تبیینگر، محتملترین تبیین- یعنی ...
بیشتر
طبق رویکرد رایج به استنتاج بهترین تبیین (IBE)، فرضیهای که بهترین تبیین را برای پدیدههای در دستِ بررسی ارائه میدهد، احتمالاً صادق است. یکی از مهمترین چالشهای پیش روی این نحوۀ استدلال” ایراد وُلتِر “ است. مطابق این اشکال، دلیلی نداریم که ملاکهای انتخاب بهترین تبیین، موسوم به مزیتهای تبیینگر، محتملترین تبیین- یعنی تبیینی که نسبت به دیگر تبیینهای رقیب از احتمال صدق بیشتری برخوردار است- را به دست دهند. هدف اصلیِ این نوشتار، واکاویِ ملاکهای احتمالاتیِ مرتبط با IBE در مواجهه با ایراد وُلتِراست. به بیان دقیقتر، در پی آنیم که چنانچه ضابطههای احتمالاتیِ ارائه شده برای ارزیابیِ فرضیههای تبیینگر، ملاک انتخاب بهترین تبیین قرار گیرند، آیا این اطمینان وجود خواهد داشت که محتملترین تبیین به دست آید؟ در این راستا، ملاکهای احتمالاتیِ مرتبط با IBE را در سه دستۀ ملاکهای معطوف به قضیۀ بیز، ملاکهای معطوف به نظریۀ تأیید و ملاکهای معطوف به مزیتهای تبیینگر بررسی میکنیم. این واکاوی نشان میدهد که هیچیک از ضابطههای ارائه شده از پس تحدید بهترین تبیین - به گونهای که محتملترین تبیین را به دست دهد- بر نمیآیند.
سعید انواری
چکیده
منطقدانان قرون وسطی برای ضربهای منتج قیاس اقترانی حملی اسامی اختصاری انتخاب کرده بودند. این اسامی به نحوی انتخاب شده بود که نوع قضیة محصورة به کاررفته در صغری و کبری و نتیجة قیاس را مشخص کرده و نشان میداد که ضربهای منتج اشکال دوم تا چهارم از چه طریق، به ضربهای شکل اول بازمیگردند و نیز روش رد و تبدیل ضربهای منتج آن اشکال به ...
بیشتر
منطقدانان قرون وسطی برای ضربهای منتج قیاس اقترانی حملی اسامی اختصاری انتخاب کرده بودند. این اسامی به نحوی انتخاب شده بود که نوع قضیة محصورة به کاررفته در صغری و کبری و نتیجة قیاس را مشخص کرده و نشان میداد که ضربهای منتج اشکال دوم تا چهارم از چه طریق، به ضربهای شکل اول بازمیگردند و نیز روش رد و تبدیل ضربهای منتج آن اشکال به شکل اول چگونه است. به عنوان مثال نام ضرب اول قیاس، باربارا (Barbara) است. حروف صدادار به کار رفته در این اسم، بیانگر نوع قضیة محصورة در مقدمات و نتیجة این ضرب از قیاس است. در این مختصر این اسامی اختصاری و نکات مرتبط با آنها توضیح داده شده است. همچنین علت متفاوت بودن این اسامی در مورد شکل چهارم بیان شده و به تاریخچة تغییرات این اسامی در مورد شکل چهارم اشاره شده است. در پایان مقایسهای میان این روش و روش استفاده از قواعد کلی انتاج توسط منطقدانان مسلمان صورت گرفت و مزایا و معایب هر یک از این دو روش بیان گردید.
علیرضا دارابی
دوره 1، شماره 1 ، فروردین 1389، ، صفحه 27-56
چکیده
نوشتار حاضر تلاشی برای تحلیل سور شرطی لزومی است. رویکردهای متفاوتی در تحلیل سور شرطی وجود دارد. بعضی آن را شبه سور میدانند و بعضی آن را مبتنی بر منطق زمان و یا منطق موجهات تحلیل نمودهاند. در این مقاله پس از بررسی و نقد این رویکردها، ابتدا مصادیق شرطی لزومی در زبان طبیعی را مورد بررسی قرار دادهایم، سپس چگونگی فرمولبندی ...
بیشتر
نوشتار حاضر تلاشی برای تحلیل سور شرطی لزومی است. رویکردهای متفاوتی در تحلیل سور شرطی وجود دارد. بعضی آن را شبه سور میدانند و بعضی آن را مبتنی بر منطق زمان و یا منطق موجهات تحلیل نمودهاند. در این مقاله پس از بررسی و نقد این رویکردها، ابتدا مصادیق شرطی لزومی در زبان طبیعی را مورد بررسی قرار دادهایم، سپس چگونگی فرمولبندی آنها را در منطق جدید مشخص نمودهایم. همچنین به بررسی پیشفرضهای موجود در منطق قدیم پرداختهایم که صحّت استنتاجهای موجود در آن منطق، مبتنی بر آنهاست. در رویکرد حاضر نشان داده میشود که شرطی لزومی سرانجام تنها با استفاده از منطق ربط و منطق موجهات تحلیل میشود. همچنین برای درستی استنتاجها، قبول دو پیشفرض «امکان مقدم» و «ضروری بودن رابطة مقدم و تالی در کلیها» مورد نیاز است.
داود حسینی
دوره 3، شماره 1 ، فروردین 1391، ، صفحه 27-51
چکیده
در این نوشتار نخست توصیفی از سیستم استاندارد فازی به عنوان نظریهای دربارة ابهام طرح میشود؛ بدین قرار که ابتدا پشتوانههای شهودی این نظریه را مطابق ادعای حامیان آن مطرح میکنیم سپس بیانی نسبتاً صوری از سیستم استاندارد منطق فازی ارائه میکنیم. درادامه راه حلهای مبتنیبر این سیستم برای پارادوکس خرمن معرفی ...
بیشتر
در این نوشتار نخست توصیفی از سیستم استاندارد فازی به عنوان نظریهای دربارة ابهام طرح میشود؛ بدین قرار که ابتدا پشتوانههای شهودی این نظریه را مطابق ادعای حامیان آن مطرح میکنیم سپس بیانی نسبتاً صوری از سیستم استاندارد منطق فازی ارائه میکنیم. درادامه راه حلهای مبتنیبر این سیستم برای پارادوکس خرمن معرفی میشوند، پس از آن این سیستم در دو موضع نقد میشود؛ نقد نخست این است که پاسخهای معمول حامیان فازی به مسئلة مقادیر دقیق ارزش یا کافی نیست یا مرتبط نیست. بر اساس نقد دوم، این سیستم راه حل یکنواختی برای پارادوکس خرمن، خصوصاً در بخش روانشناختی، ندارد.
داریوش درویشی
دوره 5، شماره 1 ، فروردین 1393، ، صفحه 29-51
چکیده
منطق، یکی از مهمترین دلبستگیهای مترجمان در نهضت ترجمة آثار یونانی ـ سریانی به زبان عربی بود. اما آنچه ایشان محور کار خود قرار داده بودند مجموعه رسالههای ارگانون ارسطو بود. در این دوره، «دیالکتیک» افلاتون، نه به طور مستقیم، بلکه با واسطة ارسطو به دست اعراب رسید. این واسطه، سبب شد که فهم دقیق این روش استنتاجی امکانپذیر ...
بیشتر
منطق، یکی از مهمترین دلبستگیهای مترجمان در نهضت ترجمة آثار یونانی ـ سریانی به زبان عربی بود. اما آنچه ایشان محور کار خود قرار داده بودند مجموعه رسالههای ارگانون ارسطو بود. در این دوره، «دیالکتیک» افلاتون، نه به طور مستقیم، بلکه با واسطة ارسطو به دست اعراب رسید. این واسطه، سبب شد که فهم دقیق این روش استنتاجی امکانپذیر نشود. درواقع، از همان روزهای آغازین ورود منطق به جهان عربی، منطقدانان عرب «دیالکتیک» را با نام بسیار گمراهکنندة «جدل»، صرفاً به عنوان رقیبی برای منطق راستین، یعنی منطق قیاسی ارسطو شناختند. پژوهش حاضر میکوشد ابتدا طرحی از دیالکتیک افلاتون به عنوان روشی استنتاجی فراهم آورد، آنگاه شناخت منطقدانان عرب را از «دیالکتیک» افلاتون ارزیابی کرده و مورد انتقاد قرار دهد. ضمن این پژوهش، تلاش خواهد شد که برگردان واژة «دیالکتیک» به «جدل»، به بوتة نقد گذارده شود. پیشنهاد پژوهش حاضر این است که این برگردان، به جز صورتبندی ارسطو، با تأثیرپذیری مترجمان از زبان سریانی صورت گرفته است.[i] پینوشت [i]. ضروری است از انتقادها و پیشنهادهای دوستانم آلبرتو ریگولیو (دانشگاه آکسفورد) و یوری آرژانوف (دانشگاه روهر بوخوم) پیرامون مقالة حاضر سپاس بگزارم.
فلسفه تحلیلی (با گرایش منطق)
حامد زمانی پزوه
دوره 7، شماره 2 ، اسفند 1395، ، صفحه 29-44
چکیده
ویتگنشتاین متقدم، با گرهزدن زبان به ضرورت، معنا را از ایدههای ذهنی صرف جدا میکند. بهنظر او، زبان ساختاری منطقی دارد که روگرفتی از ضرورتهای موجود در عالم است. او برای تبیین ضرورتهای موجود در عالم تعریف خاصی از مفهوم شیء ارائه میدهد، بهازای هر شیء نشانهای را در زبانِ ممکن واجدِ معنا میداند، و روابط بین اشیا را حاصل بالفعلشدن ...
بیشتر
ویتگنشتاین متقدم، با گرهزدن زبان به ضرورت، معنا را از ایدههای ذهنی صرف جدا میکند. بهنظر او، زبان ساختاری منطقی دارد که روگرفتی از ضرورتهای موجود در عالم است. او برای تبیین ضرورتهای موجود در عالم تعریف خاصی از مفهوم شیء ارائه میدهد، بهازای هر شیء نشانهای را در زبانِ ممکن واجدِ معنا میداند، و روابط بین اشیا را حاصل بالفعلشدن امکانهای ترکیبیِ خاص هر شیء می انگارد. در نظر او، ساختار منطقی زبان برآمده از چهارچوبِ عالم است و زبان فقط درصورتی معنادار است که تصویرگر این عالم باشد. ویتگنشتاین، بدون آنکه از مفاهمه حرفی بهمیان بیاورد، خودِ چگونگیِ ممکنبودنِ زبان را بررسی میکند و در پاسخ، صورت منطقی را مطرح میکند. در طراحی او از زبان، سوژه جایگاه معنابخشی خود را از دست میدهد و اشیای عالم و امکانهای ترکیبی آنها عهدهدار معنا میشوند.
سید محمدعلی حجتی؛ علیرضا دارابی؛ لطفالله نبوی
دوره 5، شماره 2 ، مهر 1393، ، صفحه 31-53
چکیده
مطابق قاعدهای در منطق ابنسینا، میان هر دو قضیة شرطی لزومی که کمیت یکسان، کیفیت متفاوت، مقدم یکسان و تالی نقیض هم دارند، تلازم برقرار است. این قاعده توسط ابنسینا معرفی و برای آن استدلال شده است. پس از وی، این قاعده مورد نقد منطقدانان سینوی قرار گرفت. خونجی با مثالهایی از زبان طبیعی، پیشفرضهای اثبات ابنسینا را زیر سؤال برده ...
بیشتر
مطابق قاعدهای در منطق ابنسینا، میان هر دو قضیة شرطی لزومی که کمیت یکسان، کیفیت متفاوت، مقدم یکسان و تالی نقیض هم دارند، تلازم برقرار است. این قاعده توسط ابنسینا معرفی و برای آن استدلال شده است. پس از وی، این قاعده مورد نقد منطقدانان سینوی قرار گرفت. خونجی با مثالهایی از زبان طبیعی، پیشفرضهای اثبات ابنسینا را زیر سؤال برده است. پس از خونجی، بعضی از منطقدانان سینوی مانند نصیرالدین طوسی، قطبالدین رازی و قطبالدین شیرازی، تلاش کردند با ارائة صورتبندیهای دقیقتری از استدلال ابنسینا و یا دفاع از پیشفرضهای او به نقدهای خونجی پاسخ دهند. در مقالة حاضر پس از معرفی و صورتبندی دقیق استدلالهای دو طرف، نشان خواهیم داد که پاسخهایی که به نقد خونجی داده شده، برای اثبات قاعدة مورد بحث کافی نیستند و همچنان قبول این قاعده نیازمند استدلالهای دیگری است.
فلسفه تحلیلی (با گرایش منطق)
بهنام ذوالقدر؛ داود حسینی
دوره 7، شماره 1 ، شهریور 1395، ، صفحه 31-40
چکیده
بر اساس ماینونگیگرایی وجهی هر آنچه میتوان به آن التفات داشت یک شیء است، حتی اگر وجود نداشته باشد. نیز، وجود صفتی معمولی همچون دیگر صفات است. بسته به اینکه شیئیت یک شیء مبتنی بر اعمال، رفتار و افکار یک عامل شناختی باشد یا نه، دو رویکرد متفاوت در ماینونگیگراییِ وجهی خواهیم داشت: 1. رویکرد واقعگرایانه که طبق آن اشیای ناموجود، ...
بیشتر
بر اساس ماینونگیگرایی وجهی هر آنچه میتوان به آن التفات داشت یک شیء است، حتی اگر وجود نداشته باشد. نیز، وجود صفتی معمولی همچون دیگر صفات است. بسته به اینکه شیئیت یک شیء مبتنی بر اعمال، رفتار و افکار یک عامل شناختی باشد یا نه، دو رویکرد متفاوت در ماینونگیگراییِ وجهی خواهیم داشت: 1. رویکرد واقعگرایانه که طبق آن اشیای ناموجود، مستقل از اینکه مورد التفات قرار بگیرند یا نه، به دامنۀ اشیا تعلق دارند و صفاتی را که به داشتن آن توصیف میشوند در جهانهایی که التفات مورد نظر را محقق میسازند دارند؛ 2. رویکرد ضدواقعگرایانه که طبق آن اشیای ناموجود، بسته به اینکه مورد التفات قرار گیرند، به دامنۀ اشیا تعلق خواهند داشت و در صورتی که مورد التفات قرار نگیرند اصلاً شیء نیستند که صفاتی داشته باشند. در این نوشتار، علیه ماینونگیگراییِ وجهیِ ضدواقعگرایانه پریست نقدهایی را مطرح میکنیم و تعبیری متفاوت از رویکرد اخیر را پیشنهاد خواهیم کرد. آنچه دیدگاه ما را از دیدگاه پریست متمایز میکند این ادعاست که اشیای ناموجود در رویکرد ضدواقعگرایانه اشیایی ناکاملاند.
زینب برخورداری؛ رامین روحی
چکیده
تصور و تصدیق به عنوان دو بخش مبنایی و نظام آفرین در منطق، همواره مورد توجه بوده است. زیربنای منطق دوبخشی، بحث تصوّر و تصدیق است؛ از اینرو از زمان ابنسینا تا به امروز، و با توجه به منطق نوین غرب، در اینباره مسائل مختلفی به میان آمده است. منطق دوبخشی بر اساس تقسیم علم حصولی به تصور و تصدیق پایه گذاری شده است. با توجه به ماهیت تقسیم ...
بیشتر
تصور و تصدیق به عنوان دو بخش مبنایی و نظام آفرین در منطق، همواره مورد توجه بوده است. زیربنای منطق دوبخشی، بحث تصوّر و تصدیق است؛ از اینرو از زمان ابنسینا تا به امروز، و با توجه به منطق نوین غرب، در اینباره مسائل مختلفی به میان آمده است. منطق دوبخشی بر اساس تقسیم علم حصولی به تصور و تصدیق پایه گذاری شده است. با توجه به ماهیت تقسیم و وجود اختلاف نوعی بین اقسام، مسألۀ نسبت بین تصوّر و تصدیق، از میان تمام این مسائل، اهمّیت بیشتری دارد. چیستی این نسبت بر "منطق تقسیم بندی"، "ابتناء یا عدم ابتناء این دو بر هم"، "امکان تحقق ذهنی هریک بدون دیگری" و مسائل وابسته به این مسائل تاثیر مستقیم دارد. ابن سینا، قطب الدین رازی و ملاصدرا، (در اثری مستقل) از اندیشمندانی هستند که به این مساله پرداخته اند. مقاله حاضر گشودن گرههای تحلیلی در تقسیمبندی علم حصولی به تصوّر و تصدیق در آثار سه اندیشمند را برای به دست آوردن نسبت بین تصوّر و تصدیق و نیز نقش هرکدام در حصول دیگری و در نهایت دستیابی به نظری جامع از آرای ایشان دربارۀ ماهیت تصوّر و تصدیق، مدنظر قرارداده است. در این پژوهش، از طریق تفکیک مقام زبان (لفظ) از مقام ماهوی، علم حصولی تبیین و تحلیل شده است: در مقام ماهوی فقط تصدیق و از طریق مقام زبان و ارتباط بین زبان و اندیشه، تصوّر به دست میآید. چنان که علم حصولی تکهستهای باشد، علم منطق در واقع تکبخشی خواهدبود.
سعید پوردانش؛ مهدی بهنیافر
چکیده
پژوهش حاضر به این مسأله میپردازد که آیا تعریف تارسکی از مفهوم نتیجهی منطقی در مقالهی دورانسازش «دربارهی مفهوم نتیجهی منطقی» (1936) چنانکه مدعای این مقاله است مفهوم عام نتیجهی منطقی را فراچنگ میآورد یا نه. برای آن-که دریافته شود رویکرد غالب به نتیجهی منطقی در زمان تارسکی (مفهوم نظریهبرهانی نتیجه) چه خللی داشت که ...
بیشتر
پژوهش حاضر به این مسأله میپردازد که آیا تعریف تارسکی از مفهوم نتیجهی منطقی در مقالهی دورانسازش «دربارهی مفهوم نتیجهی منطقی» (1936) چنانکه مدعای این مقاله است مفهوم عام نتیجهی منطقی را فراچنگ میآورد یا نه. برای آن-که دریافته شود رویکرد غالب به نتیجهی منطقی در زمان تارسکی (مفهوم نظریهبرهانی نتیجه) چه خللی داشت که او را به کوشش برای ارائهی تعریف جدیدی از نتیجه منطقی سوق داد، نخست رویکرد نظریه برهانی به مفهوم نتیجهی منطقی را معرفی و ناکارآمدی آن را از نظر تارسکی بررسی خواهیم کرد، سپس دو تفسیر از مفهوم نتیجهی عامِ مد نظر او را بیان خواهیم نمود. تفسیر نخست از مفهوم عامِ نتیجه نزد تارسکی آن مفهومی است که همهی انسانهای معمولی و غیرمتخصص در فلسفه، منطق و ریاضیات در زبان روزمره بکار میبرند؛ تفسیر دوم آن است که مراد تارسکی از مفهوم عام نتیجه آن مفهومی است که برای اهل فن یعنی منطقدان و ریاضیدانان «عمومیت» دارد و در روش اصل موضوعی بکار رفته است. ما از تفسیر دوم دفاع میکنیم و ضمن بررسی توصیفی- تحلیلیِ تعریف پیشنهادی او از این مفهوم و ارائهی مثالی از آن در نهایت نتیجه میگیریم که کوشش تارسکی برای فراچنگ آوردن مفهوم عام نتیجه قرین موفقیت بوده است.
محمدامین برادران نیکو؛ غلامرضا ذکیانی؛ مالک حسینی؛ حسن میانداری
چکیده
ارسطو در تحلیل ثانی، الف.2 اصلهای علم را معرفی میکند. او در تحلیل ثانی، الف.10 سه دسته از مبانی علم را توضیح میدهد. به نظر میرسد میان تقسیمبندی ارسطو در الف.2 با سه دسته مبانی علم در الف.10 ناسازگاری وجود دارد. همچنین، روشن نیست کدامیک از انواع اصلها و مبانی علم میتواند همۀ ویژگیهای مقدمۀ علم را داشته باشد. این ...
بیشتر
ارسطو در تحلیل ثانی، الف.2 اصلهای علم را معرفی میکند. او در تحلیل ثانی، الف.10 سه دسته از مبانی علم را توضیح میدهد. به نظر میرسد میان تقسیمبندی ارسطو در الف.2 با سه دسته مبانی علم در الف.10 ناسازگاری وجود دارد. همچنین، روشن نیست کدامیک از انواع اصلها و مبانی علم میتواند همۀ ویژگیهای مقدمۀ علم را داشته باشد. این مقاله دشواریهایی که در رابطه با تفسیر متنهای مذکور به وجود میآید را بیان میکند؛ انواع مبانی علم نزد ارسطو را توضیح میدهد؛ نشان میدهد تنها دستهای از مبانی که به فرض هستی و چیستی موضوع علم میپردازند میتوانند به عنوان مقدمۀ علم به حساب آیند. در این راستا، لازم است میان مقدمات علم، مبانی علم و آگاهی پیشین نزد ارسطو تمایز قائل شد. به کمک این تمایز، و نکاتی از متنهای دیگر تحلیلثانی، میتوان به دشواریهای مربوط پاسخ داد و به تفسیر سازگاری میان الف.2 و الف.10 رسید. تفسیر مطلوب کمک میکند فهم درستی از معرفتشناسی ارسطو و مبانی معرفتی او حاصل گردد.
مهناز امیرخانی؛ شهناز شایانفر؛ فاطمه منصورزاده
دوره 6، شماره 2 ، مهر 1394، ، صفحه 37-58
چکیده
فعلیت صغری از شروط انتاج مختلطات شکل اول است که بیشتر منطقدانان، از جمله ابنسینا، در بسیاری از آثار خود بدان پایبندند. ابنسینا در مبحث مختلطات شکل اول فقط در دو موضع (صغرای ممکنة خاصه با کبرای وجودیه و صغرای مطلقة خاصه با کبرای موجبة ضروریه)، جهت نتیجه را تابع کبری ندانسته است. در حالی که بنا بر رأی خواجة ...
بیشتر
فعلیت صغری از شروط انتاج مختلطات شکل اول است که بیشتر منطقدانان، از جمله ابنسینا، در بسیاری از آثار خود بدان پایبندند. ابنسینا در مبحث مختلطات شکل اول فقط در دو موضع (صغرای ممکنة خاصه با کبرای وجودیه و صغرای مطلقة خاصه با کبرای موجبة ضروریه)، جهت نتیجه را تابع کبری ندانسته است. در حالی که بنا بر رأی خواجة طوسی مواضع دیگری نیز وجود دارد که نتیجة تابع کبری نیست. خواجه کبرای وصفیه (یکی از دو مشروطة عامه یا خاصه یا یکی از دو عرفیة عامه یا خاصه) را نیز به این مواضع میافزاید. با تفحص در آثار منطقدانان سینوی تعداد این مواضع به 42 ضرب میرسد. اگرچه منطقدانان در تعیین جهت نتیجة 31 ضرب از این ضروب اتفاق نظر و در تعیین جهت نتیجة 11 ضرب باقیمانده اختلاف نظر دارند، اما هیچیک از آنان نتیجة این 11 ضرب را تابع کبری ندانستهاند. پژوهش حاضر به بررسی 31 ضرب یادشده و ضوابط و ادلة منطقدانان در باب جهت نتیجة آنها میپردازد.
سید محمدعلی حجتی؛ هومن محمد قربانیان؛ لطفالله نبوی؛ ارسلان گلفام
دوره 4، شماره 1 ، فروردین 1392، ، صفحه 44-64
چکیده
بسیاری از فیلسوفان مدعی هستند که معنا و محتوای سمانتیکی زبان، امری هنجاری است، یعنی معنای یک کلمه تعیینکنندة الگوی درستکاربرد بوده و این الگو را تجویز میکند. مهمترین استدلالهایی که فیلسوفانی مانند کریپکی و بوقوسیان به نفع هنجاریبودن معنا ارائه دادهاند بر مفاهیمی مانند «قواعد»، «کاربردهای صحیح»، و «امکان ...
بیشتر
بسیاری از فیلسوفان مدعی هستند که معنا و محتوای سمانتیکی زبان، امری هنجاری است، یعنی معنای یک کلمه تعیینکنندة الگوی درستکاربرد بوده و این الگو را تجویز میکند. مهمترین استدلالهایی که فیلسوفانی مانند کریپکی و بوقوسیان به نفع هنجاریبودن معنا ارائه دادهاند بر مفاهیمی مانند «قواعد»، «کاربردهای صحیح»، و «امکان خطای سمانتیکی» استوار است. اما برخی فلاسفه، ادعای هنجاریبودن معنا را زیر سؤال برده و انتقاداتی به آن وارد کردهاند. در این مقاله از این نظریه که هنجارهای زبانی ریشه در جنبة اجتماعی زبان دارند دفاع میشود؛ یعنی معنای کلمات به خودی خود، در مورد کاربردهای صحیح و ناصحیح بیطرف است، اما قوانین اخلاقی یا اجتماعی هر جامعه هنجارهایی را به زبان تحمیل میکند.